در جست‌وجوی صلح | سازندگی


پاریس که به ظاهر زیباترین شهر دنیا است گذشته‌ پرفراز و نشیبی دارد. در طی اشغال آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، بسیاری از مردم پاریس با نازی‌ها همکاری کردند. رمان «همه گل‌های پاریس» [All the Flowers in Paris] اثر سارا جیو [Sarah Jio] درمورد خانواده‌ای با اصل و نسب یهودی است که همسایه‌ای هویت آنها را آشکار می‌کند، و زنی در پاریس مدرن که حافظه خود را از دست می‌دهد و باید هویت خود را پیدا کند و بفهمد چرا قبل از تصادفی که سبب از دست‌دادن حافظه‌اش شده، اساسا شخصی منزوی بوده است. آنچه که در آپارتمان دوست‌داشتنی‌‌‌اش پنهان بود و او پیدایش می‌کند، معمایی است که باید حل شود، و با حل‌شدن آن همه‌چیز نه‌تنها برای خودش بلکه برای خانواده قدیمی پاریسی‌اش نیز به پایان می‌رسد.

همه گل‌های پاریس» [All the Flowers in Paris] سارا جیو [Sarah Jio]

در فصل اول، سارا جیو دیدی جزیی از کارولین درست پیش از تصادف و از دست‌دادن حافظه‌‌اش به ما می‌دهد. اما این نگاه اجمالی به زندگی او رمزوراز بیشتری را به همراه دارد تا حقایق، و همین اطلاعات کم وسوسه‌انگیز است که سبب حیرتِ خواننده‌ها در سرتاسر کتاب می‌شود تا زمانی که همه قطعات داستان باهم جور شوند.

در فصل دو با سلین آشنا می‌شویم، زن بیوه‌ای که دختر هشت‌ساله‌ای به نام کوزی دارد. سلین با پدرش که او نیز بیوه است در پاریس زندگی می‌کند. مادرش یهودی بود اما آنها خود را فرانسوی می‌دانند. پدر او گلفروشی دارد و سلین در آن‌جا به او کمک می‌کند.

دوست زمان بچگی سلین که لوک نام دارد عاشق او می‌شود. مادر لوک که صاحب رستوران جینتی است از عشق او به سلین ناراضی است؛ زیرا باور دارد که لیاقت پسرش بیشتر از ازدواج با زنی بیوه است که هم بچه دارد و هم پدرش فروشنده‌ یک مغازه است. اما لوک، سلین و کوزی را دوست دارد.

پیامدهای جنگ، نفرت نازی‌ها از یهودیان، و مادربزرگ یهودی سلین همگی منجر به هدف‌گرفتن نهایی خانواده سلین می‌شود و نتایج آن با جزئیات وحشتناکی شرح داده شده است. در همان زمان، درمورد کارولین و جست‌وجوی او برای حقیقت می‌خوانیم. او تلاش می‌کند تا درمورد زندگی خود اطلاعات بیشتری کسب کند و آنچه که می‌آموزد ناامیدکننده است. او همچنین مصمم است تا راز آنچه را که در آپارتمانش پیدا کرده بود و کمی خوشبختی به همراه دارد را حل کند. توانایی فراموش‌کردن گذشته شاید در پاریس امروزی یافت شود.

زمان و مکان داستان تقریبا به سومین شخصیت اصلی داستان تبدیل می‌شود. ما در پاریس قدم می‌زنیم و آن را از دید چشم‌های دو زن عاشق پاریس می‌بینیم. درواقع، بعضی اوقات خیابا‌ن‌ها را شصت‌وشش سال با فاصله همانند زنانی می‌بینیم که در همان خیابان روزگار می‌گذراندند و در شهر گردش می‌کردند.‌

از جهاتی، این دو داستان- به ظاهر مستقل – شبیه یکدیگر هستند. و نتیجه اینجاست که سارا جیو شکوهمندانه دو داستان را یکی می‌کند. می‌توان اینطور گفت که «همه گل‌های پاریس» مملو از احساسات است و به طرز شگفت‌انگیزی نوشته شده است و نشان می‌دهد که عشق فراتر از سن می-رود و گاهی حقایق بزرگی از زبان بچه‌ها گفته می‌شود. به بیانی دیگر، سارا جیو در این رمان، گذشته و حال را بسیار خواندنی به هم می‌بافد تا نشان دهد سرشت عام انسانی در هر زمان به دنبال صلح و سعادت است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...