کتاب «لیلیان و موزه‌ی مزه‌ها» [The Monday Night Cooking School]  نوشته اریکا بائورمایستر [Erica Bauermeister] به تازگی از سوی نشر البرز راهی کتابفروشی‌ها شده است.

لیلیان و موزۀ مزه‌ها» [The Monday Night Cooking School]  اریکا بائورمایستر [Erica Bauermeister]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، «لیلیان و موزه‌ی مزه‌ها» کتابی است درباره زندگی و طعم‌ها! بجز بخش مقدماتی و پایانی کتاب، رمان «لیلیان و موزه مزه‌ها» از ۹ بخش اصلی تشکیل شده که هر یک به نام یکی از شخصیت‌های اصلی است؛ یعنی لیلیان و هشت نفری که دوشنبه شب‌ها به رستوران او می‌آیند تا در کلاس آشپزی او شرکت کنند. در هر بخش نویسنده بر جزئیات زندگی و دغدغه‌های این شخصیت‌ها تمرکز دارد و ماجرای کلاس آشپزی را بر اساس زندگی آن‌ها به پیش می‌برد.

کلر، یکی از شخصیت‌های داستان، مادر جوانی‌ است که به این کلاس آشپزی آمده، در حالی‌که زندگی‌اش کاملا وابسته به فرزندانش شده و آخرین باری را که بدون فرزندانش بیرون رفته به خاطر ندارد؛ کارل و هلن زوجی هستند که با هم به این کلاس آشپزی گران‌قیمت آمده‌اند و روزهای سختی را در رابطه‌شان تجربه می‌کنند؛ کلویی هم نام یکی دیگر از شخصیت‌هاست که در یک رستوران، سالن‌دار است؛ شغلی که خودش علاقه چندانی به آن ندارد و آنطور که در داستان آمده استعداد شگرفی در دست‌وپاچلفتی بودن دارد؛ تام هم نام مردی است که همسرش را از دست داده.

این‌ها برخی از شخصیت‌های رمان «لیلیان و موزه‌ی مزه‌ها» هستند؛ رمانی درباره‌ی جادوی غذا که همراه با زبانی ساده و به طنز، میان زندگی و آشپزی ارتباط برقرار می‌کند.

نویسنده در این کتاب به ما نشان می‌دهد که چگونه هر یک از این افراد با شرکت در کلاس لیلیان رفته‌رفته به غرایز خود اعتماد می‌کنند و درس‌های آموخته‌شده را در زندگی‌شان به کار می‌بندند. همان‌طور که آن‌ها با مواد اولیه‌ آشپزی آشنا می‌شوند، رفته‌رفته با یکدیگر نیز ارتباط برقرار می‌کنند و دوستی‌هایی را شکل می‌دهند که باعث غنای زندگی‌شان می‌شود.

اریکا بائورمایستر (Erica Bauermeister) نویسنده پرفروش نیویورک تایمز است که آثارش به زبان‌های مختلفی ترجمه و منتشر شده‌اند. «لیلیان و موزه مزه‌ها» با عنوان اصلی ترجمه‌ای است از رمان «The Monday Night Cooking School» سال ۲۰۰۹ نامزد بهترین رمان از نگاه مخاطبان گودریدز شده است.

در متن پشت جلد این کتاب آمده: «لیلیان همیشه به پایان کلاس که می‌رسید کمی غمگین می‌شد. البته از قبل انتظارش را می‌کشید. بااین‌حال این بار احساس غم بیشتری می‌کرد. همیشه عاشق تدریس بود، دوست داشت معلمی باشد که با هر ادویه، خاطره‌ای را برای شاگردانش زنده کند یا قلبی را التیام ببخشد. از نگه داشتن دانش در ذهنش مثل نگه داشتن راز، لذت می‌برد و آن راز این بود که بفهمد کدام هنرجو به کدام‌یک از این دو نیاز دارد. هنرجوها هم با یکدیگر آشنا می‌شدند و با لذت شروع به شناخت هم می‌کردند. او می‌دید که زندگی‌هایشان چطور به هم گره می‌خورد و کنار هم می‌مانند. کِی باید دست از معلمی کشید؟»

کتاب «لیلیان و موزه‌ی مزه‌ها» اثر اریکا بائورمایستر با ترجمه فاطمه نظیری در ۲۰۸ صفحه و به بهای ۶۰ هزار تومان از سوی نشر البرز منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...