رنگارنگ همچون نقش‌های قالی | الف



رمان «فرشی برای رینا» که ترجمه‌ای است از کتاب (Improvement) برنده‌ی جایزه‌ی پِن-فاکنر در سال 2018، برنده‌ی جایزه‌ی حلقه‌ی منتقدان کتاب آمریکا در حوزه‌ی داستان در سال2017، برنده‌ی جایزه‌ی پِن-مالامود به خاطر داستان‌های کوتاه خلاقانه و چندین و چند جایزه‌ی دیگر در سطح داخلی (ایالات متحده‌ی آمریکا) و بین‌المللی شده است. این کتاب انگلیسی‌زبان به دلیل روبه‌رو شدن با استقبال بسیار خوب خوانندگان و منتقدان به سرعت به زبان‌های دیگر نیز ترجمه شده است. در ایران نیز این رمان خوش‌ساخت و خواندنی با نام «فرشی برای رِینا» با ترجمه‌ی لادن کزازی و به همت نشر قطره ترجمه و منتشر شده است. هر چند که ترجمه‌ی دیگری از این کتاب با نام «بهبود» نیز به فارسی وجود دارد.

فرشی برای رینا (Improvement)

جوآن سیلبر (Joan Silber) نویسنده‌ی رمان و داستان ‌کوتاه آمریکایی، تا کنون هشت کتاب نوشته است که تقریباً همگی آن‌ها در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های انگلیسی‌زبان قرار گرفته‌اند. او که از تکنیک‌های داستان‌کوتاه‌نویسی در خلق رمان‌هایش نیز بسیار بهره می‌برد، ساختارهای رمان و داستان کوتاه را در هم آمیخته و قابلیت‌های هر دو قالب را به کار می‌گیرد. پیش از این دو داستان کوتاه از او در کتاب‌های «سرگذشت دختران» و «هم‌سرایان خیابان کینگزلی» که مجموعه‌هایی هستند از داستان‌های برگزیده‌ی جایزه‌ی اُ. هنری سال‌های 2013 و 2015، به فارسی ترجمه و منتشر شده است.

«فرشی برای رِینا» سه بخش و هشت فصل دارد. راوی داستان گاهی دانای کلی است که به پنهان‌ترین زوایای ذهن شخصیت‌ها نیز دسترسی دارد و گاه تنها سوم شخصی است که از دید خودش داستان را روایت می‌کند. گاهی نیز اول شخص است؛ زنی آمریکایی و مادری مجرد و تنها به نام رِینا که معمولاً سیلان ذهنی و گفتگوی درونی گسترده و عمیقی را تجربه می‌کند: «البته که متوجه جنون نهفته در پس تصمیمم بودم. مانند مردان قبیله‌ای که برای حفاطت از مرگ، قربانی می‌دادند، من هم تصور می‌کردم با پول می‌توانم همه چیز را به حالت سابق باز گردانم. با کسی در این مورد صحبتی نکرده بودم. نمی‌خواستم نظر دیگران را بدانم. این راز متعلق به خودم بود، ایمانی که خود آفریده بودمش. در محل کار دایماً تلفنم را چک می‌کردم- صفحه‌ی موبایلم همچنان مانند محرابی خلوت و تاریک بود که من با آن مناجات می‌کردم، "زود باش دیگه؛ هنوز هم هیچی؟"، "خواهش می‌کنم." این کار من از لابه‌های خیلی از آدم‌ها عجیب‌تر نبود که برای رسیدن به یک معشوقه تمنا می‌کنند، من تنها به دنبال یک خریدار بودم.»

زمان داستان‌های این رمان بیشتر معاصر است اما گاه راوی نقب‌هایی به گذشته و کودکی شخصیت‌ها نیز می‌زند و به این ترتیب سال‌های دهه‌های میانی و پایانی قرن بیستم نیز در خلق داستان‌های بدیع این رمان نقش پررنگی دارند. جغرافیای داستان‌ها نیز بسیار متنوع است؛ از ایالت‌های مختلف آمریکا گرفته تا برلین شرقی و غربی در اروپا و شهرهای آسیایی استانبول و کاپادوکیا در کشور ترکیه را در بر می‌گیرد: «عمه‌ی من درست چنین آدمی بود. حدوداً بیست سال داشت که به استانبول رفت و با فرش‌فروشی خوش‌قیافه از اهالی کاپادوکیا آشنا شد. در آن زمان، دانشجوی رشته‌ی ادبیات باستانی یونان و روم بود و طبعاً سوالات زیادی برای پرسیدن و نظرات فراوانی برای اظهار کردن داشت. فرش‌فروش آرام و زیرک بود و روزش به صحبت با مسافران می‌گذشت. با خود فکر می‌کرد دیگر حرف مشترکی با دختران ترک ندارد و از همین رو شیفته‌ی گفت‌وگوهای سرسری و بی‌قید عمه‌ام شده بود. هنگامی که دوستانش به یونان بازگشتند، او ماند و به زندگی با آن مرد ادامه داد. درست سال 1970 بود.»

«فرشی برای رِینا» زندگی انسان‌های مختلفی را در داستان‌هایی به هم پیوسته روایت می‌کند که شاید در ظاهر ربطی به هم ندارند اما اتفاقات زندگی هر کدام و عکس‌العمل‌هایی که در مواجهه با این پیشامدها اتخاذ می‌کنند، نه تنها زندگی خودشان و اطرافیان‌شان که زندگی بسیاری دیگر از انسان‌ها در شهرها و کشورها و حتی قاره‌های دیگر را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد. گویی این رمان در راستای اثبات نظریه‌ی «اثر پروانه‌ای» ریاضیدان و هواشناس آمریکایی ادوارد لورنتس (Edward Lorenz) به وجود آمده است: «آیا بال‌زدن پروانه‌ای در برزیل می‌تواند باعث ایجاد تندباد در تگزاس شود؟» جوآن سیلبر، شخصیت‌های مختلفی را از جغرافیا و تاریخ‌های مختلف کنار یکدیگر قرار می‌دهد و از تاثیرات نوع زندگی هر یک بر حال و آینده‌ی دیگران می‌گوید. شخصیت‌هایی که حتی نوع نگاه و فلسفه‌ی زندگی‌شان نیز به طور دائم در حال کنش و برهم‌کنش است. آدم‌هایی که با وجود تکرار شکست و پیروزی در زندگی‌هاشان، همچنان خود را با شرایط محیط وفق می‌دهند و هم‌چنان به دنبال بهود شرایط زندگی خویش‌اند.

داستان‌های درهم بافته شده و متصل این رمان یادآور فرش یکپارچه‌ای است که هر گوشه‌اش نقشی و طرحی دارد و گویی مستقل از اطرافش هم می‌تواند دیده شود اما آنچه به این مجموعه نقش‌های پراکنده و در عین حال متصل و مربوط، هویت می‌دهد، تعامل این نقوش با هم و در کنار هم دیده شدن‌شان است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...