عشق یا مرگ؟ | آرمان امروز


تفکر نسبت به مساله «تنهایی» البته موضوع جدیدی نیست. هزاران سال انسان‌ها درمورد این مفهوم نوشته یا اندیشه کرده‌اند. بخش عمده‌ای از فلسفه و ادبیات نیز به این موضوع می‌پردازد. مثلا فلسفه اگزیستانسیالیستی، تنهایی را برای انسان‌بودن ضروری می‌داند. هر کدام از ما وارد جهان می‌شویم و سرانجام می‌فهمیم که ما هر یک به تنهایی فردی جدا یا مجزا هستیم. ما تنها به زندگی پرتاب می‌شویم، تنها می‌گذرانیم و درنهایت تنها می‌میریم. با توجه به این مهم، همچنان نگاشتنِ یک کتاب درباره تنهایی کار دشواری است، به‌ویژه وقتی دیده می‌شود که انسان‌ها با اینکه در کنار نزدیک‌ترین و عزیزترین شخص زندگی خود هستند، دگربار تا سرحد مرگ احساس تنهایی می‌کنند.

خلاصه رمان تاریخ خاص تنهایی» [yalnizligin ozel tarihi] به قلم احمد آلتان [Ahmet Altan]

کتاب «تاریخ خاص تنهایی» [yalnizligin ozel tarihi] به قلم احمد آلتان [Ahmet Altan] نویسنده معاصر ترک، که پیش از این رمان «مردن آسان‌تر از دوست‌داشتن است» از او با ترجمه علیرضا سیف‌الدینی در نشر نو منتشر شده، خطوط مرموزی درباره تنهایی رومی‌کند و در این باب در ابتدای کتاب می‌نویسد: «باغ تاریک بود و زمزمه می‌کرد، به تاریکی نگاه می‌کردم که انگار قرار است خودم از آن بیرون بیایم، جایی در آن تاریکی بودم، آن را حس می‌کردم.»

درحقیقت «تاریخ خاص تنهایی» رمانی پر از جست‌وجوهای افراد ناراضی است. شخصیت‌های داستان که از نِرمین، خسروبیگ و مُبرم تشکیل شده‌اند، در دوره پیش از جمهوریت زیست می‌کنند. آنها کمبود یک عشق حقیقی را تجربه می‌کنند. اما نباید غافل شد که ریشه این کمبود در نبود اُبژه نیست، بلکه این سوژه است که از فقر آگاهی نسبت به فلسفه تنهایی و پدیدارشناسی ذهن رنج می‌برد.

خسروبیک که از جامعه‌ای مترقی سربرآورده، در زندگی دیوانه خود همواره قتل را جایگزین عشق می‌کند. به گفته او کشتن کسی آسان‌تر از دوست‌داشتن او است. با وجود این، او در آخرین روزهای زندگی‌اش با تعجب و ترس به عشق روی می‌آورد، اما دیگر دیر شده است. در جایی از کتاب، آلتان درباره خسروبیک اینطور می‌نویسد: «خسروبیگ از جایی که دراز کشیده بود با درد به زن نگاه می‌کرد، دلش سوخته بود از اینجا، از این خانه، از خودش، این عشق ناگهانی درد شدیدی در او ایجاد کرد، می‌خواست جلوی رفتن زن را بگیرد، اگر لازم شد التماس کند، اولین بار بود که او خیلی به یک آدم وابسته شده بود، او نمی‌خواست از رزماری جدا شود، اینجا، در این اتاق، جای دیگری، در خانه‌ای دیگر، اما می‌خواست همیشه با رزماری باشد، او نمی‌تواند آن خلاء را دوباره پر کند.» در این باب لارس اسوندسن نیز جمله‌ای قابل تأمل دارد: «همیشه فاصله‌ عمیقی میانِ درک و احساسِ خودمان و درک و احساس دیگران از ما وجود دارد و ما معمولا از این تفاوت ناآگاه هستیم.»

از سویی دیگر، نِرمین هم به دنبال عشق است. وقتی مردی به طور مداوم برای او رنج می‌برد، نِرمین او را ترک می‌کند؛ زیرا به گفته او هر عشقی تاریخ خاص خود را دارد، تاریخی که با جنگ، شکست، درد، ویرانی و آتش بس ادامه دارد. این تاریخ خاص، مانند تاریخ بزرگ برخی کشورها! شادی‌ها را نادیده گرفته و درد و ویرانی را می‌نویسد. به همین ترتیب، مُبرم کسی است که با وجود معشوق، با بی‌مهری به او پشت می‌کند و درنتیجه بهای احساسات پنهان و سرکوب‌شده خود را را بسیار گران می‌پردازد.

درواقع مفاهیم این کتاب طوری است که انگار احساسات ما نسبت به کتاب با احساسات و حالات فعلی ما متناسب است و بنابراین می‌تواند بخشی از ذهن ما را به‌درستی نشانه رفته باشد. در رمان«تاریخ خاص تنهایی» نویسنده به شکلی بسیار توصیفی، واضح و چشمگیر به دنیای درونی شخصیت‌ها پرداخته است و حتی گهگاهی شخصیت‌ها را طوری بررسی کرده که انگار زنده هستند، بعضی جملات هم طوری نگاشته شده که به مخاطب می‌گوید «فلسفه تنهایی» دیر یا زود گریبان تو را هم خواهد گرفت. اما سوالی که باقی می‌ماند این است: آیا تنهایی تاریخ خاصی دارد؟ که پاسخ احمد آلتان منفی است. به عقیده او اگرچه هر انسانی جهان متمایز خود را دارد، و این جبر هستی است، اما شناخت خود و تطابق آن با تاریخ خاصی که زیست می‌کند، می‌تواند از پس مساله تنهایی رهایی یابد. یا خسروبیک با اینکه در جامعه‌ای مترقی بود، در نهایت به‌خاطر خلاء درونی همواره مورد عذاب مساله تنهایی قرار می‌گرفت. مُبرا و نِرمین نیز به همین سرنوشت دچار شدند. اما مساله اصلی این است: لذت‌بردن از تنهایی یا تحمل آن؟

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...