کارخانه‌ آدم کُشی | آرمان ملی


ماجراجویی تجربه‌ای غیرمعمول و مهیج است، مسئولیتی دلاورانه و خطرپذیر که برای فرجام آن هیچ تضمینی نمی‌توان متصور شد. از همین منظر می‌توان داستان «ساعتی قبل از نیمه‌شب» [In the hour before midnight] نوشته‌ جک هیگینز [Jack Higgins] را روایتی ماجراجویانه قلمداد کرد.

ساعتی قبل از نیمه‌شب» [In the hour before midnight]  جک هیگینز [Jack Higgins]

استیسی ویات که فرزند کاپوی بزرگ سیسیل است و به‌تازگی توسط همدست قدیمی‌اش شون بورک از زندان مخوف مصر مشهور به «قبر» ربوده شده با پیشنهاد جدیدی روبه‌روست: آدم‌ربایی در سیسیل.استیسی در ابتدا مخالف حضور در این ماموریت است؛ زیرا گرچه سیسیل زادگاه اوست، اما او سال‌هاست از آنجا فرار کرده، درست از روز مراسم تدفین مادرش. او تمایلی به روبه‌روشدن با سیسیلی‌ها ندارد، به‌پاگذاشتن به شهری که خاطرات دردناک و شیرینی را در آن تجربه کرده و به روبه‌روشدن با مردمی که تشکیلات پدربزرگ را مسبب بدبختی آنها می‌داند، بااین‌همه استیسی به رفتن رضایت می‌دهد. گرچه او، خود، دلیل موافقتش را تمایل به ماجراجویی می‌داند، اما دیدار او با آرامگاه مادر به محض ورودش به سیسیل نشان از وجود مسائلی در پشت پرده دارد.

داستان به کمک زاویه دید اول‌شخص روایت می‌شود و از آنجا که داستان بر مبنای پیرنگ ماجراجویانه شکل گرفته انتخاب این نظرگاه سبب شده تا خواننده به همراه راوی هیجانات بسیاری را تجربه کند. داستان با سفر آغاز می‌شود، یعنی درست آنچه لازمه‌ پیرنگ ماجراجویی است. استیسی به همراه بورک، در روز سوم از هفته‌ مقدس وارد پالرمو می‌شود، زمانی که گروهی از روحانیون تندیس بزرگ مریم مقدس را حمل می‌کنند. آنها قرار است دخترخوانده‌ هوفر از بزرگ‌ترین تجار ایتالیایی را که توسط سرافینو دزدیده شده نجات دهند، اما سرافینو یک رابین‌هود ایتالیایی است و تک‌‌تک چوپانان کوهستان او را می‌پرستند و همین کار را دشوار می‌کند. سرافینو در دل کوهستان زندگی می‌کند و سیستم ابداعی اخطار چوپانان دسترسی به او را تقریبا ناممکن ساخته ‌است. آنها پس از مشاهده‌ یک غریبه با زدن سوت مخصوص، به سرعت نفر بعدی را از حضور غریبه آگاه می‌کنند و درنتیجه سرافینو پیش از رسیدن مهاجمان فرار می‌کند.

اما از آنجا که ماجراجویی قرارگرفتن در آستانه‌ خطر است، استیسی به‌رغم مخالفت پدربزرگ به این خطر تن می‌دهد و از آنجا که مکان در این نوع پیرنگ از اهمیت بسیاری برخوردار است پس نویسنده مکان خاصی را برای انجام این ماموریت برمی‌گزیند. مکانی متروک و تک‌افتاده در دل کوه‌ها، پس از بیراهه‌ای خشک و بی‌آب و علف و گرم که بورک، همراه استیسی، را هنگام بازبینی اولیه‌ محل دچار بیماری می‌کند.وقوع اتفاقات فراوان و تعقیب و گریزهای بسیار در روایت سبب گشته تا تمپوی داستان تند شده و هر لحظه بر هیجان آن افزوده گردد. این خصیصه البته موجب گشته تا شخصیت‌ها از پرداخت مناسبی برخوردار نباشند (شخصیت کاپو و بورک و هوفر در حد تیپ باقی مانده‌اند) و روابط میان آنها (رابطه‌ میان کاپوی بزرگ و نوه‌اش استیسی، رابطه‌ میان رزا و استیسی که به علاقه‌ میان آن دو منجر می‌شود) فاقد عمق باشد.در این گونه روایت‌ها، رخدادها و اتفاقات همیشه بسیار بزرگ‌تر از شخصیت هستند و شخصیت در صورت نیاز به عمق‌یافتن، همچنان توسط رخداد اصلی معنا می‌یابد. در این داستان حادثه‌ نجات دخترخوانده‌ هوفر بستری است تا استیسی به فساد موجود در تشکیلات مافیای سیسیلی پی ببرد.

این مهم سبب می‌شود که او دوباره پس از سال‌ها ماجرای بمب‌گذاری ماشین کاپو و قتل مادر خود را مرور کند و اگرچه نکته‌ تازه‌‌ای درباره‌ این فاجعه کشف نمی‌کند، اما به نگاه تازه‌ای دست می‌یابد که فرجام داستان را رقم می‌زند. «ساعتی قبل از نیمه‌شب» براساس وحدت موضوع و زمان و مکان، مولفه‌های مهم و اصلی بوطیقای ارسطویی، پیش می‌رود و از لحاظ معنایی در سطح باقی می‌ماند، گرچه نویسنده کوشیده با ورود حوادث و مولفه‌ها از جنسی دیگر به داستان اندکی عمق ببخشد، از این دست است شکل‌گیری رابطه‌ عاطفی میان رزا و استیسی که اوج آن را می‌توان در صفحات پایانی کتاب مشاهده کرد و تمایل استیسی به موسیقی و وجود پیانو در اتاق پدربزرگ و تاکید فراوان کاپو بر ادامه‌ نوازندگی.

«ساعتی قبل از نیمه‌شب» با وجود اصطلاحات خاص تشکیلات مافیایی و آشنایی با جغرافیای ایتالیا، گستره‌ خوانندگان وسیعی دارد، شاید مسائلی از این دست راز اقبال این اثر و دیگر آثار این نویسنده‌ پرکار و پرفروش بریتانیایی باشد که رمان «فرود عقاب»اش بیش از پنجاه‌میلیون نسخه فروش داشته ‌است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...