جای همه سکوت‌ها | الف


کتاب «اگر از رودخانه گذشتی» [If You Cross the River یا Si tu passes la rivière] اولین رمان از ژنویو داما [Geneviève Damas] رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، کارگردان و بازیگر تئاتر بلژیکی است که در سال ۱۹۷۰ متولد شده است. این رمان در سال ۲۰۱۱ جایزه‌ی ادبی ویکتور روسل و در سال ۲۰۱۲ جایزه‌ی پنج قاره‌ی فرانسوی‌ زبان‌ها را دریافت کرده است.

اگر از رودخانه گذشتی» [If You Cross the River یا Si tu passes la rivière]  ژنویو داما [Geneviève Damas

رمان روایتی فلسفی و عرفانی از زندگی رازگونه‌ی «فرانسوا سورانت» جوان هفده‌ ساله‌ی روستایی است که با پدری خشن و بی‌مهر و برادرهایش که بسیار با او متفاوت‌اند زندگی می‌کند. رمان از زبان «فرانسوا» با لحنی ساده و صمیمی روایت می‌شود. این سادگی در روایت باعث می‌شود تا اواسط داستان گمان کنیم که قهرمان کتاب، شخصیتی گنگ‎ و دیوانه‌ دارد. «فرانسوا» هرگز از محیط ابتدایی پیرامونش دور نشده و بیشتر اوقات خود را با خوک‌های مزرعه می‌گذراند. در خانه‌ی آنها گفتگو نقشی ندارد و مهمانی به خانه‌شان نمی‌آید. همه‌ی اهل دهکده آنها را دیوانه می‌پندارند. در این اوضاع تنها مونس «فرانسوا» بعد از خوک‌ها خواهرش «ماریز» است. 

داستان با رفتن «ماریز» به آن طرف رودخانه، همان جایی که پدر همه‌ی افراد خانه مخصوصاً فرانسوا را از رفتن به آنجا منع کرده، شروع می‌شود. «فرانسوا» برای پدرش قسم یاد کرده که هرگز آن طرف رودخانه نرود. همین طنین نرفتن، این نهی خشک و سرکوب‌کننده‌ی پدر، رفتن عاجزانه و پریشان «ماریز» به آن طرف رودخانه ذهن ساده و همیشه آرام «فرانسوا» را به هم می‌ریزد. او دیگر نمی‌تواند در دنیای سرتاسر سکوتش با حضور صداها و پرسش‌های مداومش آرام بگیرد. داستان همراه «فرانسوا» و کنکاش‌های او در این دنیای خاکستری گام‌به‌گام جلو می‌رود. 

خواننده در این رمان با قهرمانی مواجه است که دنیای ساکت و افسرده‌ی پیرامونش از او با وجود سن کم، محدودیت‌ها و عقب‌افتادگی‌های اجتماعی عارفی کوچک با دنیایی از رنگ و احساس ساخته است. «فرانسوا» به خاطر اینکه تا اکنون از طویله و مزرعه بیرون نرفته و همیشه همراه و مراقب خوک‌ها بوده است، خودش را حیوانی بیش نمی‌داند. دوستان او خوک‌ها هستند و یقین دارد حرف‌هایش را خوب می‌فهمند. 

چالش «فرانسوا» با مفاهیم دنیای درون و بیرونش از روزی آغاز می‌شود که عکسی از زنی بور که نوزادی را در آغوش گرفته، پیدا می‌کند. او ساعت‌ها به آن عکس می‌اندیشد و برایش داستان‌سرایی می‌کند. تصویر معصوم زن بور او را تحت ‌تأثیر قرار داده و احساساتش را برانگیخته است؛ احساساتی که نمی‌داند چیست و از آن چیزی سر در نمی‌آورد. وی تصمیم می‌گیرد در مورد عکس با کشیش روستا، «رژه»، صحبت کند. او از کشیش می‌پرسد این زن بور از من چه می‌خواهد؟ کشیش به او می‌گوید او مریم مقدس است؛ مادر مسیح. «فرانسوا» چون هرگز مادرش را ندیده و اصلاً نمی‌داند مادر چیست و کیست، با شنیدن نام مادر به فکر فرو می‌رود. پدر قدغن کرده است از مادر سخن بگویند. یک بار وقتی «فرانسوا» از او در مورد مادرش پرسیده، پدر حسابی او را کتک زده است. انسان وقتی از چیزی منع می‌شود به شدت به سمت آن کشیده و در طلبش جهان هستی را می‌گردد. «فرانسوا» هم با دیدن تصویر زن بور و دانستن نامش بیشتر از قبل تشنه‌ی یافتن مادر و مفهوم مادری می‎شود. برای «فرانسوا» که در سکوت به مفهوم، آهنگ و نگاه هر چیزی دقت کرده است، طنین و آهنگ کلمه‌ی مادر معنای بیشتری دارد. 

«فرانسوا» در قدم بعدی برای یافتن مادری که باید در گورستان دفن شده باشد (هرچند نمی‌داند کجای گورستان)، چاره‌ای ندارد جز اینکه کلمات را یاد بگیرد تا نام او را روی سنگ قبری پیدا کند. کشیش او را با دنیای کلمات و داستان‌ها آشنا می‌کند. حالا او داستان و قهرمان‌هایی دارد که می‌تواند تمام روز را با آنها خیال‌پردازی کند. او حالا از دنیای خاکستری سکوت‌ها نمی‌ترسد. او دوست کلمات شده و نمی‌تواند جهان ساکت خودش را داشته باشد و باید با کسی سخن بگوید. 

همراه این تغییر درونی در «فرانسوا» جهان بیرون او نیز گام‌به‌گام با او عوض می‌شود. او از مرزعه‌ی کوچک و طویله پایش را به روستا می‌گذارد. حالا به غیر از خوک‌ها با مردم روستا هم سخن می‌گوید و از آنها چیزهایی در مورد رمز و راز روستا و آن سوی رودخانه می‌شنود و می‌فهمد. این کشف ‌و شهود باعث پخته شدن او می‌شود، اما جهان ذهنی و فلسفی‌اش همچنان ساده، بکر و دست‌نخورده است. هنوز هم با همان کلمات نرم ‌و گرم داستانش را برایمان روایت می‌کند. ما از دریچه‌ی چشم او جهان را با همه‌ی زشتی‌ها و زخم‌هایش، درست و کامل و زیبا می‌بینیم. 

«فرانسوا» راوی دلنشینی است و ما به او گوش می‌دهیم و همراهش می‌شویم. در بین کلماتش به رازهای تاریک آدم‌ها، به رنجی که می‌برند پی ‌می‌بریم و تمام رازها و نقاط تاریک داستان پازل‌وار در این چرخه کامل می‌شود. ژنویو داما در این کتاب با ظرافتی ماهرانه و قلمی بسیار شیوا به موضوع‌هایی چون دوستی، عشق و روابط انسانی و رابطه‌ی انسان با حیوانات می‌پردازد. این رمان، ماجرایی سرشار از انسانیت، زندگی و احساس است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...