811


قدم به قدم با درک تئوری هارمونی و فرم | اعتماد


برای درک عمیق صدا و فهم ریشه‌ای آن هیچ وسیله‌ای بهتر از سکوت نیست و درست گفته‌اند که «برای شنیدن موزیک خوب باید خوب سکوت کرد». همین شاید درس بزرگی باشد برای آموختن زیروبم‌های موسیقی که در سرزمین ما از جایگاه خوبی، هم بین مردم و هم در بین آنهایی که دستی بر آتش موسیقی دارند، برخوردار است. اما در قلمرو آموزش موسیقی در طول این سال‌ها، آن گونه که باید نمی‌توان شاهد شگفتی‌های روزآمد بود، چرا که همواره تلقی‌های متفاوت و گاهی متناقضی پیرامون موسیقی و دانش آن وجود داشته و دارد و شاید همین نکته به ظاهر معمولی توانسته نسبت به بدبینی موجود در آموزش موسیقی موثر باشد. بااین حال کسانی هستند که به دور از هیاهوهای ویترین و نمایش، سرگرم کارهای اساسی در حوزه فعالیت و تخصص خود هستند.

نقد تئوری هارمونی و فرم در موزیک جز» [The Jazz theory]  مارک لوین [Mark Levine]

اما در حوزه کتاب و از آنجا که اقتصاد کتاب در کشور ما آن هم کتابی با موضوع موسیقی حدیث دیگری دارد، انتشار کتاب‌هایی مثل «تئوری هارمونی و فرم در موزیک جز» [The Jazz theory] فرصت مغتنمی است. کتاب تئوری هارمونی و فرم در موزیک جز را مارک لوین [Mark Levine] نوشته و شهاب طالقانی ترجمه‌اش کرده و توسط انتشارات نقش‌جهان منتشر شده است. این کتاب در چهار بخش ابتدایی‌اش «تئوری آکوردها و گام‌های موسیقی»، «بداهه‌نوازی»، «بازهارمونیزه» و «آهنگ‌ها» را بررسی می‌کند و در بخش پنجمش مباحثی از قبیل سالسا و جز لاتین، گام مینورهارمونیک، ماژور هارمونیک، نت‌های نادرست و موضوعاتی مرتبط با این مباحث را بررسی می‌کند.

شهاب طالقانی مترجم این کتاب خود از علاقه‌مندان به موسیقی است و دستی هم بر آتش آهنگسازی دارد. اما در حوزه کتاب و ترجمه، او را می‌توان صاحب یک فرصت استثنایی و ویژه به حساب آورد. همین موقعیت اما توقع از او را بالاتر از معمول قرار می‌دهد و در نگاه اول، همین توقع است که بر اریکه داوری کتاب می‌نشیند. باید گفت که با همین پیش‌داوری هم می‌توانیم امیدوار باشیم که شهاب طالقانی کتاب را با جدیت و دلسوزی حیرت‌انگیزی ترجمه کرده و تقدیم خوانندگان کرده است.

این کتاب که جزو کتاب‌های پرفروش در حوزه موزیک و تئوری آن است در این مدت امتحان خودش را در برابر علاقه‌مندان به موسیقی و بحث تئوری آن پس داده است. در این کتاب گریزی اساسی به موسیقی جز زده شده است و به نظرم این ویژگی‌اش می‌تواند سررشته جست‌وجو و نواندیشی در قلمرو موسیقی مدرن ایران را رنگ و رویی دیگر ببخشد. این یعنی اینکه هم نویسنده و هم مترجم نسبت به علاقه طرفداران و هواخواهان موسیقی به صدای موسیقی جز احساس مسوولیت داشته‌اند که اولی آن را نوشته و دومی هم ترجمه‌اش کرده است.

از طرفی دیگر در این کتاب به یک نوع هم‌اندیشی در زمینه فرهنگ و هنر جوامع مختلف می‌رسیم و با این حساب می‌توان دریافت که آستانه هنر محلی است برای تعامل و زندگی در کنار و البته موسیقی جز، به عنوان موضوع انتخاب شده برای این کتاب در طول تاریخش به‌خوبی از عهده این یک مورد برآمده است.

در پایان باید گفت این کتاب برای علاقه‌مندان به موسیقی یک ماخذ قابل اعتناست، چرا که بحث‌های بسیار جدی و نوگرایانه‌ای را در خود دارد و از نمونه‌های آن می‌توان به بحث آموزش تئوری‌ها به دانشجویان و عموم علاقه‌مندان به مباحث موسیقی، فرم و هارمونی اشاره کرد. هر کتاب یک جهان را به خواننده خود هدیه می‌دهد. موسیقی جز در میان ما ایرانیان طرفداران بسیار زیادی دارد و در موسیقی ایرانی نیز گرایشاتی به این شیوه از موسیقی حس می‌شود که خواندن این کتاب می‌تواند علاقه به این نوع موسیقی را از آنچه هست بیشتر سازد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...