هزار سال تنهایی | الف


یک جا «بنویس هزار سال. دو سانتی متر هم جا نمی‌گیرد. اما هزار سال است.» این را من تجربه نکردم، احتمالا اما محمود حسینی زاد تجربه کرده که نوشته است. نمی‌دانم، شاید خود نویسنده هم تجربه نکرده، اما این مسئله اصلا مهم نیست. به عبارت بهتر؛ مادامی که محمود حسینی زاد توانسته این حس عجیب و توفنده را به مخاطب انتقال دهد، آن هم تنها با یک گزاره، دیگر مهم نیست تجربه من، تو یا او. محمود حسینی زاد در مجموعه داستان «سیاهی چسبناک شب» با آثاری در هیأتی نو ظاهر شده است، هر چند این آثار به دوره‌های گذشته داستان نویسی او بازمی‌گردد... در این داستان‌ها با شکلی متفاوت و بدیع مواجه خواهید شد... با شکلی شاعرانه، که نشان از وسواسِ او در مسئله زبان دارد، حتی اگر خودش هم زیاد اهلِ بحث درباره این مسئله نباشد.

محمود حسینی زاد مجموعه داستان سیاهی چسبناک شب

وقتی درباره شعر حرف می‌زنیم، کسی تعجب نمی‌کند که مسئله فشردگی زبان یا ساختار یکه و ساده نشدنی‌اش را پیش بکشیم، اما همیشه دیوار داستان برای تدقیق در مسائل اینچنینی کوتاه است، چون لابد رسالتش انتقال مفهوم است. آنچه در ساخت زبانی مجموعه داستان «سیاهی چسبناک شب»، و خصوصا در دو اثر «سیاهی چسبناک شب» و «هرم یادها» در این مجموعه دیده می‌شود، نگرش تجربی مولف این آثار به مسئله زبان است. محمود حسینی زاد در این مجموعه داستان سراغ ادبیات تجربی را گرفته است. او روایتی بدیع و زبانی نو خلق کرده است که البته بر داستان‌های این مجموعه که شکلی نو دارند، خوب نشسته است.حسینی زاد از قصه نوشتن در این داستان‌های تجربی دست نشسته است، اما ساختاری ویژه به کارهایش بخشیده.

داستان کوتاه «سیاهی چسبناک شب» به 30 اپیزود کوتاه تقسیم می‌شود، و هر اپیزود تصویری خاص از داستان در ذهن ما ترسیم می‌کند. شاید در قرائت اول، این تصاویر اسکیزوفرن و متشتت به نظر برسند اما در واقعیت در ساختی یگانه و منسجم، توانستند به وحدت روایی-داستانی اثر وفادار باقی بمانند. محمود حسینی زاد پیشتر نیز مولف آثاری تجربی بوده است، اما به نظر می‌آید در «سیاهی چسبناک شب» توانسته امضای مشخص‌تری از خود پای داستان‌هایش مرقوم کند. امتیاز ویژه داستان‌های این مجموعه این نیست که آثاری بدیع هستند، چرا که به خودی خود این ویژگی امتیاز به حساب نمی‌آید؛ محمود حسینی زاد در داستان‌های کوتاه این مجموعه به واسطه پیش کشیدن ساختار نو داستان‌هایش جهان تماتیک پیچیده‌ای خلق کرده است که مخاطب را درگیر می‌کند. حتی مسائل پیش پاافتاده، اما کلان که نوشتن درباره آن نوعی خطر کردن است نیز در این داستان‌ها پیدا می‌شود.

یکی از سوژه‌های مهم این داستان‌ها «عشق» است که صد البته نوشتن درباره آن بسیار سخت است، چرا که به راحتی می‌توان آن را ذیل موضوعات کلیشه‌ای طبقه‌بندی کرد. اما تصویری که مولفِ داستان از «عشق» برمی‌سازد، تصویری نیست که به راحتی آن را پس بزنیم. در این مجموعه داستان به داستانی برمی‌خورید عاشقانه، که تا به حال در داستان‌های فارسی با آن مواجه نشدید؛ عشقی نه چندان مرسوم که حسینی زاد با شجاعت به آن پرداخته است و چقدر هم خوب از عهده‌اش برآمده.

موضوعِ «تنهایی» دیگر کلان روایتی است که محمود حسینی زاد هراسی از نوشتنش نداشته، احتمالا به این خاطر که می‌دانسته می‌تواند حس مستور در این مفهوم رنج بار را به مخاطب انتقال دهد.

اما نکته دیگری که نه امتیازِ این کتاب است و نه عیب آن، اما می‌تواند توصیف کننده‌ی یکی از مهمترین ویژگی‌های داستان‌های این کتاب باشد، چیزی است که «جوانی» می‌خوانمش... محمود حسینی زاد در مجموعه داستان «سیاهی چسبناک شب» خیلی سرزنده است... خیلی جوان... خیلی پویا، و البته این توصیف مرا بگذارید به حساب یک جور احساسی که نمی‌شود طور دیگری بیانش کرد، و بیان نکردنش در یادداشتی که قصد معرفی کتاب حسینی زاد را دارد، شاید ظلم باشد... بله، آنچه در داستان‌های این مجموعه هست، نوعی حس جوانی است... اگر نویسنده این کتاب را نشناسید، فکر می‌کنید داستان نویسی جوان آن را نوشته... (بی مجامله باید بگویم محمود حسینی زاد را ببینید بیشتر پی می‌برید که چقدر جوان است... دست کم 80 دلیل واقعی برای این حرفم دارد، ولی خب ربطی به این «معرفی کتاب» ندارد که بنویسم‌شان...) اما برای چه چنین حسی خواهید کرد؟ به خاطر طرز نوشتنش، به دلیلِ نوع نگاهش به جهان پیرامون، و به این دلیل ساده که جملاتش پُر است از آنچه ما را متأثر خواهد کرد... بعضی از این داستان‌ها انگار توسط قلمِ جوانی تحریر شده که می‌خواهد قصه مردی میان‌سال را روایت کند... او حتی وقتی می‌گوید «بنویس هزار سال. دو سانتی متر هم جا نمی‌گیرد. اما هزار سال است.» ناقلِ حسی به غایت سرزنده است... حسی که ما را تکان می‌دهد، می‌جنباند، و کاری می‌کند که چند بار دیگر بخوانیمش... انتقال چنین حسی با قلمی از تک و تا افتاده امکان ندارد، رفقا! با قلمی که فکر می‌کند جایگاه ویژه‌ای دارد، اصلا ممتنع الوجود است!

مخاطبان آثار ترجمه محمود حسینی زاد که دوست دارند آن سوی سکه‌ی یک مترجم ِ داستان نویس، یا به عبارت دیگر یک داستان‌نویسِ مترجم را ببینند، بد نیست سراغ این کتاب حسینی زاد را بگیرند، هر چند او، سال‌های بسیاری ست که در زمره داستان نویسان پرکارِ ایرانی قرار دارد، اما ترجمه‌های تراز اولش باعث شده این وجه از کارش کمی مغفول بماند.

مجموعه داستان «سیاهی چسبناک شب» به مخاطبان ادبیات داستانی، داستان فارسی و داستان تجربیِ و بدعتگرای معاصر پیشنهاد می‌شود. این کتاب که اول بار قریب به یک دهه پیش منتشر شده بود، این بار در شکل و شمایلی نو در نشر چشمه منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...