«آن‌گاه که فناپذیران در خواب‌اند» [While mortals sleep : unpublished short fiction] برگزیده داستان‌های کورت ونه‌گات با مقدمه دیو اگرز نویسنده سرشناس آمریکایی و با ترجمه راضیه رحمانی از سوی نشر نقش جهان منتشر شد.

آن‌گاه که فناپذیران در خواب‌اند» [While mortals sleep : unpublished short fiction] برگزیده داستان‌های کورت ونه‌گات

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایلنا، کورت ونه‌گات (۲۰۰۷-۱۹۲۲) از مهاجران آلمانی بود که در قرن نوزدهم به آمریکا مهاجرت کردند. او در جنگ دوم جهانی با یونیفرم پیاده‌نظام ارتش آمریکا در آلمان اسیر شد و شاهد یکی از خون‌بارترین روزهای جنگ بود: نبرد درسدن؛ نبردی که در ۱۳ تا ۱۵ فوریه‌ی ۱۹۴۵روی داد، و آن‌طور که ونه‌گات در شاهکارش «سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج» روایت می‌کند، ۱۳۴ هزار نفر در این نبرد توسط جنگنده‌های آمریکایی و بریتانیایی کشته شدند؛ روایت ونه‌گات در تراژیک‌ترین آثارش نیز با طنزی سیاه و تلخ همراه است؛ طنزی که پیش از «سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج» در «گهواره‌ی گربه» خود را نشان داده بود و بعدتر در «صبحانه‌ی قهرمانان» به شکلی دیگر… این طنز تلخ و سیاه، که از جنگ دوم با ونه‌گات این «معلم واقعی اخلاق» همراه بود، در هریک از آثارش نشانه‌یی از خود دارد، حتا در داستان‌های «آن‌گاه که فناپذیران در خوابند».

«آن‌گاه که فناپذیران در خوابند» شامل شانزده داستان نسبتا ساده درباره‌ی مسائل نسبتا ساده، به یک معنا «داستان‌های پُر ماجرا»یی است که هر خواننده‌یی را به دنبال خود می‌کشاند؛ داستان‌هایی که برترکیبِ منحصربه‌فردی از مشاهدات و تخیلاتِ ونه‌گات استوار است و بازتابی است تکان‌ دهنده از دنیای ما، آن‌طور که هست و آن‌ طور که می‌تواند باشد.

داستان‌های کتاب، دارای گره‌گشایی هستند و باعث می‌شود عبرت‌گرفتنِ خوانندگان و گاهی خودِ شخصیت‌های داستان بسیار روشن و آشکار شود. داستان‌ها سعی در فریب‌دادن یا به تله‌انداختنِ مخاطب دارد؛ به این صورت که مدام تا پایان داستان، خواننده را به جلو حرکت می‌دهد تا وقتی که درِ قفس بسته و خواننده گرفتار شود. شخصیتها، صحنه پردازی و توالیِ رویداد همگی وسیله‌هایی در خدمتِ هدفِ نهایی هستند، این به آن معنا نیست که شخصیت‌های این نوع داستان‌ها واقعی و باورپذیر نیستند و ما نمی‌توانیم با آن‌ها همذات‌پنداری کنیم یا خصوصیت دیگری را که هر شخصیت باید داشته باشد این‌ها ندارند؛ برعکس، ونهگات در طراحیِ شخصیت‌هایی که خواننده فورا با آن‌ها همدردی می‌کند و خواهانِ دنبال‌کردن‌شان است، استاد است؛ اما در پایان، خطِ سیرِ شخصیت‌ها را این استادِ داستان‌های پُرماجرا تعیین می‌کند و سرنوشت شخصیت‌ها در خدمت هدف بزرگ‌تری به کار گرفته می‌شود. پس وقتی هرکدام از داستان‌های این مجموعه را انتخاب می‌کنید، باید بدانید برای‌تان نقشه کشیده‌اند. می‌دانی چیست؟ خیلی هم مفرح است که برایت نقشه بکشند…

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

زمانی که بیوگان در جامه‌ی عزا و به تعداد بسیار در خیابان اجتماع کردند هنوز هیچ‌یک از دولتمردان سرایت مرض در کشور را تایید نکرده بودند. خبرگزاری‌ها و عموم مردم هم که از خیلی وقت پیش به دیوانگی و آشفتگی دنیا عادت کرده بودند، هنوز متوجه نشده بودند که اخیرا اوضاع بدتر هم شده است. اخبار پر بود از گزارش‌های مرگ‌ومیر. اخبار همیشه پر بود از گزارش‌های مرگ‌ومیر. ابتدا این شرکتهای بیمه‌ی عمر بودند که متوجه قضیه شدند، باید هم متوجه می‌شدند. آن‌ها زندگی میلیون‌ها نفر را بر اساس عمر متوسط شصت‌وهشت سال نرخ‌گذاری و بیمه کرده بودند. اما حالا ظرف مدت شش ماه عمر متوسط مردان متأهل آمریکاییِ دارای بیمه‌ی عمری به ارزش بیست هزار دلار، ناگهان به رقم وحشتناک چهل‌وهفت سال کاهش یافته بود.

رییس «شرکت سوانح و زندگی ایمن و عادلانه‌ی کنتیکت» گفت: «عمر متوسط به چهل‌وهفت سال نزول کرده و این عدد همچنان رو به کاهش است.» خود رییس فقط چهل‌وشش سال داشت و برای ریاست هشتمین شرکت بزرگ بیمه در کشور خیلی جوان بود. یک جوان جدی و نحیف و بلندپرواز که رییس سابق شرکت او را این‌گونه توصیف کرد: «شخصی که به طرز مخوفی تواناست.» نام رییس، میلیکا نبود.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...