مجموعه داستان «آیینه‌ها را باور کن» نوشته محمدحسن ارجمندی منتشر شد.

آیینه‌ها را باور کن محمدحسن ارجمندی

به گزارش ایسنا، این مجموعه داستان که شامل ۲۴ داستان‌ است در ۱۲۱ صفحه با شمارگان ۲۲۰۰ نسخه در  انتشارات کتاب نیستان راهی بازار شده است.

 "سرسره بادی»،  «مقصر کیه؟»، «فلفل»، «مراقبت»، «قرص کاکائویی»، «بیا!»، «بخشیدمت»، «دیگه دوستت ندارم»، «قول‌های بچه‌گانه»، «آبروداری»، «خوابگاه امن»، «می‌گفت‌: می‌تونم اما»، « ولی من دوستت دارم»، «خطاکار عزیز»، «درد دندان»، «تخم‌مرغ آب‌پز»، «ترس از دوری»، «آخر دنیا»، «عذرخواهی زبانی»، «قرص نعنایی»، «بستنی دیگه چیه؟" مگه نگفتم چیزی از کسی نگیر، «حلقه اشک»، «بشین غذاتو بخور» و «دوگانگی» داستان‌های این مجموعه هستند.

در معرفی ناشر آمده است: نویسنده در این مجموعه سعی داشته تا به بهانه بیان خاطرات خود از بزرگ شدن فرزندش، نکاتی اخلاقی و فرهنگی را در موقعیت‌های مختلف داستانی‌ روایت کند. همه داستان‌های این کتاب با موضوعی واحد نوشته شده‌اند. در واقع شاید بتوان گفت که مقصود اصلی نویسنده از نگارش این خاطرات، تبیین مفاهیمی اخلاقی در مواجهه با موضوعاتی است که همه انسان‌ها در گروه‌های سنی متفاوت با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. مراقبت خداوند از انسان‌ها مانند مراقبت پدر و مادر از فرزندانشان است و در این کتاب این رابطه را براساس رابطه خود با فرزندش روایت کرده است.

در بخشی از داستان «دیگه دوستت ندارم!» می‌خوانیم: «خانه ما مثل محل فیلم‌برداری یک فیلم سینمایی شده بود که برداشت اول سکانس مربوطه مورد تایید کارگردان قرار نگرفته و کار به برداشت‌های مجدد کشیده شده بود. ریحانه هم مثل بازیگری بود که وظیفه داشت بر اساس فیلم‌نامه‌ای که خود نوشته بود، صحنه را به هم بریزد. این چنین بود که او خانه را به هم می‌ریخت و ما مثل عوامل صحنه با تایید سکانس از سوی کارگردان، صحنه را به حالت نخست برمی‌گردانیم. خانه را مرتب می‌گردیم و ریحانه باز آن را به هم می‌ریخت.برداشت‌های مجدد، بارها و بارها تکرار می‌شد و ما هر بار با درجات عصبانیت مختلف، بازسازی صحنه فیلم‌برداری را انجام می‌دادیم…»

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...