آئین اختتامیه مجازی سومین جشنواره ملی «داستان آب» از کنار پل تاریخی خواجو و بر بستر رودخانه خالی از آبِ زاینده‌رود، برگزار و برای مخاطبان پخش شد.

سومین جشنواره ملی «داستان آب»

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، در اختتامیه سومین جشنواره ملی داستان آب، ضمن اعلام اسامی نامزدها در بخش‌های مختلف، برگزیدگان و برندگان جوایز، در طی ویدئویی به ترتیب زیر اعلام شدند:

بخش داستان
نفر اول جایزه نقدی 4 میلیون تومان «ب غیر آخر» نوشته معصومه قدردان از خراسان شمالی اسفراین
نفر دوم جایزه نقدی 3 میلیون تومان «آب می‌خوایید نفت بدید» منیژه دادکریمی از سیستان بلوچستان زاهدان
نفر سوم جایزه نقدی 2 میلیون تومان «زکریا عباس عظیمی» از مرکزی اراک
نفر چهارم جایزه نقدی 1 میلیون تومان «عروس گاندو» اسما دلبری از خراسان رضوی مشهد

بخش روایت جستار زندگی‌نگاره
جستار:
نفر اول جایزه نقدی 3 میلیون تومان «قایق سرگردان پدر» شهلا خدیوی تهران
نفر دوم جایزه نقدی 2 میلیون تومان «تبعید در مجاورت دریا» محمد معین شرفایی کرمانشاه
نفر سوم جایزه نقدی 1 میلیون تومان «سقاخانه‌های تهران» زهرا خوش نظر تهران

زندگی نگاره:
نفر اول جایزه نقدی 3 میلیون تومان «جزیره» حجت جباردخت ارومیه
نفر دوم جایزه نقدی 2 میلیون تومان «پشت دریا شهریست» محمود مرادی گُمش تپه گلستان
نفر سوم جایزه نقدی 1 میلیون تومان «جستاری در آب» سروش عبدالهی قزوین

بخش اثر برای کودک نوجوان
نفر اول جایزه نقدی 3میلیون تومان «از مزار تا تپه‌های باران خورده» بهاره قربعلی تهران
نفر دوم جایزه نقدی 2 میلیون تومان «پری‌های زاینده رود» مریم مدرس مطلق اصفهان
نفر سوم جایزه نقدی 1 میلیون تومان «سفر پرماجرای قطره باران» سارا شجاعی یاسوج

بخش نویسنده کودک و نوجوان
نویسنده برگزیده 1 میلیون «این داستان را بافتم برای زیر پایتان» سیده فاطمه انجوی‌نژاد شیراز
نویسنده برگزیده 1 میلیون «جزیره اشک» دنیا اسکندرزاده تهران
نویسنده برگزیده 1 میلیون «دستی در تن انار رود» فرید عباسی فرید بوکان
نویسنده برگزیده 1 میلیون «پل» ماهور هژبری اسفراین

بخش ویژه حوضه آبریز
«ماهیگیر» لیلا راهدار کرمان

آثاربرگزیده
«غراب جندون» مهسا امین هرمزگان بندر عباس
«هشدار درباره غرق شدن قایق‌های کوچک» محمد معین شرفایی کرمانشاه
«آکاستیو» سمیرا آرامی تهران

بخش ویژه نویسندگان خارج از کشور
«غریبی‌ها» الهام اکبری بریتیش کلمبیا کانادا
«فونتانا» معین مهرعلیان رم ایتالیا

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...