جن ‌نامه | آرمان ملی


جن را شاید بتوان بارزترین موجود ماوراءالطبیعی و از زورمندترین نیروهای القاکننده‌ ترس در فرهنگ عامه به شمار آورد؛ موجودی که تصویرهای خوف‌انگیز بسیاری از او در قصه‌ها ترسیم شده و سایه‌ موهوم و پرابهامش، بر ذهن آدمیان سایه انداخته است. انسان همواره با خلق افسانه‌ها به جنگ ترس با این موجود ماورایی رفته است و تجسم‌بخشیدن به او راهی برای مهارکردن او و به زیر کنترل‌درآوردن این نیروی متافیزیکی شگرف بوده است، اما در پستوی ذهن آدمی همواره جایی برای ترس از جن و ناتوانی از مقابله با آن هم حضوری دائمی داشته است و چالش‌های تازه‌تر و جست‌وجو برای یافتن راهکارهای نیازموده‌ دیگر هم به وجود آمده است.

سرطان جن رامبد خانلری

داستان‌های مجموعه‌ «سرطان جن» نوشته رامبد خانلری نیز در همین راستا و در همراهی با شخصیت‌های سرگردان و ناتوان از جمع‌کردن قضایا حرکت می‌کنند. در تمامی داستان‌های کتاب، آدم‌ها به نوعی قربانی جنیان‌اند؛ حتی در داستان «عزیزاله، حلالت کردم» هم با اینکه شخصیت اصلی مورد التفات اجنه قرار گرفته و عمر جاودان یافته، اما انگار به نوعی قربانی بخشندگی آنها نیز هست. جنیان چه انسان‌ها را مورد لطف قرار دهند و چه قهرآمیز بر آنها بشورند، اغلب زندگی سالم و طبیعی را از آنها می‌گیرند و به شکلی در چنبره‌ خود اسیرشان می‌کنند. مهم نیست فاصله‌شان از آدمی چقدر باشد؛ ضربه‌زدن‌شان به‌هرحال سرانجام محتومی است که به سراغ همه خواهد آمد.

مثلا در داستان «با همان رگه‌های بنفش» این موجودات آنقدر به انسان‌ها نزدیک شده‌اند که وجودشان با آدمیزاد درآمیخته و موجوداتی مانند خودشان را در جمع‌های انسانی خلق کرده است: «یکی از پشت تو بین اون‌ها به دنیا اومده». در بعضی داستان‌ها از جمله «ایستگاه متروی برج میلاد» و «شلیلاجان»، جن موجودی است که بر سر قلمرو با آدمی می‌جنگد و سازش و همراهی را هم به هیچ‌وجه نمی‌پذیرد. با جلورفتن داستان، جنیان پیشروی می‌کنند و از انسان‌ها کاری جز تسلیم برنمی‌آید. گرچه این تسلیم در هر داستانی متفاوت است و شاید متفاوت‌ترین شکلش را بتوان در داستان «ظن‌آباد» دید که شخصیت اصلی پیش از حمله‌ اجنه به گوسفندانش، خود دست به کار سلاخی آنها به همان شیوه‌‌ می‌شود. در میانه‌ این تصویرسازیِ از جن‌ها و ساختن ارتباطشان با آدمیان، دغدغه‌ نویسنده عمدتا بر ایجاد موقعیت‌هایی بوده که با حضور جن معنا می‌یابد و ارزش واگویی پیدا می‌کند. پایه‌ روایت در تمامی داستان‌های مجموعه بر ساختن همین فضا و موقعیت ترس‌آور استوار است. شخصیت‌ها در چنین شرایطی مدام از موجودی حرف می‌زنند که اثری هول‌آور و ویرانگر از خود به جا گذاشته و رفته است. موجودی که به‌زودی بازخواهد گشت و تهدیدش همواره وجود دارد. همه‌ اجزای داستان، از آدم‌ها و تغییرات اشیا به حضورش گواهی می‌دهند؛ از جمله نقاشی‌های عجیب روی دیوار، جنازه‌ احشام و آدم‌ها، تغییر حالات حیوانات و جنونی که بر همه‌ شخصیت‌ها سایه می‌افکند.

عنصر مکان در ساختن این موقعیت هول‌آور نقشی اساسی در داستان‌های این مجموعه بازی می‌کند. در بیشتر داستان‌ها این خلوت‌بودن، قدیمی‌بودن، در حاشیه‌ شهر‌بودن و روستایی‌بودن مکان داستان است که به توجیه وجود جن کمک می‌کند. گویی چنین مکان‌هایی به‌طور ذاتی در خود پتانسیل جادادن چنین موجوداتی را دارند. مکان‌هایی که امکان ایجاد وهم بیشتری دارند یا جمعیتی را در خود جا داده‌اند که جن را به حکم فرهنگ و موقعیت فولکلوریک‌شان، بیشتر باور دارند. البته این مکان‌ها تنها منحصر به موقعیت‌هایی متعلق به گذشته نمی‌شوند. بعضی قصه‌ها در شهر و در دل مکانی مدرن روایت می‌شوند تا به این موقعیت ترس‌آور، وجهی همگانی و حتی جهانشمول ببخشند. اوج این گونه فضاسازی‌ها را می‌توان در داستان «ایستگاه متروی برج میلاد» دید. در این داستان گرچه نویسنده از عنصری وهم‌آلود در ذات اشیا یا مکان استفاده نمی‌کند، اما با بردن شخصیت‌ها به دل فضای شهری و خلق موقعیتی وهم‌آلود سعی در توجیه وجود جن در چنین منطقه‌هایی دارد و گویی می‌خواهد ثابت کند آدمی در هر زمان و مکانی از حضور جنیان در امان نیست.

فصل مشترک تمام داستان‌های مجموعه «سرطان جن»، آنطور که از نام کتاب پیدا است، انداختن مخاطب در دل موقعیت هراس‌انگیز حضور جن است، فارغ از اینکه این موجود چه شکل و چه دامنه‌ای از قدرت را داشته باشد. در غالب داستان‌ها به گفتن یکی‌دو نشانه از حضور جن اکتفا می‌شود یا مصداق‌ها آنطور که باید بر فضایی دراماتیک از حضور موجودی وحشت‌آور دلالت نمی‌کنند، به‌گونه‌ای که مخاطب در فضایی پر از تعلیق باقی می‌ماند که آیا اساسا چنین موجودی حضور داشته و چنین اثراتی از خود بر جای گذاشته و یا با دنیایی از شخصیت‌های سودازده و متوهم روبه‌رو است و در همین نقطه هم است که باور ترسناک‌بودن موقعیت مشکل می‌شود و تشخیص سرطان جن به‌عنوان بیماری برای آدم‌ها مورد تردید قرار می‌گیرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...