روایت آوارگی انسان | اعتماد
 

«آواره» [Théâtre décomposé, ou, L'homme-poubelle] نمایشنامه کوچک کم‌حجمی است دربرگیرنده مونولوگی تکان‌دهنده از یک آواره سرگشته در یک فضایی پادآرمانشهروار، خالی از سکنه، نومید و منفعل. تک‌گویی تامل‌برانگیزی که در یک کتابچه کوچک و نفسگیر مخاطبش را متوجه تنهایی انسان می‌کند، تنهایی انسان چگونه خواهد بود؟ زیستن در دیستوپیا چگونه خواهد بود؟به نظر می‌رسد نمایشنامه‌نویس رومانیایی، ماتئی ویسنی‌یک [Matei Vișniec] با این مونولوگ می‌خواهد خشم خود را بر سر جهانی خالی کند که آدم‌هایش هرگز در مواجهه با جنگ‌ها، مهاجرت‌ها،‌ تنهایی‌ها‌و سرگشتگی‌های انسان، رهیافتی همدلانه ندارند.

آواره» [Théâtre décomposé, ou, L'homme-poubelle] نمایشنامه ماتئی ویسنی‌یک [Matei Vișniec]

او خود یک مهاجر بود و «پس از آنکه حکومت کمونیستی آثارش را در کشور خودش ممنوع کرد، از رومانی مهاجرت کرد و تابعیت فرانسه را گرفت و از آن تاریخ به بعد آثارش را – که اکنون بر بیست نمایشنامه بالغ می‌شود – به زبان فرانسه نوشته و می‌نویسد» و از آن جمله آن نمایشنامه تاثیرگذار و تاریخی ضد جنگش: «پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی» را. «آواره» که یادآور گونه‌ای زیرژانر آخرالزمانی برای مخاطب است، با این مطلع شروع می‌شود، مطلعی با ویژگی‌های بصری که مخاطب میخکوب بر صندلی سالن تئاتر در پس ذهنش می‌تواند تجسمش کند: «همه چی با یه روز زیبای بهاری یا بهتر بگم از یه روز جمعه شروع میشه. یه دفه با درد شدیدی روی شقیقه‌هات از خواب می‌پری. چند دقیقه احساس خوبی تجربه می‌کنی و هنوز درک نمی‌کنی چه اتفاقی داره می‌افته. بعدش متوجه می‌شی فقط سکوت شهر بوده که از خواب بیدارت کرده.» راوی از خانه بیرون می‌زند، خیابان ساکت است و محتویات چمدان‌هایی که آدم‌ها برای فرار از جنگ و آوارگی با خود می‌برند، بر سنگفرش خیابان‌های خالی فکنده شده است.

دهشتناکی اما آنجاست که راوی، تنهایی خود را عمیق‌تر می‌بیند وقتی می‌فهمد که حتی پرنده‌ها هم از شهر رفته‌اند و هر حیوان دیگری که می‌توانست آرام جان باشد: «حتی پرنده هم تو آسمون شهر پر نمی‌زنه. تو تمام شهر حتی یه گربه، یه سگ، یه موش هم به چشمت نمی‌خوره. حتی از نسیم خبری نیست. حیوون‌ها و حشرات هم با ناپدید شدن آدم‌ها غیب شدن. انگار تموم دنیا بهت زل‌زده و چشم ازت برنمی‌داره. سنگینی سکوت حاکم به فضا توی وجودت رخنه کرده. حتی درخت‌ها هم یه جورایی خشک‌شون زده. انگار خواسته‌ باشن خودشون رو از زمین بکنن و همراه آدم‌ها برن یه جای دیگه، اما سرکوفت زمین اونها رو سر جاشون نشونده باشه.» پرنده‌ها، درخت‌ها، حتی نرمه‌باد بعدازظهر بهاری هم از خشونت و ناامنی جهان آدم‌ها، از استبداد و جنگ میل به گریختن دارند. راوی دارد صعوبت زیستن در این جهان ناامن اندوهگین را به این ترتیب به مخاطبانش یادآوری می‌کند. اما این همه تاثیرگذاری و اهمیت درام ویسنی‌یک نیست.

مخاطب غرق در چنین تاویل‌هایی، و در مواجهه با قهرمان رسته از جهان که در برابر نعماتی که در اختیارش قرار گرفته است، کم‌کم به وارستگی و استغنا رسیده، ناگهان با یک پایان‌بندی کوبنده روبه‌رو می‌شود که طومار همه آن تاویل‌های پیشین را درهم می‌پیچد اما همچنان ناظر بر تنهایی انسان است این‌بار در میان جمعی ناهمگون که بخشی از جامعه را به کلی نادیده گرفته‌اند، پایان‌بندی غافلگیرکننده‌ای که شاید طعنه‌ای غمبار باشد از سوی نویسنده به ایسم‌های مدعی انسان‌گرایی در تاریخ جهان.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...