طنز تلخ یک کمدی انسانی! | الف


بالزاک در زمانه‌ای می‌زیست که پدیده‌ای با ‌عنوان «زندگی شهرستانی» بستر بسیاری از رمان‌ها را می‌ساخت. این سبک از زندگی به خاطر انعکاس تضادهای طبقاتی و نمایش تقابل اشرافیت اصیل در برابر بورژوازی نوظهور، جایگاه ویژه‌ای در ادبیات قرن نوزدهم داشت. بالزاک در بسیاری از رمان‌هایش به واکاوی این سبک از زندگی پرداخته و آن را آسیب‌شناسی نموده است. نوعی از زندگی که در آن روابط آدم‌ها به شدت تحت تأثیر جایگاه اجتماعی‌شان قرار دارد و به همین علت افراد می‌کوشند به هر ترتیبی خود را به طبقات بالاتر اجتماعی برسانند؛ گرچه در این مسیر بسیاری از آرمان‌ها و ارزش‌های شخصی خود را نادیده بگیرند یا زیر پا بگذارند. بالزاک در رمان «پیردختر» چنین آدم‌هایی را به تصویر می‌کشد.

خلاصه رمان پیردختر بالزاک La Vieille Fille An Old Maid   balzac

زندگی دوشیزه کرمون محور اصلی داستان «پیردختر» را تشکیل می‌دهد. او زنی چهل و دو ساله و درگیر وسواس‌ها و تردیدهای بسیار برای آینده‌اش است و همین مسأله او را از انتخابی صریح و قاطع درباره‌ی شریک زندگی باز می‌دارد. او در تحلیل‌هایش ساده‌نگرانه و گاه کودکانه عمل می‌کند و اطرافیانش از این خصوصیت او سوء استفاده می‌کنند و هر گونه که بخواهند بازی‌اش می‌دهند. خواستگارهای مادموازل کرمون از جمله افرادی هستند که با پافشاری‌ها و زبان‌بازی‌هایشان، او را مدام در دام تشویش و تنش می‌اندازند.

دوشیزه کرمون سه خواستگار دارد که در اغلب مهمانی‌هایی که او حضور دارد، شرکت می‌کنند و برای ربودن دل او با هم رقابتی تنگاتنگ دارند. شوالیه دووالوا که از خانواده‌ای اصیل برآمده و کوشیده با اشراف حشر و نشر داشته باشد یکی از سخت‌کوش‌ترین خواستگاران دوشیزه کرمون است. او به سبب ظاهر نزار و شکسته‌اش و علاقه‌ای که به شرکت در قمار دارد در محافل شهرت بسیار پیدا کرده است. ظرافت‌های اشرافی‌مابانه‌ی شوالیه نیز در میان نجیب‌زادگان زبانزد است؛ از جمله این‌که با حرکات و فیگور خاصی تنباکو را از جعبه‌ی طلایی مخصوصش بیرون می‌آورد. اما شوالیه از آن جمله آدم‌هایی است که با سیلی صورت خود را سرخ نگه می‌دارند و می‌کوشند به هر ترتیبی خود را در مجامع اشرافی وارد کنند.

دوبوسکیه یکی دیگر از خواستگاران دوشیزه است که به زدوبندهای مالی و طمع‌کاری شهرت دارد. دقیقاً در همان زمانی که این اشراف‌زاده می‌کوشد جایگاهی نزد دوشیزه کرمون پیدا کند، زنی به نام سوزان وارد ماجرا می‌شود و با ادعای آسیب‌دیدگی از جانب شوالیه و دوبوسکیه، آن‌ها را به دردسر می‌اندازد. دوبوسکیه پس از مرگ پدرش که موقعیت شغلی درخوری در سیستم قضایی سلطنتی داشته، مجبور شده برای این‌که باز هم به جایگاه اشرافی خود برگردد از شهر آلانسون به پاریس برود و با افراد بانفوذ وارد مراوده شود. او اکنون در آلانسون به واسطه‌ی همین روابط مالی موقعیت بسیار بهتری نسبت به قبل پیدا کرده و سعی دارد با ازدواج با دوشیزه کرمون که از اشراف‌زادگان به شمار می‌آید، این موقعیت را تثبیت کند.

آناستاز گرانسون هم خواهان دوشیزه کرمون است و بیش از هر چیز دل به زیبایی او داده است، گرچه مادرش می‌کوشد انگیزه‌های مالی را برای ازدواج با این زن در او تقویت کند. آناستاز جوانی هوشمند است و ظرایف بسیاری را در معاشرت‌های اجتماعی‌اش رعایت می‌کند. آن‌چه او را از قافله‌ی خواستگاران عقب‌تر نگه می‌دارد، شرم و قاعده‌مندی اخلاقی اوست. گرانسون، برعکس شوالیه و دوبوسکیه از هنجارشکنی می‌پرهیزد و نمی‌تواند ریاکارانه وارد عرصه‌ی خواستگاری از دوشیزه شود. ایده‌آل‌گرایی او نیز شاید به این مسأله دامن می‌زند و او را از زن رؤیاهایش دور نگه می‌دارد.

دوشیزه کرمون شبیه بسیاری از قهرمانان داستان‌های شهرستانی، ترس‌ها، استدلال‌ها و تردیدهای عجیبی دارد که مانع تصمیم‌گیری سالم و آگاهانه‌ی او درباره‌ی همسر آینده‌اش می‌شود. ایده‌آل‌هایی که او برای مرد زندگی‌اش در نظر دارد با واقعیاتی که اطرافش اتفاق می‌افتد، به اندازه‌ی فرسنگ‌ها فاصله دارد. او بارون دوبوسکیه را گزینه‌ی مناسبی برای ازدواج می‌بیند و مقایسه‌هایش درباره‌ی سایر خواستگاران هم نشان از ناپختگی اجتماعی‌اش دارد. جو حاکم بر جامعه‌ی کوچک شهرستانیِ آلانسون هم بر دشواری وضعیت کرمون می‌افزاید و او را در تنگنای انتخاب، بیش‌تر تحت فشار قرار می‌دهد. در محیطی که او زندگی می‌کند ازدواج امری ناگزیر است و او به اندازه‌ی کافی با تأخیر در تصمیم‌گیری در این‌باره انگشت‌نمای خلق شده و موقعیت‌های طلایی زندگی‌اش را از دست داده است. به همین‌خاطر دوشیزه بار تنشی عظیم را متحمل می‌شود که هیچ‌ یک از آدم‌های دور و برش قادر به درک آن نیستند.

قهرمان رمان «پیردختر»، در یکی از همان موقعیت‌های کمدی انسانی زندگی می‌کند که بالزاک برای اغلب شخصیت‌های داستانی‌اش ساخته است. انسان‌ها در بطن یک نظام ارزشی معیوب گرفتار آمده‌اند و هر چه دست و پا می‌زنند، نه تنها راه نجاتی نمی‌یابند، بلکه با شدت بیش‌تری به اسارت این نظام در می‌آیند. دوشیزه کرمون نمونه‌ی درخشانی از همین انسان‌هاست. او پس از سال‌ها ترس و تردید کشنده تصمیم می‌گیرد تغییری شگرف در وضعیتش رقم بزند و رؤیاهای بسیاری در این مسیر در سر می‌پروراند، اما چالش‌هایی که پیش روی او قرار می‌گیرند و نیز سرنوشتی که در انتظارش است، هیچ کدام دورنمای روشنی به دست نمی‌دهند. در واقع در تراژیک‌ترین موقعیت‌های زندگی‌‌اش وقایعی کمیک رخ می‌دهند؛ وقایعی که طنزی تلخ و گزنده از سرنوشت انسان گرفتار در سلسله مراتب معیوب اجتماعی در دل خود دارند.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...