مجموعه سه جلدی «از شعر چریکی تا عرفان حلاج: نقد و بررسی کرونولوژیکی اشعار شفیعی کدکنی» نوشته حسن گل محمدی توسط انتشارات جامی راهی بازار نشر شد.

از شعر چریکی تا عرفان حلاج: نقد و بررسی کرونولوژیکی اشعار شفیعی کدکنی» نوشته حسن گل محمدی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این کتاب در سه جلد (مجموعاً ۱۵۷۶ صفحه) و قیمت ۹۰۰ هزار تومان عرضه شده است.

مجموعه کتاب «از شعر چریکی تا عرفان حلاج» شامل بخش‌های متعددی با عناوین زیر است:

سروده‌های اولیه در دوران زندگی در مشهد (خراسان) ۱۳۱۸ – ۱۳۴۴
سروده‌های دوران زندگی در تهران و اعتقاد به ایدئولوژی چریکی ۱۳۴۴ – ۱۳۵۰
سروده‌های دوران تدریس در دانشگاه تهران و همکاری با ناتل خانلری و نزدیکی به سیستم‌های اداری رژیم گذشته ۱۳۵۰ – ۱۳۵۷
سروده‌های دوران بعد از انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون
نقد و بررسی کرونولوژیکی اشعار کتاب «طفلی به نام شادی»
نقد و بررسی کرونولوژیکی اشعار متفرقه از مجموعه شعرهای بهارکاغذین، در لحظه حضور، یکصدویک شعر، یکصدوپنجاه شعر که در شماره‌های متعدد نشریه بخارا چاپ شده است.

همچنین کتاب شامل ۹ پیوست با عناوین زیر است:

«چرا دکتر شفیعی کدکنی شاعری آوانگارد نیست؟»، «نقد و بررسی شعر دیباچه دکتر شفیعی کدکنی»، «تاثیرپذیری دکتر شفیعی کدکنی از ایدئولوژی چپ»، «دکتر شفیعی کدکنی شاعری پشت نقاب‌ها»، «دکتر شفیعی کدکنی و قصیده غوک نامه»، «بررسی جایگاه شعر دکتر شفیعی کدکنی در ادبیات معاصر»، «مانیفست فکری و ذهنی دکتر شفیعی کدکنی»، «بررسی سیمای زن و مفهوم عشق در شعر دکتر شفیعی کدکنی» و «شبکه پدرخواندگی در ادبیات معاصر».

نویسنده کتاب معتقد است که شعرهای اولیه شفیعی تقلید از شعر سنتی است و اگر او با شریعتی آشنا نمی‌شد و افق شعر نو و نیمایی را درک نمی‌کرد به جایگاهی که اکنون در شعر معاصر دارد، نمی‌رسید و این موفقیت نیز به پیروی از سبک نیمایی میسر شده است نه به علت سرودن سنتی استاد، البته شفیعی چندین بار سعی کرد که از دامنه نفوذ شعر نیمایی فراتر برود، بنابراین مدتی به شعر سپید فکر کرد ولی چون شاعر پرتوان و عجیبی را در جلوی خود داشت به نام شاملو، گذر از شعر شاملویی را هم در توان خود ندید و به حماسه روی آورد و به چیزی مابین نیما و اخوان بسنده کرد و بعدها نیز در شعر عرفانی و تصوف غرق شد.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...