شروین قراردادی ۷۰ هزار دلاری برای نگارش زندگی‌نامه با کامرون که مانند اوپنهایمر قربانی مک کارتیسم بود بسته بود... اولین بمب اتمی را ساخت و بعد به صورت علنی با ساخت آن مخالفت کرد... کار به جایی رسید که کتاب ناتمام تبدیل به یک شوخی در خانواده شروین شد... به کیلیان مورفی - با کت و شلوار قهوه‌ای و گشاد دوران ۱۹۴۰ - نزدیک شد و فریاد زد: دکتر اوپنهایمر! من ده‌ها سال منتظر دیدن شما بودم!


با اکران فیلم «اوپنهایمر» ساخته کریستوفر نولان، کتابی که فیلم از آن اقتباس شده به صدر فهرست پرفروش‌ترین‌ها رسید.

پرومته آمریکایی: پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر» [American Prometheus: The Triumph and Tragedy of J. Robert Oppenheimer] مارتین شروین و کای برد [Kai Bird & Martin J. Sherwin]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از هنرآنلاین، «پرومته آمریکایی» که سال ۲۰۰۵ جایزه ادبی پولیتزر را از آن خود کرده بود، دوباره به جدول فروش بازگشت.

سال ۲۰۲۱ بود که کریستوفر نولان برای اولین بار «پرومته آمریکایی: پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر» [American Prometheus: The Triumph and Tragedy of J. Robert Oppenheimer] کتاب زندگی‌نامه جامعی که مارتین شروین و کای برد [Kai Bird & Martin J. Sherwin] نوشته بودند را درباره فیزیکدانی که پدر بمب اتمی نامیده شده، خواند. نولان که به خاطر فیلم‌های حماسی و اغلب وسواس‌گونه‌اش شناخته می‌شود، از همان جا مصمم شد داستان انفجاری که بارها در هالیوود روی میز قرار گرفت، اما هرگز ساخته نشد را به عنوان پروژه بعدی خودش انتخاب کند. حالا دو سال بعد «اوپنهایمر» نولان، یکی از پربحث‌ترین فیلم‌های روز جهان است.

این فیلم با بازی کیلیان مورفی در نقش دانشمندی به نام اوپنهایمر از کتاب زندگینامه ۷۰۰ صفحه‌ای بیرون می‌آید که زندگی اوپنهایمر را نشان می‌دهد. اوپنهایمر به عنوان یک فیزیکدان، کمک‌های قابل توجهی به مکانیک کوانتومی و فیزیک نظری کرد و احترام زیادی در بین همتایانش کسب کرد، اما با شروع جنگ جهانی دوم و انتخاب وی به عنوان مدیر علمی پروژه منهتن – پروژه فوق سری دولتی با هدف توسعه اولین بمب اتمی- روایت چرخش چشمگیری پیدا می‌کند. رهبری و مهارت‌های سازمانی او برای انجام این پروژه که با ساخت بمب هسته‌ای ویرانگری که در هیروشیما و ناکازاکی بیش از ۲۰۰ هزار ژاپنی را کشت، در تاریخ ماندگار شد.

وقتی کای برد فیلمنامه نولان را خواند، از وفاداری آن به کتاب شگفت‌زده شد و گفت آنچه همیشه برای شروین مهم‌تر بود در این فیلم به تصویر کشیده شده: پارادوکس‌های موجود در قلب شخصیت اوپنهایمر و جزییاتی که همراه با تغییرات عظیم در تاریخ جهان مطرح بود.

اما داستان خلق این کتاب هم به اندازه ساخت فیلمش شگفت‌آور است. در واقع مارتین شروین بود که معامله خلق این کتاب را انجام داد و کار تحقیقات پیرامون شکل گرفتن آن را به ثمر رساند، اما تنها زمانی که کای برد به عنوان همکار به وی پیوست، «پرومته آمریکایی» به وجود آمد.

نیویورک تایمز در این باره نوشته است: مارتین شروین با امضای قراردادی پذیرفت که کتابی درباره اوپنهایمر تهیه کند، اما در اواخر دهه ۱۹۹۰، او مجبور شد اعتراف کند که در این کار گیر کرده است. شروین، استاد تاریخ و نویسنده، دو دهه پیش از آن موافقت کرده بود که زندگی‌نامه‌ای کامل از جی. رابرت اوپنهایمر بنویسد و ۲۰ سال بعد به آنجا رسید که فکر می‌کرد آیا هرگز موفق خواهد شد آن را تمام کند؟ او تحقیقات زیادی انجام داده بود - در واقع کار فوق‌العاده‌ای کرده بود و حدود ۵۰۰۰۰ صفحه مصاحبه، متن، نامه‌ها، خاطرات روزانه، اسناد طبقه‌بندی‌شده و پرونده‌های اف‌بی‌آی را در جعبه‌های بی‌انتها در زیرزمین، اتاق زیر شیروانی و دفترش گرد آورده بود، اما هنوز یک کلمه ننوشته بود.

شروین ابتدا سعی کرده بود این پروژه را رد کند، اما آنگوس کامرون که اولین کتاب شروین را در انتشارات ناپف منتشر کرده بود - و مانند اوپنهایمر قربانی مک کارتیسم بود - اصرار داشت، این کتاب خلق شود. بنابراین در ۱۳ مارس ۱۹۸۰، شروین قراردادی ۷۰ هزار دلاری با این ناشر برای این پروژه امضا کرد. ناشر برای شروع نیمی از پول را پرداخت کرد و انتظار داشت شروین آن را در ۵ سال تمام کند.
اما ناپف این شاهکار را 25سال بعد در سال ۲۰۰۵ منتشر کرد؛ و تنها به لطف همکاری نادر بین «دو نویسنده» خستگی ناپذیر.

فیلسوف پشیمان
اوپنهایمر برای هر زندگی‌نامه‌نویسی موضوعی دلهره‌آور بود. او که یک روشنفکر با استعداد بود، آزمایشگاه فوق سری را در لوس آلاموس، نیومکزیکو هدایت کرد و بمب اتمی را از امکان تئوریک به واقعیت وحشتناک در یک جدول زمانی بسیار کوتاه تبدیل کرد. بعدها او به نوعی به عنوان یک فیلسوف دوران هسته‌ای پس از جنگ ظاهر شد و به صورت علنی با ساخت بمب هیدروژنی مخالفت کرد و به نمادی از نبوغ تکنولوژیک و وجدان بشری بدل شد.

این موضع‌گیری موجب شد تا اوپنهایمر در دوره مک‌کارتی هدف قرار گیرد و دشمنانش را برانگیخت تا او را هوادار کمونیسم بخوانند. در نتیجه وی از مصونیت امنیتی خود محروم شد و بقیه عمرش را در بی‌خبری گذراند و در حالی که ۶۲ ساله بود، سال ۱۹۶۷ در پرینستون، نیوجرسی درگذشت.

وقتی شروین شروع به مصاحبه با افرادی کرد که او را می‌شناختند، از شدت احساسات آنها متحیر شد. فیزیکدانان و بیوه‌های فیزیکدانان هنوز به خاطر بی‌توجهی گاه به گاه اوپنهایمر به خانواده‌اش خشمگین بودند. با این حال وقتی وی با دانشمندان موسسه فناوری ماساچوست آشنا شد، آنها با خجالت اعتراف کردند سال‌هایی که زیر نظر اوپنهایمر برای تولید بمب کار می‌کردند از شادترین سال‌های زندگی‌شان بوده است.

 جی رابرت اوپنهایمر [ J. Robert Oppenheimer

پیتر پسر اوپنهایمر از مصاحبه رسمی امتناع کرده بود، بنابراین شروین خانواده خود را به بیابان پکو نزدیک سانتافه برد، اسبی را زین کرد و به سمت کابین روستایی اوپنهایمر رفت و در حالی که پسر دانشمند در حال ساختن حصار بود، فرصتی برای گفتگو با وی پیدا کرد.

مهلت شروین سر رسیده بود. سردبیرش بازنشسته شده و تمام تلاشش را کرده بود تا از ویرایش جدید جلوگیری کند چون همیشه یک نفر دیگر برای مصاحبه یا سندی دیگر برای خواندن وجود داشت. کار به جایی رسید که کتاب ناتمام تبدیل به یک شوخی در خانواده شروین شد.

پسرش الکس به یاد می‌آورد: «من در تمام دوران کودکی‌ام این کارتون نیویورکر را روی یخچال داشتم: «مردی که جلوی ماشین تحریر است و دور او را دسته‌های کاغذ احاطه کرده است. همسرش در دوردست، در آستانه در دفترش است و او می گوید: «تمامش کنم؟ چرا بخواهم آن را تمام کنم؟»

کای برد از سوی دیگر سردبیر سابق «نیشن» سال ۱۹۹۹ چند بیوگرافی نسبتاً موفق نوشته بود و مورخ ۴۸ ساله‌ای بود بدون مدرک دکتری. او برای کسب یک موقعیت شغلی در دانشگاه فاقد صلاحیت بود و تقریباً برای کار دیگری هم صلاحیت نداشت. همسر او، سوزان گلدمارک، که شغل پردرآمدی در بانک جهانی داشت، از اینکه نان آور اصلی زندگی بود خسته شده بود.

«بِرد» ناموفق در حال درخواست شغل در روزنامه‌ها بود که از یک دوست قدیمی شنید شروین مشغول این کار است. پس او را برای شام دعوت و به وی پیشنهاد کرد در پروژه «اوپنهایمر» با هم متحد شوند. آن‌ها سال‌ها بود که یکدیگر را می‌شناختند و دوستی‌شان از اواسط دهه ۱۹۹۰، زمانی که «برد» مقاله‌های شروین را درباره هواپیمایی که اولین بمب اتمی را پرتاب کرد در یک جلد گرد آورده، محکم شده بود.

پس از آن یک سال هم برای متقاعد کردن ناشر طول کشید و سرانجام نماینده «بِرد»، قرارداد جدیدی با «ناپف» به امضا رساند، که موافقت کرد برای به پایان رساندن کتاب ۲۹۰ هزار دلار دیگر به این ۲ بپردازد.

شروین به «بِرد» هشدار داد که در تحقیقاتش شکاف‌هایی وجود دارد. به زودی «تعداد بی‌شماری جعبه» به خانه «برد» راه یافت و وقتی وی شروع به بررسی کرد، متوجه شد تحقیقات شروین چقدر دقیق و به طرز سرگیجه‌آوری گسترده است. آنجا بود که «برد» به این نتیجه رسید که هیچ شکافی وجود نداشت. وقت نوشتن بود و «برد» از ابتدا شروع کرد.

او می‌گوید: پیش‌نویسی از سال‌های اولیه و کودکی اوپنهایمر نوشتم و مارتی آن را گرفت و دوباره نوشت بعد او این ویرایش را دوباره برای «برد» فرستاد و او را واقعاً متاثر کرد چون به قول «برد» او دقیقاً می‌دانست چه چیزی از حکایت جا مانده است.

روند آنها دیگر شکل گرفت: «برد» روی تحقیق تعمق می‌کرد، آن را ترکیب می‌کرد و پیش‌نویسی تهیه می‌کرد که برای شروین می‌فرستاد، شروین آنچه را که کم بود و مغفول مانده بود تشخیص می‌داد، ویرایش و بازنویسی می‌کرد و کپی را به «برد» باز می‌گرداند. به زودی شروین هم شروع به تهیه پیش‌نویس‌ها کرد. برد می‌گوید: ما ۴ سال داشتیم یک بند می‌نوشتیم.

به گفته «برد» شروین همیشه می‌دانست جلسه‌ای که مصونیت اوپنهایمر را از او سلب می‌کنند، «مرکز» زندگی‌نامه خواهد بود. آنها در مورد آنچه شواهد ممکن است نشان دهد بحث کردند، اما هرگز در مورد سبک، روند یا شکل خود کتاب بحث نکردند.

پرومته… آتش…
پاییز ۲۰۰۴، تقریباً ۲۵ سال پس از تعهد به ناپف برای انجام پروژه، نسخه خطی تقریباً آماده بود. آن کلوز، سردبیر انتشاراتی ابتدا عنوان کتاب یعنی «اوپی» (مخفف اوپنهایمر) را وتو کرد. تقابلی در راه بود، تا اینکه اواخر شب به این عنوان رسید: «پرومته… آتش… بمب همین آتش است…». در نهایت این عنوان انتخاب شد و ۵ آوریل ۲۰۰۵، «پرومته آمریکایی: پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر» اثر کای برد و مارتین شروین با استقبال چشمگیری منتشر شد. «بوستون گلاب» نوشت: این کتاب مانند اورست در میان کوه‌های کتاب در مورد پروژه بمب و اوپنهایمر ایستاده است، و دستاوردی است که احتمالاً قابل پیشی گرفتن یا برابری نیست. از جمله جوایز متعددی که کتاب برد، جایزه پولیتزر برای زندگینامه بود.

زمانی که همکاران در سپتامبر ۲۰۲۱ متوجه شدند که کریستوفر نولان قصد دارد «پرومته آمریکایی» را به فیلم تبدیل کند، شروین در حال مرگ بر اثر سرطان بود.

این ۲ محقق در طول سال‌ها چندین فیلمنامه ساخته نشده را بر اساس کتابشان خوانده بودند، به همین دلیل شروین در مورد بخت شکل گرفتن آن در هالیوود تردید داشت. او آنقدر بیمار بود که نمی‌توانست به پروژه ملحق شود، اما برد و گلدمارک با نولان در یک هتل ملاقات کردند. برد بعد از آن به شروین گزارش داد که با نولان به عنوان نویسنده و کارگردان وارد عمل شده و کار آنها در دست‌های خوبی قرار گرفته است.

کیلیان مورفی

۶ اکتبر ۲۰۲۱ «برد» خبر مرگ دوستش در ۸۴ سالگی را دریافت کرد. وی پس از اینکه فیلم را برای اولین بار دید گفت شروین از دقت فیلم عمیقاً خوشحال می‌شد. فکر می‌کنم او قدردان این دستاورد هنری بود. «برد» روزی را به یاد آورد که به اتفاق همسرش چند ساعتی را در لوکیشن فیلم‌برداری در لوس‌آلاموس گذراندند. خدمه در حال فیلمبرداری در اتاق اصلی اوپنهایمر بودند که اکنون به دقت بازسازی شده است. «برد» پس از دیدن کیلیان مورفی در نقش اوپنهایمر، از شباهت این بازیگر به موضوعی که سال‌ها روی آن مطالعه کرده بود، شگفت زده شد.

در نهایت، وقفه‌ای در فیلمبرداری ایجاد شد و «برد» با نزدیک شدن به بازیگر - با کت و شلوار قهوه‌ای و گشاد دوران ۱۹۴۰ اوپنهایمر و کراوات پهن - برد نتوانست جلوی خودش را بگیرد و فریاد زد: دکتر اوپنهایمر! من ده‌ها سال منتظر دیدن شما بودم!

«برد» گفت کیلیان مورفی فقط خندید و به او گفت: همه ما کتاب شما را خوانده‌ایم. اینجا کتاب خواندن اجباری است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...