ذرت سرخ و ادبیات متعهد | ایران


رمان «ذرت سرخ» [Red Sorghum] در دهه‌ی 1930 می­‌گذرد، زمانی که چینی‌­ها مشغول جنگ با ژاپنی­‌ها و متجاوزان داخلی بودند. مو یان [Mo Yan] با استفاده از تکنیک برگشت به گذشته و نقب زدن به خاطرات، سعی در نمایش سیاهی و بی‌رحمی جنگ دارد. او علاوه بر اینکه مخاطب را با توصیف گوشه‌­ای از وقایع آن سال­‌ها، نسبت به آنچه در سرزمینش در آن زمان رخ داده است آگاه می­‌کند؛ بلکه از چهره کریه جنگ نیز پرده برمی‌­دارد. مو یان در توصیف خشونت و بی‌رحمی جنگ در این اثر دست به خودسانسوری نمی‌­زند و بی‌پرده از هر آنچه که در هر جنگی امکان وقوع آن محتمل است، سخن می­‌گوید.

خلاصه رمان ذرت سرخ» [Red Sorghum]

اگر چه نمایش تیرگی­‌های جنگ مسأله­‌ای نیست که تنها ذرت سرخ مو یان بدان پرداخته باشد اما قدرت توصیف این نویسنده از وقایع هولناک جنگ حیرت­‌انگیز است. و همین قدرت توصیف می‌­تواند مخاطب قصه مو یان را از حجم اعمال قبیحی که در جنگ­‌ها رخ می‌­دهد، متحیر کند و از جنگ متنفر.

همین نقطه حیرت و نفرت از جنگ ادای دین مو یان به انسانیت است. و همین امر است که میان ذرت سرخ و آنچه بدان ادبیات متعهد می­‌گوییم، پیوند ایجاد می­‌کند.
صحنه­‌هایی که علاوه بر آسیب انسان به انسان در اثر جنگ، از نابودی دردناک حیوانات و طبیعت هم سخن می‌­گویند. مو یان با ترسیم جادویی این صحنه‌­ها متعهدانه سعی می­‌کند تا توجه انسان را به سوی گزندگی و هراسناکی جنگ جلب کند.

گویا خود او در انتهای هر بخش دردناک و تلخی از کتابش که به توصیف جنگ پرداخته؛ ایستاده است و فریاد می‌­زند: «بله این همه به خاطر جنگ است.»
و این جلب توجه انسان­‌ها به سوی موضوعی انسانی و هشدار درباره پیامدهای تلخ و غیرانسانی یک پدیده نیز از مهم­ترین کارکردهای رمان و ادبیات داستانی است. به قول ژان پل سارتر: «شاید ادبیات نتواند جلوی جنگ و خونریزی را بگیرد، شاید نتواند از مرگ یک کودک جلوگیری کند، اما می‌­تواند کاری کند که دنیا به آن فکر کند.»

ذرت سرخ و فرهنگ چینی
ما در ذرت سرخ با سه نسل از خانواده‌­ای چینی مواجهیم و آنچه که بر آن­ها طی این دوران گذشته است. راوی را می‌­توان مردی حدوداً سی ساله دانست که به زادگاه خود بازگشته است و به کمک مرور خاطرات هم­نسلان پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگش به بازسازی خاطرات خاندان خود می‌­پردازد. روایت­‌ها تکه تکه است اما در نهایت، انسجام محتوایی اثر کاملاً حفظ می‌­شود.

روایت­‌هایی که از نسل اول این خانواده و زمان جنگ چین و ژاپن می­‌خوانیم؛ عمده روایت‌­های رمان را به خود اختصاص می‌­دهند. طبیعتاً این روایت­‌ها، با توجه به بازه وقوع‌شان، مربوط به دورانی از چین است که سنت­‌ها هنوز با قدرت پا بر جا بودند. از همین رو در بخش‌­های مختلف رمان شاهد بازنمایی فرهنگ و آداب و رسوم چینی هستیم؛ فرهنگی که گاه در توصیف لباس‌­ها خود را نشان می‌­دهد و گاه در توصیف مراسم ازدواج و عزا.

نکته قابل توجه در این باره این است که این بازنمایی فرهنگ و آداب و رسوم کاملاً در دل داستان حل شده است. به بیانی کامل‌­تر این در هم تنیدگی قصه و فرهنگ چینی به شکل تصاویری زنده در مقابل دیدگان خواننده نمایان می‌­شود.

ذرت سرخ پررنگ‌­ترین نماد کتاب است که گویی بار سنت و فرهنگ و حماسه و اساطیر را به تنهایی به دوش می­‌کشد. راوی به نوعی ذرت سرخ را نشانه­‌ای از هویت خود می‌­داند و وقتی پس از سال‌ها به جای ذرت­‌های سرخ با نوعی ذرت سبز پیوندی مواجه می‌­شود؛ شکلی از تهی شدن از هویت و دور شدن از فرهنگ بومی را برای خواننده تداعی می­‌کند. اتفاقی که با بدل شدن جهان به دهکده‌­ای کوچک برای هر فرهنگی محتمل است. ناگفته نماند که این شیوه بیان از مهم­ترین ویژگی­‌های فرهنگی یک جامعه نیز یکی از کارکردهای رمان است. به هر روی به زعم اکثر اهالی کتاب و ادبیات، ذرت سرخ از بهترین آثار مو یان است. او که در سال 2012 جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرده است؛ در آثارش از گونه‌­ای از رئالیسم بهره می­‌برد که به رئالیسم وهمی شهره است.

در این نوع از رئالیسم که مو یان خود مبدع آن است؛ همواره ترکیبی از واقعیت و وهم در جریان است. به گونه‌­ای که مرزهای میان واقعیت و وهم در هم تنیده می‌­شود و جدا کردن آن­ها از یکدیگر غیرممکن است.

مو یان در ذرت سرخ نیز این شیوه را به کار برده؛ روشی که خواندن این رمان را لذت­بخش می­‌کند؛ تا ادبیات بتواند از دل این تکنیک­‌ها به کارکردهای بسیار خود دست یابد. از تاریخ حرف بزند و از آداب و رسوم ملل دیگر بگوید و در کنارش ما را به انسانیت دعوت کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...