یک داستان معمایی، و یک عکس خصوصی که فاش شد | الف


این معرفی دو جور شروع یا به عبارتی دیگر تمام می‌شود. جور اول: آیا می‌دانید معنی نوکیسه چیست؟ اگر بخواهید معنای نوکیسه را بدانید چند راه دارید. یکی از راه‌ها این است که می‌روید سراغ لغت‌نامه‌ها. مثلا غیاث‌اللغات یا آنندراج و یا فرهنگ فارسی معین مثلا، که البته همه این‌ها در دهخدا هم هست به نوعی. می‌خوانید: نودولت. آنکه تازه به مال و دارایی رسیده. مقابل کهن کیسه. تازه به دوران رسیده. ندید بدید. شعر: ز نو کیسه مکن هرگز درم وام/که رسوایی و جنگ آرد سرانجام. سروده آقای ناصر خسرو. در قابوس نامه هم می‌خوانیم: با مردم کم چیز و نوکیسه و... معامله مکن. یا در قصص الانبیا می‌خوانیم: راز خویشتن با زن مگوی و از مردم نوکیسه وام مگیر و با عوام و فاسق دوستی مدار.

عکس خصوصی علیرضا رحیمی‌نژاد

بگذریم. معنای نوکیسه را به هر روی، یک روش آن است که به این شکل بیابیم. اگر دنباله رو فضای مجازی هستید، به مجرد جست و جوی این واژه بر می‌خورید به این معنی: تازه‌به‌دوران‌رسیده یا نوکیسه به فردی گفته می‌شود که بدون پشتوانه صحیح و یا زحمتِ متناسب با نتیجه، به مال و یا مقامی برسد. به دیگر کلام، به فردی گفته می‌شود که به تازگی واردِ یک طبقه اقتصادی و یا اجتماعی می‌شود یا شخصی از طبقه اقتصادی یا اجتماعی پایین که به صورت ناگهانی سرمایه دار یا قدرتمند می‌گردد. این صفت برای افرادی به کار می‌رود که به خاطر وقوع برخی نابه‌سامانی‌های اقتصادی و یا فرهنگی، با استفاده از رانت‌های دولتی یا روابط ناسالم مافیاگونه به ثروتی گزاف و بدون پشتوانه دست می‌یابند.

اما اگر اهل خواندن داستان ایرانی باشید، راه سوم هم می‌تواند زیست افراد نوکیسه را تا حدود زیادی برای ما بربسازد. علی الخصوص که زیست معاصر امروز ما در آن نمود دارد. راه سوم خواندن کتابی است با عنوان «عکس خصوصی» اثر علیرضا رحیمی نژاد که در آن داستان جوان ثروتمندی را می‌خوانیم و همین طور جوانان ثروتمندی که در همین طبقه‌ای که توصیفشان کردیم جای می‌گیرند؛ طبقه‌ای که اگر اهل خواندن مقالات ژورنالیستی باشید در سالیان اخیر حسابی مورد عنایت مطبوعات و رسانه‌ها بودند.

جور دوم: جور دوم شروع این معرفی نامه را باید واگذاریم به شروع همین رمان که به یقین چشمگیرترین قسمت رمان هم هست. « مُرد.؛ گتسبی وار، هر چند عاری از صدا و بو و رنگ، و طرحواره اندامش روی آب زلال راکد استخر خانگی نقر شده است. علت فوت: فعلا نامعلوم. پزشکی قانونی برای پر کردن فرم‌های همیشگی به بررسی بیشتر نیاز دارد، اگر چه ممکن است رازی در میان نباشد جز اقتضای الزامی تکرار شونده زندگی؛ سقوط ذاتی صعود. اما این پاکت زرد، این عکس بی کیفیت چاپ فوری و این نامه تایپی کم حرف بی‌شک معمایی است پیچیده و هراس انگیز؛ نامه‌ای هوش پران که احسان را اسیر در میانه تندبادی از ترس و تردید و تهدید، کشانده است پای استخر خانه بابک، تا مبهوت و مجروح به نقش نامرئی حک شده جسد بر آب چشم بدوزد و معجزه‌ای را منتظر بماند که به آن طرح نادیددنی، رنگ و حجم بدهد و بابک دست و پا زنان خود را از دل آب تا پلکان سفید متزلزل بکشاند، قلاجی دیگر به قلیان بزند (قلیان دست نخورده و پابرجا در کناره عرضی، میان دو تخت سفید پلاستیکی ایستاده است. انگار بر سرامیک‌های خردلی کاشته شده باشد و ساعت کوچک تعبیه شده در میانه‌اش هنوز کار می‌کند و دخترهای مینیاتوری روی ماشوره‌اش همچنان در پس شیشه ذره بینی می‌رقصند) و با اشاره‌ای جامه سیاه ال ای دی کار گذاشته شده در دل دیوار رو‌به‌رو را برکند و آن‌ها را بار دیگر تکیه داده به لبه استخر، لیوان در دست، تخیل را از تحیر تماشای گرگ وال استریت تیز کنند و از آمال...»

بله هنوز جمله تمام نشده و من ادامه آن را وامی‌گذارم به قرائت خودتان. همان طور که خواندید، شروع قابل توجه و زبان آوری نویسنده کتاب در آغاز داستان توجه مخاطب را به خودش جلب می‌کند.

خواننده با این تصویر از قتل، داستان را شروع می‌کند. داستان به شکل یک معما ادامه پیدا می‌کند؛ معمایی که شخصیت اصلی داستان، احسان را درگیر خودش می‌کند. دوست احسان که پیشتر فوت شده از او عکسی گرفته بود، این عکس دست کسی است که می‌خواهد از او اخاذی کند و البته موانع دیگری نیز در برابر زندگی احسان بگذارد. این معما داستان را بدل به یک داستان پلیسی نمی‌کند، اما ماهیت معماگون داستان، مخاطب را تا حدودی یاد ژانر پلیسی می‌اندازد.

رحیمی نژاد در این کتاب به نظر می‌آید سعی کرده است، پا را فراتر از داستان‌های معمول بازار بگذارد، و با توجه به زبان داستانش نشان داده که مخاطب خاصی را هدف گرفته است.اما ابعاد اجتماعی «عکس خصوصی» فراتر از ابعاد ادبی آن است. شاید در این میان مخاطبانی که دنبال رمان اجتماعی هستند بیشتر با این کتاب ارتباط برقرار کنند. رحیمی نژاد در این کتاب نسلی از ثروتمندان تازه به دوران رسیده را تصویر کرده است، که خیلی از ما از نزدیک یا به واسطه رسانه‌ها بارها و بارها آن‌ها را دیده یا از آن شنیده‌ایم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...