زهره کهندل | قدس


گودریدز (Goodreads) به عنوان یک شبکه اجتماعی کتاب که علاقه مندان به کتاب را در سراسر جهان زیر چتر مطالعه گردهم آورده بود، مدتهاست که با فراگیر شدن شبکه های اجتماعی سرگرم کننده، کم رونق شده است.

 شبکه به‌خوان در گفت‌وگو با حامد حمایتکار

البته این شبکه اجتماعی که از سال ۲۰۰۶ و زیرمجموعه آمازون آغاز به فعالیت کرد در ادواری از دسترس کاربران ایرانی خارج شد و در فهرست شبکه های فیلترشده در داخل کشور قرار گرفت. اگرچه به نظر می رسید که از رونق افتادن این شبکه در داخل کشور و فعالیت کم جان کاربران، ماهیت آن را به حاشیه برده است اما چند سال پیش یک شبکه اجتماعی بومی کتاب به نام «به‌خوان» جایگزین نسخه خارجی شبکه ارتباطی کتابخوانهای ایرانی شد اما آیا این شبکه اجتماعی کتاب، شکل بومی شده «گودریدز» است؟

حامد حمایتکار، بنیان‌گذار شبکه اجتماعی «به‌خوان» در این باره به خبرنگار ما می گوید: من ده سال کاربر گودریدز بودم و بنظرم طی دو دهه ای که از فعالیت این شبکه اجتماعی می گذرد، کیفیتی که باید به کاربرانش ارائه می داد را نداد. آنچه ما را بر آن داشت که به این مسئله ورود پیدا کنیم این نبود که صرفا یک شبکه اجتماعی بومی بسازیم بلکه می خواستیم رقابت سالم و درستی را در فضای تعاملی و ارتباطی جامعه کتابخوان به وجود بیاوریم.

او با تاکید بر اینکه «به‌خوان» را محدود به داخل کشور نمی بینند و حالا این شبکه اجتماعی ایرانی یک رقیب جدی برای «گودریدز» شده است، توضیح می دهد: شاید این رقابت در ابتدای کار برای ما رویایی به نظر می رسید ولی بعد از 4 سال فعالیت و جذب 50 هزار کاربر فعال، به لحاظ نرم افزاری و خدمات به اعضا بسیار جلوتر از «گودریدز» هستیم. زمانی که شروع به فعالیت کردیم در «گودریدز» حدود 38 هزار کتاب ایرانی وجود داشت و الان در ««به‌خوان» بیش از یک و نیم میلیون کتاب ایرانی معرفی شده است آن هم بدون هیچ تبلیغات و حمایتی. تنها کمک دولتی که در این سالها به ما شده است، دادن یک غرفه در نمایشگاه کتاب تهران بود!

جایی برای همه نه فقط کتابخورها
حمایتکار معتقد است که شبکه اجتماعی کتاب «به‌خوان» بستری برای گفت و گو و آزاداندیشی است و در این فضا حول محور کتاب می توان در فضایی آرام و منطقی حرف زد. او می افزاید: تلاش کردیم که این شبکه اجتماعی برای عده خاصی نباشد بلکه برای همه سلیقه ها باشد. متاسفانه اعتماد مردم به شبکه های داخلی چندان زیاد نیست ولی ما سعی کردیم که در «به‌خوان» تنوع و تکثر سلایق و افکار را داشته باشیم.

او یکی از دلایل اصلی راه اندازی شبکه اجتماعی کتاب را ضعف رقیب و نیاز داخلی دانسته و می گوید: بسیاری از کاربران ایرانی، گودریدز را نمی شناختند چون سالها فیلتر بود و سالهایی نیز ایران توسط گودریدز تحریم شده بود. ما الان در نقطه خوبی هستیم و حدود 100 هزار یادداشت توسط 50 هزار کاربر فعال در «به‌خوان» روی کتابها نوشته شده است. این در حالیست که این تعداد کاربر بدون تبلیغ خاصی جذب این شبکه اجتماعی شده اند.

بنیان‌گذار«به‌خوان» با بیان اینکه معمولا قاعده اولیه برای یک شبکه اجتماعی کتاب، گرد هم آوردن کتابخوانهای جدی است، اضافه می کند: شبکه «گودریدز» برای کتابخوانهای جدی یا به اصطلاح کتابخورها طراحی شده است ولی ما در «به‌خوان» سعی کردیم از این نگاه فاصله بگیریم و این اپلیکیشن فقط فضایی برای کتابخوان های حرفه ای نباشد بلکه کتابخوانهای حرفه ای نقش مشوق و مروج کتاب را داشته باشند به همین دلیل با اضافه کردن امکاناتی، به کسانی که کتابخوانهای حرفه ای هم نیستند کمک می کنیم تا موتور کتابخوانی شان روشن شود. در «به‌خوان» روزانه حدود یک هزار کامنت درباره کتابهای مختلف گذاشته می شود که باعث زنده نگه داشتن رفتار کتابخوانی کاربران خواهد شد. بازخوردهای زیادی داشتیم که می گفتند «به‌خوان» باعث شده تا کتابخوان شویم یا به کتابخوانی برگردیم.

ناشران به میدان بیایند
او با اشاره به اهمیت حمایت ناشران و صنعت نشر برای از این شبکه اجتماعی کتاب بومی می گوید: ناشران تا الان نمی توانستند رفتار کتابخوانی مخاطبان کتابهایشان را بسنجد ولی این اتفاق در «به‌خوان» افتاده است درواقع ناشر با بررسی میزان فروش کتابهایش فقط می توانست رفتار خرید مشتریان را بسنجد در حالیکه رفتار کتابخری لزوما با رفتار کتابخوانی یکی نیست اما این امکان در «به‌خوان» برای ناشران فراهم شده و آنها می توانند با مخاطبانشان به طور مستقیم در ارتباط باشند، اینکه بدانند بیشترین بریده های کتاب از کدام قسمت ها بوده یا چند کاربر، کدام کتابها را بیشتر خوانده اند یا کدام کتابها را دوست نداشته اند. ضمن اینکه تمام یادداشت هایی که درباره کتابها نوشته می شود را می توانند ببینند و این فرصت برای نویسنده و مترجم کتاب هم وجود دارد.

او با بیان اینکه ناشران زیادی در «به‌خوان» فعال هستند و کتابهای جدیدشان را معرفی می کنند یا با کاربران در ارتباط هستند، یادآور می شود: با امکانات جدیدی که به ناشرها داده می شود به زودی اتفاقات خوبی در این شبکه اجتماعی خواهد افتاد.

به گفته حمایتکار، یافتن جمعیت کتابخوان در شرایط فعلی کار آسانی نیست و چنین اپلیکیشنی می تواند برای ترویج فرهنگ کتابخوانی در کشور موثر باشد، او می افزاید: کتاب برای تبلیغ نیاز به مروجان کتابخوانی دارد یعنی کسانی که کتاب را می فهمند و سلیقه خوانندگان را می شناسند. «به‌خوان» این امکان را به کاربران می دهد تا قبل از خرید کتاب متوجه شوند که آن کتاب متناسب سلیقه شان است یا نه.

وی «به‌خوان» را یک زنجیره عام المنفعه ترویج آگاهی دانسته و یادآور می شود: وقتی فردی چند بار در زندگی اش فرصت کتابخوانی را به خودش می دهد و اگر این کتاب متناسب با سلیقه اش نباشد، فرصت کتابخوانی آن فرد از دست می رود «به‌خوان» با معرفی درست کتاب، این فرصت را غنیمت می شمارد چون تبلیغات کتاب در این شبکه اجتماعی، جهت دار و با انگیزه های مادی انجام نمی شود بلکه معرفی کتاب توسط اعضا و در تعامل با یکدیگر انجام می شود.

بلاگر کتاب، مروج کتاب نیست
گسترش چنین اپلیکیشنی می تواند جلوی کتابسازی را بگیرد چون کتابهای کم محتوا، مشتری نخواهند داشت و هرچقدر این شبکه فراگیری بیشتری داشته باشد تاثیرات مثبتش بیشتر می شود، حمایتکار با بیان این نکته تاکید می کند: بلاگر کتاب مروج کتاب نیست چون ممکن است بلاگر کتاب، آن کتاب را نخوانده باشد و فقط فروشنده کالا باشد یا خوانده باشد و دوست نداشته باشد ولی آن را تبلیغ کند چون پولش را گرفته است اما مروجان کتاب تلاش می کنند که کتاب ها را از منظر خودشان معرفی کنند البته سلایق کتابخوانی متفاوت است و در «به‌خوان» سعی کردیم که تنوع سلایق را در نظر بگیریم.

وی با بیان اینکه این اپلیکیشن یک استارتاپ خصوصی بدون ریالی حمایت دولتی است خاطرنشان می کند: ما به جز سرمایه اولیه که از یک شتاب دهنده دریافت کردیم و یک دهم پولی بوده که تا الان هزینه کردیم، حمایت دیگری نداشتیم و این شبکه اجتماعی از محل درآمدهای فعالیت دیگر ما ادامه حیات داده است ولی هرچه بزرگتر شود نیاز به سرمایه گذاری و حمایت بیشتری دارد. متاسفانه نهادهای دولتی حتی برای معرفی این شبکه اجتماعی بومی، تبلیغات هم نداشتند.

آنچه حامد حمایتکار و گروهش را سرپا نگه داشته عشق به این کار است چون نه تنها درآمدی ندارد بلکه سرمایه هایی شخصی شان را هم باید در آن صرف کنند اما پشیمان نیستند چون به گفته موسس ««به‌خوان» آنقدر بازخوردهای خوبی از این شبکه اجتماعی گرفته اند که برایشان امیدبخش بوده است.

او می گوید: اگر از ما حمایت مالی شود، می توانیم سرعت شبکه را برای کاربران بیشتر کنیم چون نیاز به تهیه سرور داریم. طبق سند مطالعه و ترویج کتاب، بسیاری از سازمان های دولتی موظف اند که به شبکه های اجتماعی بومی کمک کنند؛ حتی معاونت علمی موظف شده که از شرکت های دانش بنیانی که در زمینه ترویج کتاب فعالیت می کنند، حمایت جدی داشته باشد ولی تا کنون هیچ حمایت دولتی نشدیم.

حمایتکار معتقد است که حمایت های دولتی نباید منجر به دستوری شدن مسیر فعالیت یک شبکه اجتماعی شود چون اعتماد کاربران از بین می رود. در واقع شبکه های اجتماعی به دلیل ماهیت جمعی که دارند باید توسط کاربرانشان، مدیریت و هدایت شوند.

وی با بیان اینکه تلاش ما این است که تعداد کتابخوانهای جدی را بیشتر کنیم چون اثرات اجتماعی مثبتی در جامعه دارد، یادآور می شود: کاربرانی داریم که اپلیکیشن های دیگر را از روی گوشی شان پاک کرده اند و از «به‌خوان» استفاده می کنند چون دیگر شبکه های اجتماعی فقط جنبه سرگرمی دارند و کاربر بعد از مدتی نسبت به زمانی که در آن صرف کرده احساس خسران می کند ولی شبکه های اجتماعی هدفمند همچون شبکه اجتماعی کتاب به کاربران احساس رشد و تعالی می دهد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...