از جهان واقعیت تا دنیای اسطوره | الف


باور عموم از «واقعیت» به معنای صریح آن در چه شاکله ای تعریف پذیر است؟ و تصور ما از یک دنیای موازی ساخته در ذهن ؛ چیزی که آن را شاید «مَجاز» (یا به مثابه ای رویا، توهم، تصور و یا از این دست مفاهیم) بنامیم، چیست؟ مهمترین چالش «ناسور» اولین رمان صالح ذکاوتی، فهم چیستی و کجایی ِمرز بین واقعیت و مَجاز است. حس انگیزی در این رمان به گونه ای پرداخت شده است که جانمایی راوی به لحاظ روان شناختی در این میان-فضا است. جابجایی مکانی و زمانی اتفاقات داستان میان این دو جهان، در ذهن شخصیت اول داستان، به بهانه های روایت مختلف ایجاد می شود تا بتوان گفت ناسور، رمانی سخت و پیچیده به لحاظ خوانش است. پر از نمادگرایی و تناظرسازی.  

ناسور صالح ذکاوتی

اما هیچ گاه یک داستان تنها به معنا ختم نمی شود. شاید به قطع بتوان گفت هیچ فرم داستانی به اندازه فرم «سیّال ذهن» پذیرای این ایده و درونمایه نیست. به همین دلیل انتخاب فرم داستان از سوی نویسنده به دلیل وجود این حجم از کنش و بر هم کنش روانی در ذهن راوی، هم همین بوده است. جابجایی متعدد در زمان و مکان با بهانه های روایت. این رویکرد شاید در فصولی از رمان، به شدت بر خوانش کتاب تاثیر گذاشته است: روایت غالب ناسور در من ِراوی است. اما در فصلی راوی مونولوگ خود را نه در روایت، که در مونولوگی تک سویه و بدون پاسخ با پلیس در میان می گذارد. و در فصلی دیگر، روایت به یکباره بر دوش دانای کل می افتد و به تدریج در فضایی اسطوره گونه و دور افتاده از فضای واقعی شخصیت ها، دوباره باز می گردد به من ِراوی. این فضای سیال از نوشتار تا کجا مورد پسند ِخواننده است؟ شاید مهم ترین نقد و چالش ناسور به لحاظ فرمی از این منظر باشد. 

خوانش امری وابسته به شخص است. یعنی تک تک کسانی که ناسور و ادبیات مشابه ِآن را می خوانند، می توانند بسیار متفاوت از سایرین آن را بخوانند، بفهمند و با آن ارتباط بگیرند. ممکن است از دید خواننده ای این پیچیدگی برای خوانش سمی مهلک باشد و از دید دیگری لذتی برای کشف. اکتشافی که از مسیری سخت، معنایی نهفته تر را به ثمر بدهد، برای این چنین خواننده ای یک طی طریق 164 صفحه ایست. تا لذتی عمیق از خوانش ناسور را ایجاد کند.

قصه ناسور در حال و گذشته است. و در جایی گذشته ای خیلی دورتر تا به اسطوره برسد. شخصیت های داستان (فرهاد، امجد و زری) به افسانه پیوند می خورند. می شوند فرهاد، خسرو و شیرین. با همان نام های خانوادگی دنیای فعلی اما در فضایی اسطوره گونه در هندیجان و بندر مهرویان. فضاسازی رمان در موقعیت های جغرافیای مختلفی صورت می گیرد. شمال، جنوب و مرکز کشور. این جابجایی و پرداخت به جزئیات و فضاسازی می تواند برای خواننده جذاب باشد. این که یک شخص واقعی، شخصیت های واقعی ِیک قصه در دنیای واقعی رابه واسطه فلسفه بافی ذهن ناآرام خود، خودش را، آدمهای زندگی خودش را و شهر خودش را در اسطوره تصور کند و فضاهای احساسی و فکری خود را در دل قصه شیرین، فرهاد و خسرو ببیند (آن هم با المان های امروزی) در ناسور به تصویر کشیده شده است. این نگارش سیال ذهن از سوی نویسنده نیازمند یک ساختار قوی بوده است تا مخاطب در فضای ایجاد شده داستانی گم نشود و به نظر می رسد برای مخاطب ِمورد نظر نویسنده، این ساختار قابل درک است. 

ناسور پر از نمادگرایی است. تناظر سازی ِ شخصیت های دنیای واقع به دنیای اسطوره. فرهاد خودش می ماند. امجد می شود خسرو و زری می شود شیرین. باز هم در دل چالشی احساسی در عشق. رودخانه هندیجان (سرزمین آب) یا همان رودخانه زهره که در داستان نقش مهمی را ایفا می کند برای مردم هندیجان مقدس است. نام دیگر رودخانه ناهید است. الهه آب. این را بگذارید گوشه ذهن تان. زری در دنیای ذهنی و واقعی فرهاد، سه گانه است. زری (یک شخصیت کاملا عادی با ویژگی های معلوم : شخصیت واقعی)، وارتانوش (گونه بد، تهاجمی و ناآرام زری: پرداخت شده در تصور فرهاد) و ناهید (متناظر ِآرامش بخش، حامی و شادتری از زری: شخصیت واقعی). ناهید برای فرهاد همان قدر مهم و زندگی بخش است که رودخانه ناهید(زهره) برای هندیجان. مهرویان و زن نظر کرده (که شمایلی از ناهید است)، نحوه تعریف ِبالکن آپارتمان در ذهن فرهاد، میش ماهی به عنوان عنصر مهم داستانی ناسور و چیزهایی از این دست ناسور را پر از نماد و نشانه کرده است. 

فرم ناسور سخت است. معنا و فضاهای فکری و روانی قصه نیز سخت است. بنظر می رسد صالح ذکاوتی با ناسور به عنوان اولین کتاب خود، چالشی بزرگ را انتخاب کرده است. چالشی که می تواند به مهم ترین بازخوردش در الک کردن مخاطبان اش در آینده بدل شود. خواننده ناسور می تواند در آینده با دیدن نام نویسنده این اثر بر روی کتاب دوم، از آن بگذرد و سریع خود را به قفسه دیگری در کتاب فروشی برساند. یا می تواند منتظر کتاب های بعدی اش بماند و همیشه به دنبال چنین داستان نویسی ِمعماگونه با درونمایه فلسفی و روان شناختی باشد. ناسور و نویسنده آن صالح ذکاوتی در عین داشتن یک قصه جذاب، پر فضا و حتی گاها عامه پسند، با نحوه پرداخت درونمایه و فرم خود، در مخاطب شناسی راه سختی را پیش گرفته است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...