المیرا صابرنعیمی | ایبنا


«دجله به حال تو ناله کند» [Que sur toi se lamente le tigre, roman] عنوان نخستین رمان نویسنده‌ای فرانسوی به نام امیلی‌ین مَلفَتو [Emilienne Malfatto] است که به تازگی با ترجمه ابوالفضل الله‌دادی منتشر شده و در دو هفته به چاپ دوم رسیده است. مَلفَتو، متولد سال ۱۹۸۹، در رشته علوم سیاسی در فرانسه و رشته عکاسی و علوم اجتماعی در کلمبیا تحصیل کرده است و مدتی خبرنگار و عکاس بوده است و اما با نخستین رمانی که بر اساس مستندات و مشاهداتش در عراق نوشت، توانست خود را به عنوان یک رمان‌نویس مطرح کند.
به بهانه انتشار این رمان کوتاه ایبنا با ابوالفضل الله‌دادی، مترجم کتاب گفت‌وگو کرده است:

دجله به حال تو ناله کند» [Que sur toi se lamente le tigre, roman]  امیلی‌ین ملفتو [Emilienne Malfatto]

آقای الله‌دادی، چطور شد به سراغ اولین رمان نویسنده‌ای رفتید که در ایران و حتی جهان شناخته شده نبود؟ لطفا کمی از ویژگی‌های رمان «دجله به حال تو ناله کند» بگویید.
خانم امیلی‌ین مَلفَتو مدت‌ها به عنوان خبرنگار و عکاس خبرگزاری فرانسه در عراق فعالیت می‌کرد و با شرایط زندگی در این کشور و آنچه مردم و به ویژه زنان این سرزمین از سر می‌گذرانند، تماس نزدیک داشته است. البته وی بعد از مدتی از کار خبرنگاری سازمانی دست می‌کشد و به عنوان یک عکاس و خبرنگار آزاد مشغول به کار می‌شود و به کشورهای مختلفی از جمله کلمبیا هم می‌رود؛ به طوری که این نویسنده دومین رمانش را بر اساس حوادثی می‌نویسد که در کلمبیا می‌گذرد و امیدوارم به زودی ترجمه این رمان را نیز شروع کنم.

«دجله به حال تو ناله کند» نتیجه مستقیم تجربیات خانم مَلفَتو به عنوان یک خبرنگار در برخورد با مردم و به ویژه زن‌های عراق است.

با توجه به حرفه اصلی خانم مَلفَتو و فعالیت وی به عنوان خبرنگار و عکاس، می‌توان گفت داستان‌های ایشان بر اساس حوادث مستندی است که در این کشورها اتفاق افتاده؟ آیا حرفه ایشان بر سبک نوشتاری و موضوع محوری داستان تاثیرگذار بوده؟
بله. در رمان شخصیت‌های متعددی داریم که هر کدام از زاویه دید خودشان داستان را روایت می‌کنند. در بین این‌ها دجله به عنوان شاهد چندین هزار ساله سرنوشت مردم این سرزمین به سخن می‌آید و درباره سرزمین عراق صحبت می‌کند.

جدا از روایت داستان اصلی که به چگونگی و علت قتل یک زن جوان می‌پردازد، در بین روایت شخصیت‌ها، شاهد حوادث اخیر عراق هم هستیم... مثلا مبارزه با داعش یا نیروهای مردمی که به جنگ رفته‌اند و و توصیفات نویسنده از این شخصیت‌ها که همگی مستند هستند.

برای مثال در بخشی از روایت متوجه می‌شویم داعش ظهور کرده و آمریکا که قبلا دشمن مردم این کشور بوده، دست به دست مردم عراق داده و در حال مبارزه با یک دشمن مشترک، یعنی داعش است. در واقع نویسنده با خرده روایت‌هایش چندین موضوع مستند را در قالب داستان به مخاطب منتقل می‌کند.

ما در هر بخش از این رمان که نهایتا به دو صفحه می‌رسد، یک راوی متفاوت داریم. داستان با روایت زن جوانی که قرار است به قتل برسد، شروع می‌شود؛ اما در ادامه افرادی که در زندگی این زن جوان هستند، شروع به حرف زدن می‌کنند. در نهایت هم کتاب با روایت دجله به پایان می‌رسد که در آنجا به بلایی که بر سر این زن آمده، اشاره‌ای می‌شود.

این رمان از نظر سبک نوشتار، روایت و داستان‌پردازی دارای چه ویژگی‌هایی بوده که توانسته به عنوان نخستین تجربه نویسنده، برنده جایزه ادبی گنکور شود؟
همان طور که اشاره کردید، این اولین رمان خانم مَلفَتوست که برنده جایزه ادبی گنکور شده، که جایزه بسیار مهمی است. به نظر من دو ویژگی این رمان بسیار مهم است، نخست روایت داستان... ما روایتی از عراق را می‌خوانیم که شاید برای ما چندان ناآشنا نباشد؛ اما بسیار بدیع است؛ بدیع بدان معنا که نویسنده آن را بسیار بدیع روایت می‌کند. روایت داستان به گونه‌ای است که مخاطب در ماجراهای کتاب غرق می‌شود. زبان شاعرانه‌ای هم دارد که در سرتاسر متن جاری است و متن را به هم پیوند می‌دهد.

علاوه بر این با رمانی کم حجم اما چندصدایی روبرو هستیم. یعنی در این رمان کوتاه ۸۸ صفحه‌ای، شخصیت‌های بسیار متعددی داریم، از دختر جوانی که به آن اشاره کردم گرفته تا معشوق، مادر و برادرهای وی که هر کدام خصوصیات شخصیتی متفاوتی دارند.

در بخشی از داستان هم دجله روایتگر ماجراهاست و جای دیگر هم نویسنده بخشی از روایت را بر عهده گیلگمش گذاشته است. به گمان من همه این عوامل در کنار هم دست به دست هم داده‌اند تا خانم مَلفَتو بتواند رقیب‌هایش را کنار بگذارد و جایزه بگیرد. البته زمانی که من ترجمه کتاب را شروع کردم، هنوز این اثر برگزیده جایزه گنکور نشده بود و بعد از اتمام ترجمه و زمانی که من ترجمه را تحویل ناشر دادم، این جایزه به کتاب «دجله به حال تو ناله کند» تعلق گرفت که این موضوع به مقدمه کتاب هم اضافه شد.

رمان «دجله به حال تو ناله کند» بعد از دو هفته به چاپ دوم رسید. به نظر شما با توجه به معروف نبودن نویسنده اثر، چه عواملی در استقبال مخاطبان فارسی زبان از این کتاب موثر بود؟
علاوه بر داستان و نوع روایت که بسیار بدیع است، می‌توان گفت «دجله به حال تو ناله کند» رمانی خوش‌خوان است که روان پیش می‌رود و مخاطب را با خود همراه می‌کند.

دومین رمان مَلفَتو هم که در کلمبیا می‌گذرد، همین ویژگی‌ها را دارد؛ یعنی رمانی است کوتاه و کم حجم که داستانی تکان‌دهنده و شگفت‌انگیز دارد.

آیا حوادثی که در کتاب به آن‌ها اشاره می‌شود، برای مخاطب فارسی‌زبان آشناست؟
بله، به شدت! در کتاب ماجراهایی روایت می‌شوند که شاید بتوان گفت بسیاری از آن اتفاقات را ما نیز درک کرده‌ایم.

اشاره کردید قصد دارید رمان دوم این نویسنده را نیز به فارسی برگردانید. به نظر شما رمان دوم مَلفَتو هم می‌تواند همانند رمان اولش با استقبال مواجه شود؟
رمان بعدی این نویسنده، که باز هم اثر کم‌حجمی است، «مارها به سراغ تو خواهند آمد» نام دارد و داستان زندگی زنی در کلمبیاست که اسیر اتفاقاتی می‌شود. سبک نوشتاری این رمان هم تقریبا شبیه به رمان «دجله به حال تو ناله کند» است؛ گرچه تفاوت‌های ساختاری دارند و مخاطب با داستانی تکان‌دهنده روبرو می‌شود که می‌تواند مورد استقبال مخاطبان قرار بگیرد.

چارچوب داستان در کلمبیا اتفاق می‌افتد و حوادثی در رمان روایت می‌شود که برای من، در گام اول به عنوان مخاطب، بسیار جذاب بود.

خانم مَلفَتو به دلیل سوابق خبرنگاری که داشته، درباره موضوعاتی جهانی صحبت می‌کند؛ مثلا در رمان اولش، از رنج زنان می‌گوید؛ و رنج زن‌ها موضوعی نیست که صرفا به عراق محدود شود. همان طور که می‌بینیم در خاورمیانه این موضوع، معضل بزرگی است، چنانچه در سراسر جهان هم کمابیش این موضوع، مورد توجه است.

این نویسنده در رمان دومش هم همینطور است و به نظر می‌رسد راهی را در نویسندگی پیش گرفته که در آن درصدد است موضوعاتی جهانی را روایت کند.

و به عنوان آخرین سوال. آیا ترجمه دیگری هم از شما در دست انتشار است؟
بله؛ چندین ترجمه را به پایان رسانده‌ام. کتاب دیگری به نام «آدولف هیتلر را نجات دهید» اثر ژان - فرانسوا بوشار را ترجمه کرده‌ام که قرار است تا پاییز امسال (۱۴۰۰) توسط نشر ثالث منتشر شود. این کتاب درباره جنگ جهانی است و فصل اول آن در تهران می‌گذرد و سویه‌هایی از اتفاق‌های جنگ جهانی را به تصویر می‌کشد که بسیار جذاب است.

در بخشی از این کتاب آمده است: «ما در خون چشم به دنیا می‌گشاییم، در خون زن می‌شویم، در خون وضع حمل می‌کنیم و همین حالا هم خون جاری است. گویی زمین آن‌قدر که باید، خون زنان را ننوشیده است. گویی خاکِ عراق هنوز تشنه مرگ است، تشنه خون، تشنه معصومیت. بابِل به اندازه کافی خون ننوشیده است. مدت‌ها لبِ رود انتظار کشیدم تا ببینم آب سرخ می‌شود».

ابوالفضل الله‌دادی، متولد سال ۱۳۶۱ در قم، تحصیل‌کرده رشته زبان و ادبیات فرانسه و فارغ‌التحصیل کارشناسی از دانشگاه شهید چمران اهواز در سال ۱۳۸۵ و کارشناسی ارشد از دانشگاه شهید بهشتی تهران در سال ۱۳۹۰ است.
«قرن دیکتاتورها» اثر اولیویه گز، «محاکمۀ خوک» اثر اسکار کوپ-فان، «روستای محوشده» اثر برنار کی‌رینی و «قاتلی که در آرزوی جایی در بهشت بود» اثر یوناس یوناسن برخی از آثاری هستند که تاکنون با ترجمه الله‌دادی منتشر شده‌اند.

«دجله به حال تو ناله کند»، اثر امیلی ین ملفتو در ۸۸ صفحه با ترجمه ابوالفضل الله‌دادی به قیمت ۲۸ هزار تومان از سوی نشر ثالث منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...