محض سرگرمی طاووس پرورش میدهد... زوج جوانی که به تازگی فرزند نوزاد خود را از دست داده اند... به مجرد کوچکترین بحث و جدلی یکدیگر را متهم میکنند: تو خودی نیستی... پس از مرگ شوهر همه شیرهای آب خانه را باز میکند... به درمانگاه سقط جنین مراجعه میکنند تا بچه را سقط کنند... رابطه خوبی با پدر مجسمهسازش ندارد... همه یتیمها را جز دوقلوهایی که در جنگ کشته میشوند، سر و سامان میدهد
حکایت یک کهنه سرباز | الف
«طاووسها» شامل ده داستان منتخب جایزه «اُ. هنری» در سال 1989 [Prize Stories 1989: The O. Henry Awards] با مقدمهای از ویلیام آبراهامز است. داستان «طاووس ها» اولین داستان این مجموعه، به قلم ارنست جی. فینی نوشته شده است. فینی در این داستان کوتاهِ نسبتا بلند، با دقت و موشکافی احوالات پسر نوجوانی را پیش چشم خواننده قرار میدهد.
«اِلمو» پسر نوجوان و ورزشکاری است که با پدربزرگ مهربانش زندگی میکند. او و برادر بزرگترش جیمز، در کودکی یتیم شدهاند و پدربزرگ سرپرستی شان را بر عهده گرفته. پدربزرگ چند باغ آلو دارد و حالا در سنین کهنسالی اداره آنها را به دو نوهاش سپرده و خودش محض سرگرمی طاووس پرورش میدهد. آنچه پدربزرگ و المو را آزار میدهد رفتارهای خشن و ناهنجار جیمز است. جیمز رفتار مناسبی با همسرش ندارد و به هر بهانهای او را مورد ضرب و شتم قرار میدهد. پدربزرگ و المو از این مسئله بشدت ناراحتند ولی تهدیدهای پدربزرگ کاری از پیش نمیبرند و...
برخی از نویسندگان در آثارشان روی مفهوم خاصی تاکید و به تواتر به آن اشاره میکنند. فینی در داستان طاووس ها به دفعات به مفهوم ارتباط اشاره میکند. المو ورزشکار است. هر روز مسافتی طولانی را میدود. وقت دویدن تا جای ممکن چشمانش را بسته نگه میدارد ولی چون با جادهی موازی باغهای آلوی پدربزرگ ارتباط دارد به درختها برخورد نمیکند. رابطه او با پدربزرگ و درختها جورِ جور است ولی با طاووس های پدربزرگ نه. و برای همین است که در پایان داستان، آنجا که پدربزرگ از دنیا میرود، دست به عجیب ترین کار ممکن میزند.
داستان دوم یعنی «شکارِ خانه» نوشته نویسنده صاحب نام و پرکاری است که داستانهای کوتاهش به کرات در مجموعه داستانهای برگزیده جایزه ا.هنری به چاپ رسیده اند: جویس کارول اوتس. در این داستان زوج جوانی که به تازگی فرزند نوزاد خود را از دست داده اند، در واکنش به این مصیبت سهمگین تصمیم میگیرند از شهر و دیار خود مهاجرت کنند و به جای دیگری بروند. شوهر برای پیدا کردن خانه مناسب سفر میکند و خانه های متعدد و متفاوتی را میبیند. نهایتا شکار انجام میشود و خانه مناسب را پیدا میکند ولی بتدریج درمی یابیم که او در پی چیزی ورای خانه است. به عبارتی شکار خانه استعارهای است برای زندگی و خانه مأمنی است برای روح.
داستان «CV10» نوشته اِستارکی فلایت جونیور، داستان بشدت تاثیرگذاری است درباره جنگ. والتر کهنه سربازی است که سالها پس از حضور در جنگ ایالات متحده و ژاپن، به همان ناو جنگی که در آن خدمت کرده برمی گردد ولی ناو اکنون به موزه تبدیل شده و جمعی زن و مرد و کودک به تماشای آن آمده اند. والتر به هر گوشه کشتی که سرک میکشد انبوهی خاطره تلخ به ذهناش هجوم میآورد:
«والتر ملخ جنگنده را میچرخاند و فکر میکرد ممکن است هر لحظه کاسه سرش دو نیمه شود. او اولین کسی نبود که آن بلا بر سرش میآمد. بعد همان وقت که هواپیمای آبی نیروی دریایی با بالهای بسته ویژوبژ میکرد و او امیدوار بود که موتور به قدر کافی گرم شده باشد، در توپخانه قامتش خم میشد. بعد تماشا میکرد و گوشهایش میسوخت، و قلبش میخواست از پیراهنش بزند بیرون.»
داستان «تاریخ» نوشته فرانسیس شِروود، داستان جذابی است که در پس روایت شوخ و طناز خود به حقیقت تاریخی تلخی اشاره میکند: تفکیک و تبعیض نژادی. سال وقوع داستان سال 1965 است، دورانی که هنوزآزادی های مدنی به سیاهپوستان اعطا نشده بود، دورانی که رنگ پوست و نژاد آدمها بشدت بر سرنوشت و مناسبات اجتماعی و حتی روابط خانوادگی شان تاثیر میگذاشت. دختر و پسر جوانی که به تازگی ازدواج کرده اند، گرچه هر دو سفید پوستند ولی به مجرد کوچکترین بحث و جدلی یکدیگر را متهم میکنند که: تو خودی نیستی. پسر دانشجوی پزشکی دانشگاه هاروارد است و بسیار جدی و عصا قورت داده. ولی دختر تاریخ خوانده و احساساتی است و تا حدی باری به هر جهت و ناگفته پیداست که سرانجام چنین وصلتی چه میشود!
داستان «خانهای در آب» نوشته کوراگسن بویل، داستان قابل تاملی است درباره سر باز کردن زخمی کهنه. پیرمرد کج خلق و بهانه گیری پس ازگذراندن دورهای بیماری سخت میمیرد و همسرش که پس از سالها از دست آزارهای او رها میشود، در واکنشی روانی، بلافاصله پس از مرگ شوهر همه شیرهای آب خانه را باز میکند تا سکوت سنگین خانه را تاب بیاورد. آب خانه را برمی دارد و به خانه همسایه که زن و شوهر جوانی هستند نشت میکند. زن و شوهر جوان پلیس خبر میکنند و پلیس پیرزن را با خود میبرد ولی همان لحظه نگرانی های عجیبی در دل زن جوان همسایه سر میزند.
در داستان «زمین بی ثبات» نوشته اَلن هرمن، فیلم نامه نویس جوانی به نام تد که شغلاش کاملا بی ثبات است و به هیچ عنوان تضمینی برای تامین زندگیاش محسوب نمیشود، با مشکل جدیدی روبرو میشود. همسرش باردار است و آن دو بدلیل آنکه هیچ یک شغل و درآمد ثابتی ندارند، به درمانگاه سقط جنین مراجعه میکنند تا بچه را سقط کنند: « تد مطمئن بود که دارد صدای ضربان قلب سومی را میشنود. میتوانست چشمانی را حس کند که منتظر دیدن بودند. بچه شان به چه دنیایی میرفت؟ چه آیندهای در انتظارش بود؟ گویی همه عمر باقی ماندهاش، عمر نزیستهاش، مثل صحنهای که از بالا ببینی مقابل چشمش جان گرفت، پر از هوا و نور. زنده ولی بی ثبات.»
اما داستان «کودکی میان برگها» به قلم چارلز دیکنسون، در پس روایت سادهاش لایه های روانشناختی عمیقی دارد. پسرک هشت سالهای به نام رَندی رابطه خوبی با پدر مجسمهسازش ندارد. او پدرش را دوست دارد ولی پدر که درگیر شغل و هنر خود است، به پسر توجه کافی نمیکند و او را جز در موارد معدود به کارگاهش راه نمیدهد. رندی عاشق آن کارگاه سرد و بوی تند آهن آنجاست. آن جنگل آهن و مجسمه برای او شهر ممنوعهای است که تنها به همراه پدرش میتواند قدم در آن بگذارد. در این میان حادثهای برای پدر اتفاق میافتد و دستش در کارگاه به شدت مجروح میشود. رندی همچون مادر و خواهر بزرگترش نگران پدر میشود ولی نکته تلخ داستان اینجاست که جرئت نمیکند نگرانیاش را بصورت طبیعی بروز دهد. او دورادور کشیک میکشد و احوال پدر را رصد میکند و سرانجام در این راه تا آستانهی مرگ پیش میرود. دیکنسون همچون روانکاوی ریزبین و نکته سنج مشکلات شخصیتی این پدر و پسر را واکاوی کرده و پیش چشم خواننده قرار میدهد. داستان کودکی میان برگها تلنگر خوبی است برای همه والدینی که خودآگاه و ناخودآگاه مهر و توجه خود را از کودکانشان دریغ میکنند.
سرانجام داستان «زندگی اِدای» نوشته هریت دوئر، داستان معلم سرخانه مهربانی است که در سال 1919، به لطف پیمان صلح جهانی، از انگلستان به کالیفرنیا عزیمت داده میشود و در منزل خانواده رَنسوم فرود میآید تا از پنج بچه قد و نیم قدِ یتیم مراقبت کند. اِدای بچه ها را بزرگ میکند و همه را جز دوقلوهایی که در جنگ کشته میشوند، سر و سامان میدهد. ادای مهربان است و برای همین برای همیشه در یاد بچه ها میماند.
این هم از پرونده کتاب طاووس ها. ویلیام آبراهامز، ویراستار این مجلد و مجلدات بسیاری از مجموعه داستانهای کوتاه برگزیده جایزه اَ.هنری، در مقدمه این کتاب میگوید: « داستانهای این مجموعه به رغم تفاوتهای اساسی شان، خواه هشیارانه و تعمدی و خواه غیرمستقیم، چیزی از زمانه را منعکس میکند. زمانهای که در آن به نگارش درآمدهاند و این امر بخشی از افسونگری آنهاست، چه جنبه هایی از زمانه را به ما نشان میدهند که ممکن است پیشتر از نظرمان پنهان مانده باشند. یک داستان بدون هیچ ادعایی میتواند با صداقتی که در محاسبات جاری جایی ندارد، تجربیات عادی یا نادری را بیان کند... همه ما در موضوع داستان کوتاه یک کاشف محسوب میشویم. داستان برای خواننده و نویسنده کشف مستمری است که میتواند برای برخی از مخاطبان پرده از حقیقتی پنهان بردارد.»
................ تجربهی زندگی دوباره ...............