علی‌الله سلیمی | همشهری


الهام سیدحسینی، متولد شهریور ۱۳۵۵در تهران، کارشناس مامایی و از نویسندگان فعال و خوش‌آتیه‌ای است که کارنامه نسبتاً پرباری در زمینه ادبیات داستانی دارد. او تاکنون در برگزاری کارگاه‌های داستان‌نویسی و رمان‌نویسی بسیاری فعالیت داشته و جوایز ادبی زیادی کسب کرده است. جایزه ادبی ققنوس برای داستان «نور آفتاب چشمش را می‌زد» و جایزه ادبی گوزل شهریمیز برای داستان «شهر برف‌های ناگهانی» از جمله این جوایز هستند. از کتاب‌های داستانی منتشر شده توسط این نویسنده هم می‌توان به «دوست داشتن»، «جای خالی هیجان»، «زبان گنجشک»، «داستان ضد»، «گیس‌بریده»، «من سلاخ نیستم»، «زندانبان»، «دختر آب» و اخیرا هم رمان «آهوکشی» اشاره کرد. او درباره کتاب جدید خود، آهوکشی که به تازگی از سوی انتشارات باژ منتشر شده است، به همشهری توضیح می‌دهد:

آهوکشی در گفت‌وگو با الهام سیدحسینی

به تازگی رمان جدید شما با عنوان «آهوکُشی» منتشر شده است. این اثر در چه ژانری است؟
بله، برای این داستان هم مانند برخی از آثار قبلی‌ام ، ژانر فانتزی را انتخاب کردم که به نظرم با محتوای این رمان همخوانی بیشتری دارد. چون می‌خواستم فرم و محتوای این داستان تناسب بیشتری با هم داشته باشد و ژانر فانتزی اهدافم در این زمینه را برآورده کرد.

موضوع داستان در چه زمینه‌ای است؟
در یک نگاه کلّی، رمان آهو کشی به مسئله محیط زیست، نگاه افراد به این مسئله و در نهایت، نتیجه برخوردهای هدفمند گروه‌ها و افراد ذی نفوذ در نهادها و سازمان‌های مرتبط با مسایل اجتماعی و محیط زیستی می‌پردازد و در طول داستان با افرادی مواجه می‌شویم که برای پیشبرد اهداف خود، از محیط زیست به عنوان یک اهرم استفاده می‎کنند و در این میان، آثار مخرب این نوع برخوردها به محیط زیست تحمیل می‌شود.

رویکرد این داستان به مسئله محیط زیست، چه مقطع زمانی را نشانه رفته است؟
سعی کرده ام در این رمان، از نظر زمانی متکی به آینده نگری باشم و داستان حاضر به نوعی پیش بینی وقایع زیست محیطی بر اساس رفتارهای آدم هاست.

اگر بخواهید درباره رمان آهوکشی، دیدگاه خودتان را هم بیان کنید به چه مسایلی اشاره می‌کنید؟
مخاطبانی که یکی از کتاب‌های قبلی‌ام؛ «من سلاخ نیستم» را خوانده‌ و پسندیده‌ان ممکن است از رمان آهوکشی خوششوان بیاید. همچنین خوانندگانی که داستان «ضد» من را جالب دیده‌اند ممکن است از آهوکشی خوششان بیاید. با این حال، رمان آهوکشی شبیه هیچ کدوم از آنها نیست.آهوکشی همان‌قدر که فانتزی است، واقعی هم هست. همان‌قدر که تلخ است، جدی هم هست، همان‌قدر که بعید است، ممکن هم هست.آهوکشی داستان مرگ آهوها نیست. داستان جدی گرفتن مرگ آهوهاست. داستان سیاسی نیست، داستان نقد سیاست ورزی است. آهوکشی طعنه ای است به یک بعدی شدن آدم‌ها. و اینکه همیشه هم نباید در جهت آب شنا کرد بعضی وقتا لازمه از جمع فاصله گرفت و نگاه کرد به مسیری که در حال طی شدن هست چون بعضی از راه ها ارزش امتحان کردن را ندارند.

شما جزو نویسندگانی هستید که در نوشتن داستان در دو قالب «داستان کوتاه» و «رمان» تجربه‌ و آثار موفقی دارید. از نگاه شما، این دو قالب ادبی چه تفاوت یا اشتراکاتی با همدیگر دارند؟
اگرچه برای نوشتن هر دو قالب«داستان کوتاه» و «رمان» نیاز به استعداد، قریحه و ممارست هست اما چندان به مقایسه نمی‌آیند، همانطور که دونده دوی سرعت با دوی ماراتن قابل مقایسه نیست. آنچه در داستان اتفاق می‌افتد برشی کوتاه از سیر زندگی یک شخص، جسم بی‌جان یا موجود جاندار است که به سرعت هم تمام می‌شود. روند داستان کوتاه ایجاب می‌کند که در آن شخصیت‌پردازی یا تحول شخصیت کمتری صورت بگیرد و بیشتر پیرنگ و پیام مورد نظر قرار می‌گیرد. البته همیشه موارد استثنایی وجود دارد. در رمان با زندگی کامل یا حداقل مقطع طولانی از زندگی یک فرد یا عده‌ای از افراد مواجه هستیم که می‌تواند از لحظه تولد تا مرگ را شامل شود. لازمه رمان تغییر است؛ تغییر در شخصیت، اهداف و حتی سرنوشت جمعی بشر. انتخاب اینکه داستان به‌صورت کوتاه نوشته شود یا بلند انتخاب ظریفی است و به سوژه برمی‌گردد، این ایده است که خودش را تحمیل می‌کند. به قول ایزابل آلنده، «داستان کوتاه مثل یک سرماخوردگی است». ایده‌ای ناگهانی به ذهن می‌رسد و نویسنده آن را در کمترین بازه زمانی و با کمترین کلمات به روی کاغذ می‌آورد. ولی برای موضوع رمان، به‌عنوان مثال، رمانی مثل «صد سال تنهایی» را درنظر بگیرید، وقتی قرار است از صد سال نوشت مطمئناً این بیماری حالا حالاها التیام نخواهد یافت.

داستان جدیدی دیگری هم در دست نوشتن یا زیرچاپ دارید؟
بله این روزها دارم روی داستان تازه ای کار می‌کنم که فعلا عنوان«گهواره» را برای آن انتخاب کرده ام. این داستان به موضوع ماه محرم می‌پردازد که سعی کرده ام در قالب داستان آن را روایت کنم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...