دانه‌های مروارید | کافه داستان


رمان‌های ژانر، بی‌شک، آغاز فصلی تازه در ادبیات داستانی ایران هستند. ژانر عام‎‌ترین مفهوم در داستان‌نویسی است که تمام ویژگی‌های یک داستان را دربرمی‌گیرد. هر ژانر یک کارکرد اصلی دارد و ژانر وحشت، همان‌طور که از اسم آن برمی‌آید، در مخاطب ایجاد ترس می‌کند. رمان‌های ژانر وحشت، می‌تواند در همان لحظهء خواندن ترس و رعب را در مخاطب ایجاد کند یا می‌تواند بعد از خواندن و بعد از بازیِ مطالب در ذهن، مخاطب را با وحشتی طولانی‌مدت روبه‌روکند. وحشتی که دست از سر ذهن مخاطب برندارد. احساس غریب و غیرطبیعیِ ترس، شوک و انزجاری که برای خواننده از ناشناخته‌های شکل گرفته در داستان به وجودمی‌آید.

عروس سنادره و راز قبرهای فیروزه‌ای فاطمه سرمشقی

«عروس سنادره و راز قبرهای فیروزه‌ای» نیز از همین دست است. روایتی از ناشناخته‌های مرموزی که احتمال وجودشان در اطراف زندگی ما می‌رود. فاطمه سرمشقی در رمان «عروس سنادره و راز قبرهای فیروزه‌ای» وحشت عمیقی را قلم زده ‌است. وحشتی که همراه با اضطراب در دخترکی ده- یازده ساله به تصویر کشیده شده‌ است. نکته‌ای که جذابیت داستان را بیشتر کرده، وجود رگۀ ظریفی از طنز بین خطوط وهم‌آور داستان است. تلفیق طنز و وحشت! همچنان که داستان خوانده می‌شود و ترس در وجود مخاطب می‌خزد، یکباره نویسنده با مهارتی شگفت‌آور دیالوگی طنزآمیز به داستان وارد یا موقعیتی طنز را به داستان تزریق می‌کند. آن‌چنان که مخاطب نفس حبس‌شده‌اش را بیرون می‌دهد. در سنادره لازم نیست برای ترسیدن تصاویر وحشت‌آور خلق شود. سرمشقی با بازیِ بو، رنگ، صدا و محیطی که برای داستان انتخاب کرده و با مهارت حس ترس را به جان مخاطب می‌ریزد؛ همان عواملی که برای جذابیت یک روایت لازم است.

«عروس سنادره و راز قبرهای فیروزه‌ای» کتابی است که برای نوجوانان نوشته ‌شده در حالی که برای مخاطب بزرگسال نیز مناسب است. در واقع بزرگسالان و نوجوانانی که علاقه‌مند به خواندن گونۀ وحشت باشند، مجذوب داستان خواهند شد. آنچه نویسنده در رمان به صورت عمدی در نظر گرفته و مدام روی آن در داستان تأکید شده، اهمیت خانواده است. خانواده در سنادره حرف اول را می‌زند. دختری دبستانی که مسئولیت برادر نوزادش را به دوش می‌کشد و در کنار ایفای نقش مادری برای برادرش و در امان ماندن او از آسیب‌های پیش رو، تمام تلاش و نیروی خود را خرج می‌کند. دختربچه‌ای که ضمن نگهداری از برادر، در پی پدر و مادری است که توسط موجوداتی ناشناخته نیست و ناپدید شده‌اند.

سنادره، مانند دیگر کارهای فاطمه سرمشقی، به عوالم جن و پری پرداخته ‌است. در حقیقت زیبایی و گیرایی داستان، در ایرانیزه‌کردن و بومی‌سازیِ این گونۀ وحشت و دور از ذهن نبودن عوامل وحشت‌زاست. از آنجا که مخاطبان از دنیای خلق‌شده در سنادره دور نبوده و گروهی بر اساس اعتقادات و گروهی بر حسب فرهنگ و آنچه در داستان‌های بومی شنیده‌اند با این مسئله انس داشته‌اند، همین امر توانسته ترس و احساسات مرموز را در مخاطب ایرانیِ داستان چند برابر کند.

در سنادره، اتفاقات غیرمنتظره، ترسناک، تکان‌دهنده و نگران‌کننده‌ای رخ می‌دهد که همگی موجب ایجاد احساسات غیرمعمول در مخاطب می‌شوند. هر فصل در سنادره با عنوان قبر نام‌گذاری شده است. قبرهایی شماره‌گذاری شده از قبر اول تا قبر سی‌ام که آخرین فصل است. دختربچه‌ای به همراه برادر نوزادش که در گورستانی رها می‌شوند و سر از خانه‌ای عجیب، شبیه به خانۀ جادوگر در کتاب هانسل و گرتل درمی‌آورند. خانه‌ای متعلق به پیر‌زنی که در ظاهر زنی جوان است. در ادامه با حوادثی عجیب و شگفت‌انگیز مواجه می‌شویم که کم‌کم گره‌های داستان را بازمی‌کند و قفل‌ها را یک به یک می‌گشاید. انتخاب و نوع دیالوگ‌ها باعث شده همۀ شخصیت‌ها از جن و ارواح گرفته تا انسان‌های غیرطبیعی، بسیار واقعی نشان داده ‌شوند. داستان با شرایطی غیرمعمول سروکار دارد. دوستان یا اقوامی که مدت‌ها از مرگشان می‌گذرد و در سنادره به صورتی غیرمنتظره با آنها ملاقات می‌شود.

لحن قوی و حال و هوای داستان، دو عنصری است که حس ترس را به خوبی منتقل کرده است. نحوه توصیف از فضای داستان، حرکت شخصیت‌ها، صدا، بو و اعمال آنها لحن فراگیری در داستان ایجاد کرده ‌است. اشیائی که باید ثابت باشند ولی حرکت می‌کنند؛ اتاق و تخت‌خواب به حرکت درمی‌آید و اتفاقات عجیب و غریب ناگهان به وقوع می‌پیوندند.

انتخاب هوشمندانۀ موقعیت مکانی و استفاده از زبان محلی در برخی دیالوگ‌ها به واقعیت‌پذیری داستان کمک کرده ‌است. مکان‌ها در داستان همگی واقعی هستند. مکان‌هایی که در حال حاضر به برهوتی وهمناک آنچنان که سرمشقی در داستان توصیف کرده‌، تبدیل شده‌اند. با توجه به اهمیتی که عنصر شخصیت در داستان‌هایی با ژانر وحشت دارد، در عروس سنادره نیز به هر یک از شخصیت‌ها انگیزه‌ای روشن و واضح اختصاص داده ‌شده‌ که آشکارشدن هر کدام از انگیزه‌ها در اقدامات شومِ شخصیت‌های داستان، بتواند بخشی از رمز و رازی باشد تا به مخاطب کمک کند تا برای هر کدام از اتفاقات دلیل قانع کننده‌ای را در ذهن خود برای وقایع ناخوشایند حدس بزند.

کتاب «عروس سنادره و راز قبرهای فیروزه‌ای» رمانی با نثر و زبان ساده و روان است. کتاب داستانی خطی دارد. داستانی که می‌توان در یک نشست خواند و مجذوب شخصیت‌های آن شد. جن‌های دوست‌داشتنی داستان و وقایع اعجاب‌انگیزی که به مخاصب اجازه نمی‌دهد یک لحظه کتاب را زمین بگذارد. این رمان، در تابستان سال ۱۴۰۰ توسط کتاب چ نشر چشمه چاپ شد و به بازار کتاب راه یافت. فاطمه سرمشقی نویسندۀ کودک و نوجوان است. سرمشقی عروس سنادره را همچون دیگر کتاب‌های خود در عوالم جن و پری نوشته‌است. رمانی در ژانر وحشت که اگرچه برای مخاطب نوجوان نوشته شده‌، اما می‌تواند برای بزرگسالان نیز مناسب و خواندنی باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...