ساناز قنبری | جام جم
زنان نیمی از جمعیت کرهزمین را تشکیل میدهند و اگر کم دیده شوند بسان این است که روایت ما از جهان، نصفهکاره است. زهرا قدیانی در نخستین اثر خود «دو جان» روایتهای بارداری 20 زن را کنار هم قرار داده و از حس و حال زن در دوران بارداری و جایگاهش به عنوان پرورشدهنده یک انسان، صحبت کردهاست. بهبهانه انتشار کتاب دوجان، درباره نسبت زنان و ادبیات داستانی، فعالیت اجتماعی زنان و نیز دغدغههای او در داستاننویسی با او به گفتوگو نشستهایم.
![زهرا قدیانی دو جان](/files/164310269416156378.jpg)
حوزه زنان چه جذابیتی برای شما داشت که کار نویسندگیتان را با آن آغاز کردید؟
حدود دو سال و نیم پیش تصمیم به مستندگاری داشتم و دنبال موضوعی برای این کار بودم. آنزمان خودم هم باردار بودم و به خاطر اینکه غرق در حالات و احساسات مختص به این دوره بودم، توانایی همدلی با زنان مشابه خودم را داشتم. ضمن اینکه در حوزه ادبیات داستانی و مستندگاری در ایران کار شاخصی درباره حوزه بارداری انجام نشدهاست.
در خارج از ایران کتابی مشابه کتاب شما که به حوزه بارداری بپردازد، وجود دارد؟
بله، در خارج از ایران داستانهایی در حوزه بارداری داریم. رمان «سرشار زندگی» اثر جان فانته (که مختص به دوره بارداری در زنان نیست اما بخش اعظمی از آن به این دوره میپردازد) یا کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» اثر سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ (درباره حضور زنان در جنگ است و بخشهایی از آن مربوط به زنانی است که مادر هستند) یا کتاب «مورتالیته و جیغ سیاه: روزنوشتهای یک رزیدنت زنان» نوشته زویا طاوسیان به این حوزه میپردازند؛ ولی کتاب شاخصی که فارغ از بحثهای فیزیولوژی و پزشکی به احوالات دوران بارداری بپردازد، نداریم.
انتقاداتی از قبیل اینکه فمینیسم و نظریات فمینیستی نقشی مهم در نگارش کتاب شما داشتهاند را قبول دارید؟
شخصا دوره بارداری را مختص به حوزه زنان نمیدانم. بارداری یک مساله انسانی است که هر انسانی یا خودش آن را تجربه میکند یا به دلیل زادهشدن از زنی، توانایی درک عواطف و حالات این دوره را پیدا میکند. در این کتاب سعی نداشتم روی زنان و مصائب اطرافشان تمرکز کنم. تمرکز من روی دوران بارداری و ارتباطی بود که زن در این دوران با جهان اطرافش پیدا میکند. درست است که این دوران را زنان تجربه میکنند اما بیارتباط با دیگر مخلوقات خداوند نیست.
داستان این کتاب درباره جایگاه مادران در دوران بارداری است. نگاه شما به این جایگاه چه مشخصاتی دارد؟
«دو جان» روایت 20 زن از دوران بارداری است که خواننده میتواند از طریق خوانش روایتهای این اثر، شناخت بیشتری از دوران بارداری پیدا کند و هنگام مواجهه با یک زن باردار، برخوردی بهتر با او داشتهباشد.
چه معیارهایی برای انتخاب این 20 زن داشتید؟
برای من مهم بود ببینم بارداری چه تاثیری در ارتباط زن باردار با جامعه، با محیط، با اقتصاد، با فردیت خودش و... میگذارد. میخواستم در هر کدام از این محورها زنی متفاوت از دیگری را پیدا کنم و پای صحبتهایش بنشینم. برای مثال زنی که وسواس در دوران بارداری را تجربه کردهباشد که خوشبختانه پیدا کردم یا میخواستم تاثیر اقتصاد بر بارداری یک زن را بازگو کنم و دنبال موردی گشتم که این مساله در آن دوران روی او تاثیرگذاشتهباشد یا زنی که شوهرش در اوایل یا اواسط بارداری از دست میرود و.... بدیهی است امروز زنان در دنیا و جوامع توسعهیافته نقشهای پررنگتر اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و هنری یافتند؛ بنابراین باید از هر جهت بیشتر به مسائل و دنیایشان اهمیت داد.
به نظر میرسد حجم کتاب باتوجه به روایت 20 زن کم است. انگار جا داشت در برخی موارد توصیفات بیشتری داده شود یا اطلاعات بیشتری درج شود.
درست میگویید. من در این اثر ادعای تامیت ندارم و البته این دوران برای هر زنی بسیار شخصی است. به عنوان مثال خیلی دوست داشتم روایت یک زن خیابانی یا زن معتاد را در این اثر بگنجانم و برای آن حتی از مددکار هم کمک گرفتم اما هر چه تلاش کردم نتوانستم زنی را با این مشخصات متقاعد کنم با من مصاحبه کند. یا حتی زنانی که روایتشان را در کتاب میخوانید بعضا دوست نداشتند توضیح بیشتری درباره دوران بارداریشان بدهند و حتی جزئیات بیشتر را فراموش کردهبودند . به هر حال یک مصاحبه تمام این اقتضائات را دارد و بااینکه تمام سعیم را کردم مثل یک روانکاو و همراه کنار این 20 زن باشم، اما تا همین اندازه که میبینید، بیشتر نتوانستم با این عزیزان صحبت کنم.
دو جان به نظرم رمانی است که در انتقال حسهای انسانی قابل ادراک به مخاطب خود پیشرو است و میتوان با آن همذاتپنداری کرد. نوشتن این کتاب چه تاثیری روی خود شما داشت؟
همانطور که گفتم در زمان بارداری خودم به شدت در دنیای زنان باردار غرق بودم. چه بسا اگر امروز و بعد از دو سال و نیم بخواهم این کار را انجام دهم، مطمئنا نمیتوانم آن حس را داشتهباشم. آنزمان وقتی زنی باردار به من میگفت؛ دکتر گفته بچهات را باید سقط کنی، با تمام وجودم احساس او را درک میکردم. چون خودم در آن شرایط بودم و جزء به جزء احساسش را لمس میکردم.
چرا اهالی کتاب و کتابخوانی اغلب تمایل بیشتری به خواندن داستانهای واقعی که صرفا به بیان روزمرگی انسانها میپردازد، نشان میدهند؟
به دو دلیل. یکی اینکه به نظر میرسد اغلب کتابخوانها، دیگر از کتاب خواندن درباره نخبگان، اسطورهها و داستانهای خیلی پیچیده و عجیب، خسته و اشباع هستند.
یا تغییر ذائقه دادند...
بله. خواننده تمایل دارد بخشی از خود معمولی یا دغدغهها و مشکلاتش را در کتاب ببیند. بسیاری از کتابهایی که تاکنون در زمینه مادری نگارش شده یا برنامههایی که ساخته شدهاند، کلیشهای هستند و معمولا هم زنان دستبه قلم و فرهیخته آنها را تولید کردهاند اما من در این کتاب سراغ زنانی رفتم که در رسانه، قلم و زبان بیان ندارند. بسیاری از آنها تجربیات خود را معمولی میدانند که من تمام این تجربهها را به رشته نگارش درآوردم. دیگر آنکه به اعتقاد من امر روزمره به معنای یک موضوع بیارزش و فاقد ارزش برای روایتگری اصلا وجود ندارد. به این دلیل که همین امر روزمره، امری سیاسی (نه به معنای سیاستزدگی) است و به حوزههای کلان مرتبط است. به عنوان مثال داستان خانم بارداری که بر اثر جنگ، همسرش را از دست داده صرفا مشکلات یک زن باردار بدون همسر نیست بلکه سیاستهای کلانی مانند جنگ را هم در برمیگیرد. در حقیقت ریشه تمام مسائل زندگی انسان به سیاستهای کلان برمیگردد. بنابراین توجه به زندگی روزمره بسیار بااهمیت است.
یعنی میتوان گفت این روزها «ناداستان» مخاطب بیشتری را همراه خود میسازد؟
به لحاظ آماری نمیدانم مخاطبان ناداستانها بیشتر است یا داستانها اما میبینم خواندن ناداستانها بین مردم رواج بسیاری یافته. ببینید نوشتن، راهی برای بیان است؛ بیانی که میتواند با ایهام، کنایه و استعاره آمیخته شود و در عین «گفتن» از «ناگفتنیها» بگوید. عنصر واقعیت که در ناداستان وجود دارد باعث میشود عناصر واقعی پیرامون هر فرد شناخته شود و همین امر موجب جذب مخاطب میشود. وقتی مخاطب حسی نزدیک یا همذاتپنداری با کتابی که میخواند میکند تمایلش برای خواندن این نمونهها بیشتر میشود. از طریق ناداستان مخاطب زندگیها و موقعیتهایی را که خودش در آن نبوده یا حتی بوده بهتر و عمیق تر تجربه میکند.
درباره بازخوردهایی که از کتاب دو جان گرفتید برایمان بگویید.
خوشبختانه بازخوردهای مخاطبان بهتر از چیزی بود که پیشبینی میکردم. در این بین بازخورد دو مخاطب را هیچگاه از یاد نمیبرم. اولی خوانندهای که گفت این کتاب تبلیغاتی و شیک نیست. واقعا هم هدف من از نگارش این کتاب تبلیغ بارداری و فرزندآوری نبود و نباید به عنوان یک محصول تبلیغاتی با آن مواجه شد. کمشدن نرخ رشد جمعیت در ایران دلایل متعدد و پیچیدهای دارد ولی به هر حال یکی از آن دلایل، تمایل نداشتن دختران جوان به بارداری یا تکرار آن است. الان سیاستمداران به فکر کمک به رشد فرزندآوری افتادهاند و تمام تمرکز بر زنان است. این در حالی است که از نقش ساختارهای کلان غافل هستند!
اگر از بانوان انتظار فرزندآوری داریم، باید شرایط بهینهای را برای او فراهم کنیم. هدفم در این کتاب شناساندن دوره بارداری به عنوان یک دوره شاخص در زندگی زنان بود که این دوره با عواطف و احساسات انسانی گره محکمی خورده. بازخورد دیگری که از این کتاب داشتم و خیلی به دلم نشست مربوط به خانمهای بارداری بود که وقتی این کتاب را خواندند گفتند؛ در هر روایت از این کتاب رگههایی از احساسات و درونیات خودمان را دیدیم. به عبارت دیگر کتاب را همراه و نزدیک به خودشان دیدند و برای من بسیار ارزشمند است که خواننده اتفاقات و آنچه برایشان در این دوران میگذرد را روشن و حلاجی شده در این کتاب ببیند.
با توجه به استقبال خوبی که از کتاب دو جان شده، به ادامه مستندگاری در حوزه زنان علاقهمند شدید؟
خوشبختانه یا متاسفانه ذهن من همیشه مملو از سوژه است. گاهی تلفیق چند سوژه، دستمایه نوشتن یک داستان میشود و بله، از آنجا که الان درگیر مادری کردن هستم و فکر میکنم در این حوزه هم کم کار شده، تصمیم به مستندگاری در زمینه مادری دارم.