فهم فیلم در سرآغازهایش | الف


- «آیا شما به رشد تصاویر متحرک علاقمندید؟»
«باید اذعان کنم که من به‌تازگی به آن علاقمند شده‌ام، زیرا پیش‌داوری زیباشناختی عمیقی علیه نمایش روی پرده داشتم و تقریباً تا همین یک سال پیش از هر سالن نمایش تصاویر متحرکی دوری می‌کردم. اما از وقتی که برای نخستین‌بار فیلم را دیدم، علاقه‌ام به‌سرعت رشد کرده است و کوشیده‌ام که مطالعه‌ای بسیار جدی درباره‌ی مسئله داشته باشم. کتاب کوچک من، «فتوپلی» [The photoplay: a psychological study]، که چند هفته پیش منتشر شد گواه صادق آن با دویست‌وسی صفحه شواهد است. من خالصانه متقاعد شده‌ام که سرنوشت تصاویر متحرک آن است که به جایی برسد که در حال حاضر فقط طلیعه‌ی آن را می‌بینیم.»

خلاصه کتاب فتوپلی» [The photoplay: a psychological study]،  هوگو مانستربرگ [Hugo Münsterberg]

البته هوگو مانستربرگ [Hugo Münsterberg] (1863-1916) نمی‌گوید «فیلم»، بلکه از «فتوپِلِی»، واژه‌ی ابداعی خودش، استفاده می‌کند. آن زمان هنوز نامی خاص برای این هنر نوظهور وضع نشده بود. او کل عمرش مخالف سرسخت فیلم و سینما بود. اما روزی، در سال 1915، بر حسب تصادف فیلمی می‌بیند و سخت مجذوبش می‌شود، طوری که دیدگاهش در باب فیلم عوض می‌شود. پس از آن فیلم‌های زیادی می‌بیند و خیلی بیشتر از آن، درباره‌اش می‌اندیشد. یک سال بعد همین کتاب را می‌نویسد و چند ماه بعدش از دنیا می‌رود. با این‌که احتمالاً اولین کتاب در حوزه‌ی فلسفه‌ی فیلم باشد، اما از جهت عمق مطالب و غنای مباحث هنوز هم یکی از برترین‌هاست. به‌قول معروف، هم فضل تقدم دارد و هم تقدم فضل.

امروزه فیلم برای ما یک پدیده‌ی کاملاً عادی است؛ چیزی در کنار سایر امور روزمره. به مدد تکنولوژی، هر وقت، هر جا، هر فیلمی را که بخواهیم می‌توانیم تماشا کنیم. این عادت، این دسترسی آسان، این تماشای فراوان باعث شده که برجستگی فیلم برای ما نامرئی باشد. اما فیلم یکی از شگفتی‌های محیرالعقول فرهنگ و تمدن است. این امر را وقتی می‌توانیم بهتر درک کنیم که وضعیتی را در نظر بگیریم که در آن هیچ فیلمی وجود ندارد. توجه به بود و نبود فیلم است که می‌تواند وجه تمایز آن را آشکار سازد. این امر برای کسانی که در روزگار ظهور فیلم به‌سر می‌بردند، راحت تجربه می‌شد، به‌ویژه اگر متفکران دقیق‌النظر و هوشمندی بودند. مانستربرگ نیز چنین بود. نگاه دقیق و عمیق و نافذ او را در این کتاب به‌خوبی می‌توان ملاحظه کرد. او به‌قدری فیلم را خوب فهمید که حتی پیش‌بینی‌هایی درباره‌ی آینده‌اش مطرح کرد که درست از آب درآمدند.

مانستربرگ هم روان‌شناس بزرگی است و هم فیلسوفی قابل. در این کتاب از هر دو توانایی خود در حد اعلا استفاده می‌کند تا نظریه‌ی جامع خود را درباره‌ی فیلم ارائه کند. در همین راستا، کتاب به دو بخش تقسیم می‌شود. البته بعد از یک «پیش‌درآمد» مفصل که بستر و چرایی بررسی روان‌شناختی و فلسفی فیلم را در دو فصل، «تحول بیرونی تصاویر متحرک» و «تحول درونی تصاویر متحرک»، مطرح می‌کند. این مهم است، زیرا مانستربرگ فیلم را یک هنر مستقل و متمایز به شمار می‌آورد و لذا روی این نکته خیلی تأکید می‌کند که فیلم تئاتر ضبط‌شده نیست. در آن زمان، این تصور شایع شده بود که فیلم تفاوت جوهری با تئاتر ندارد و اصلاً همان است. به دیگر سخن، فیلم نسخه‌ی نازل، ارزان‌قیمت و پرتیراژ تئاتر است که تماشا را ساده‌تر و راحت‌تر و کم‌هزینه‌تر می‌کند. در مقابل، مانستربرگ سخت تأکید می‌کند که فیلم تفاوت ماهوی با تئاتر دارد و لذا برای فهم آن و درک امکانات و پتانسیل‌هایش باید گوهر خاص آن را دریافت. برای این منظور باید به دو بعد روان‌شناختی و فلسفی-زیبایی‌شناختی فیلم پرداخت.

بخش اول، «فتوپلی: پژوهش روان‌شناختی»، از چهار فصل تشکیل شده است: «عمق و حرکت»، «التفات»، «حافظه و تخیل»، «احساسات». بخش دوم، «فتوپلی: پژوهش زیباشناختی»، شامل پنج فصل می‌شود: «هدف هنر»، «ابزارها در هنرهای گوناگون»، «ابزارهای فتوپلی»، «اقتضائات فتوپلی»، «کارکرد فتوپلی». این کتاب را می‌توان روان‌شناسی عملی و فلسفه‌ی کاربردی به شمار آورد.

برای ایضاحِ مطلب سرنخی از بُعد روانشناختی فیلم ارائه می‌کنم. از نظر مانستربرگ، فیلم مانند ذهن انسان عمل می‌کند، به‌طوری که کارکرد‌های اصلی فیلم ویژگی‌های اصلی ذهن بشری هستند. یک نمونه «التفات» است: «آن دست عصبی که با هیجان سلاح مرگبار را گرفته است، می‌تواند ناگهان و برای یکی‌دو آن بزرگ شود و فقط همین دست بر روی پرده قابل‌رؤیت باشد، درحالی‌که هر چیز دیگری واقعاً به ظلمت ابهام فرو می‌رود. فعل التفات که در ذهن ما جریان دارد خود به محیط اطراف شکلی جدید داده است. جزئیاتی که مشاهده می‌شود ناگهان به کل محتوای اجرا تبدیل شده و هر چیزی که ذهن ما می‌خواهد نادیده بگیرد ناگهان از دید ما دور و ناپدید شده است. رویدادهای بیرونی مطیع اقتضائات آگاهی ما شده‌اند. در اصطلاح تولیدکنندگان فتوپلی این "کلوزآپ" است. کلوزآپ به فعلِ ذهنیِ التفات، در جهان ادراک ما عینیت بخشیده و با آن وسیله‌ای را که از قدرت هر صحنه‌ی تئاتری بسیار فراتر می‌رود در اختیار هنر فتوپلی قرار داده است.»

این ویراستِ کتاب بخش سومی هم دارد که پنج گفتگو و مقاله را در بر می‌گیرد. اولی مقاله‌ای از دختر مانستربرگ، مارگارت، است که به این کتاب پدرش می‌پردازد. بعدی سخنرانی خود مانستربرگ است درباره‌ی چرایی رفتن به سینما. سومی مقاله‌ای از اوست در باب خطراتی که تماشای فیلم برای کودکان دارد. چهارمی گفتگویی با اوست در باب فیلم. و آخری چکیده‌ی سخنرانی مانستربرگ است باز هم در باب ارزش و اهمیت و اثرگذاری فیلم. این افزوده‌ها کار ویراستار انگلیسی اثر، آلن لنگدیل، است. علاوه بر این، او در ابتدای کتاب، مقدمه‌ی مبسوط و مشبعی درباره‌ی زندگی، آثار، اندیشه‌ها، و نظریه‌ی فیلمِ مانستربرگ نگاشته که درآمدی عالی به جهان فکری مانستربرگ است. یک پیوست پایانی هم به کتاب اضافه شده است؛ مقاله‌ای محققانه از مترجم. مترجم در این مقاله نظریه‌ی فلسفی مانستربرگ در خصوص فیلم را می‌شکافد و به برخی از اشکالات و بدفهمی‌ها پاسخ می‌دهد.

ناگفته نماند که شیفتگی مانستربرگ به فیلم باعث نشده که نسبت به آفت‌هایش کور باشد؛ برعکس، او مشکلات فیلم را هم به‌خوبی می‌دید، مشکلاتی که هنوز هم نه کمتر از گذشته به‌شدت احساس می‌شوند. برای نمونه، مانستربرگ در خصوص فیلم‌های سطحی و بازاری می‌نویسد: «سطح فرهنگی این فیلم‌ها سطح شایعات است. عناصر واقعاً مهم زندگی اجتماعی نادیده گرفته می‌شوند؛ شوخی‌ها مسخره هستند، تضادها غیرطبیعی‌اند، اطلاعات ضمنی حاصلِ تفکرِ غیرنقادانه هستند. تمام وجوه تأسف‌برانگیز روزنامه‌های پَست به شکلی اغراق‌آمیز تکرار می‌شوند.»

و نکته‌ی پایانی این‌که فایده‌ی این کتاب عام است. نه‌فقط به فلسفه‌ی فیلم و فلسفه‌ی سینما مربوط می‌شود، بلکه به هر نوع محصول مشابه هم ربط دارد، مثل کلیپ. امروزه ما با سیلی عظیم از انواع فیلم‌های ریز و درشت و کوتاه و بلند مواجهیم. این‌ها با ما چه می‌کنند و ما با آن‌ها چه می‌توانیم بکنیم؟ این کتاب به ما کمک می‌کند که برای این پرسش‌ها پاسخ‌های بسیار خوبی داشته باشیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...