کارگر سابق و کمونیست پیشین خود را برای «عروسی سرخ» با دختر یک آرایشگر، که خود نیز آرایشگر ناخن است، آماده می‌کند... سگ‌های ساختمانی که قهرمان ماجرا در آن اقامت دارد دیگر پارس نمی‌کنند؛ آنها به روی دو پای عقب می‌ایستند و تمرین بندگی می‌کنند... مدیر باغ‌وحش در جستجوی انسان‌واره‌ای است که بتواند حشره‌ی قیمتی (ساس) را، که تازه به دستش رسیده است، خوراک دهد

ساس [The Bedbug یا Klop]. ولادیمیر مایاکوفسکی

ساس [The Bedbug یا Klop]. اثری کمدی از ولادیمیر مایاکوفسکی1 (1893-1930)، شاعر و نویسنده‌ی روس، که در 1927-1928 نوشته شد. نخستین نمایش این اثر در 13 فوریه‌ی 1929 در تئاتر میرهولد2 به اجرا درآمد. موضوع نمایشنامه مبارزه با بازمانده‌های ذهنیت خرده‌بورژوایی در تمام شکل‌های آن است. کمدی ساس نشان می‌دهد که این ذهنیت چگونه، با استفاده از سبک انقلابی و بازیابی آن، طبقات تازه‌ای از رهبران می‌سازد که مایل به احیای گذشته‌اند.

نمایشنامه از نُه تابلو تشکیل می‌شود. ماجرای چهار تابلو اول در اواخر سال‌های 1920 می‌گذرد. پریسیپکین3 کارگر سابق و کمونیست پیشین (او نام پیوتر اسکریپکین4 «ویولون‌زن روستایی»، را برگزیده است که آن را برازنده‌تر می‌پندارد) خود را برای «عروسی سرخ» با اِلزویر رنسانس5 دختر یک آرایشگر، که خود نیز آرایشگر ناخن است، آماده می‌کند. در تابلو اول می‌بینیم که او پول مادرزن آینده‌ی خود را بی‌حساب خرج می‌کند: مقدار زیادی «ژامبون سرخ» و «بطری‌های شراب با گلوگاه سرخ» و جز آن می‌خرد. سرخی کمونیسم، ظاهری است که به پریسیپکین امکان می‌دهد تا آزمندی خود و میل به تجمل مبتذل و عطش رفاه و زندگی آسان را توجیه کند. در عوض، آماده است تا اعتبار منشأ اجتماعی خود را به خانواده‌ی رنسانس ببخشد. رفقای قدیم پریسیپکین رفتار او را نکوهش می‌کنند. مراسم عروسی در حال و هوایی از ابتذالِ پرخاشگرانه جریان می‌یابد، اما بر اثر آتش‌سوزی ناشی از سهل‌انگاری حاضرانِ بی‌خود از می‌خواری متوقف می‌شود. کمک دیر می‌رسد. کسی زنده نمی‌ماند، اما یک جسد کم است.

پنجاه سال از ماجرا می‌گذرد و در جامعه‌ی آینده به‌سر می‌بریم. دو نمونه از دنیای قدیم کشف می‌شود که در زیرزمینی یخ بسته‌اند. این دو نمونه عبارتند از پریسیپکین و یک ساس، که آخرین نمونه از نوع خود است و تصمیم می‌گیرند که آن دو را به زندگی بازگردانند. از آن‌پس، رویدادها به سرعت پیش می‌رود. پریسیپکین، که الکلی است نیاز به آبجو دارد. کارگران آبجوسازی به سبب دست‌زدن اتفاقی به آن آبجو به بیماری سختی دچار می‌شوند. سگ‌های ساختمانی که قهرمان ماجرا در آن اقامت دارد دیگر پارس نمی‌کنند؛ آنها به روی دو پای عقب می‌ایستند و تمرین بندگی می‌کنند. دختران جوان به میکروب‌های عشق پراحساس مبتلا شده‌اند. پریسیپکین همه را آلوده کرده است و بازآموزی‌اش ناممکن به نظر می‌رسد. وانگهی او خود مایل به این کار نیست.

مدیر باغ‌وحش در جستجوی انسان‌واره‌ای است که بتواند حشره‌ی قیمتی (ساس) را، که تازه به دستش رسیده است، خوراک دهد. این چیزی است که شادی زندگی را به پریسیپکین بازمی‌گرداند. آخرین تابلو پریسیپکین را نشان می‌دهد که در قفسی محبوس است و سیگار می‌کشد و در میان بطری‌های ودکا ناسزا می‌گوید (اما صافی‌هایی به منظور پاک‌سازی محیط کار گذاشته‌اند!). پریسیپکین، که دستور دارد چند کلمه‌ای بگوید، از تماشاگران دعوت می‌کند (در این مرحله تخیل نمایشی با واقعیت درمی‌آمیزد) تا با او همدم شوند. مگر نه اینکه به او شباهت دارند؟

ساس، به همراه «گرمابه‌ها» اوج هنر نمایشی مایاکوفسکی است. آرمان‌گرایی اگرچه در نمایش مذهبی فکاهی غالب است، در ساس دیگر کمال واقعیت نیست و از طنز و اندوه سرشار می‌شود.

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش

1. Vladimir Maiakovski 2. Mejerhold 3. Prisypkin
4. Piotr Skripkin 5. Elzévire Renaissance

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...