به مزاحت نگفتم این گفتار/ هزل بگذار و جد از او بردار... گلستان سعدی آکنده از این مثالهاست که برخی خندهدار است و برخی نه. هیچکدام اما مستهجن نیستند و در آن نشانی از ناسزای ناموسی و... نیست؛ برخلاف خیلیهای دیگر. مثلاً در مولانا اینها دیده میشود. بنگرید به داستان خر و کنیز... عبید زاکانی، ناقد اجتماعی بود و خیلی از شعرهایش نیز مستهجن... از نظر کرمر، هجویهسرایی را باید واکنشی به جو شریعتزده و استبداد سیاسی دانست... به پاسبان وسط راه، نیمه شب چه بگویم؟/ من ادیب، به یک لات بیادب چه بگویم؟/مرا
...
شرح مبسوط گندکاری انسان در تاریخ: به خودش، به انسانی دیگر، به جامعه، به محیط زیست، به اقتصاد و… معتقد است گندکاری بشر شبیه انرژی است: هرگز از بین نمیرود، بلکه از نوعی به نوع دیگر تبدیل میشود!... حفظ یک امپراتوری، نیازمند تلاشهای فعال و مستمر برای افسانهای کردن شرایط کنونی آن و فراموش کردن گذشته است... فهرست دانشمندانی که خودشان را با علم خودشان کشتهاند، کم نیست... از جمله جنونهای دیگر، اعدام تعداد بیشماری جادوگر در طول تاریخ بوده است
...
ترکیبی از طنز موقعیت و طنز کلامی... اول امیدش به خداست و بعد به قاطری چموش و شکمو که او هم از حمله دشمن جان سالم به در برده... با همه چیز شوخی میکند. همه مفاهیم جدی را از این دریچه میبیند بدون آنکه آن چیزها را پوچ بداند یا به آن مفاهیم بی اعتقاد باشد... تصویری واقعی و به دور از کلیشههای آزاردهنده و خسته کننده موسوم به دفاع مقدس... نه سوپرمن است و نه ابرانسان؛ او یک انسان طبیعی است؛ یک انسان با همه ضعفها، تواناییها، شادیها و رنجهایش
...
مشاهده میرود که هر کس که بیشرمی پیشه گرفت و بیآبرویی مایه ساخت، پوست خلق کند... و خود را از موانع به معارج اعلی رساند... و خلایق بواسطه وقاحت از او ترسند. و آن بیچارهی محروم که به سِمت حیا موسوم گشته، پیوسته در پس درها باز مانده و در دهلیز خانهها سر به زانوی حرمان نهاده، چوب دربانان خورد، و پس گردن خارد، و بدیده حسرت در اصحاب وقاحت نگرد
...
کارگر سابق و کمونیست پیشین خود را برای «عروسی سرخ» با دختر یک آرایشگر، که خود نیز آرایشگر ناخن است، آماده میکند... سگهای ساختمانی که قهرمان ماجرا در آن اقامت دارد دیگر پارس نمیکنند؛ آنها به روی دو پای عقب میایستند و تمرین بندگی میکنند... مدیر باغوحش در جستجوی انسانوارهای است که بتواند حشرهی قیمتی (ساس) را، که تازه به دستش رسیده است، خوراک دهد
...
دو دختر57ساله و 47ساله یک خانواده مهاجر اوکراینیاند که مادرشان را 2سال است از دست دادهاند... پدر 84ساله و یکدندهشان قصد کرده با یک زن 36ساله «مطلقه بورِ لوند اهل اوکراین» ازدواج کند... اگر زیادی باهوش بودید، بیتردید خائن یا خرابکاری بالقوه بودید، اگر زیادی کودن بودید، دیر یا زود بند را به آب میدادید و کار غلطی میکردید... همیشه آنقدری خوب بودیم که پلیسمخفی شبهنگام سراغمان نیاید... ترمیم دیرهنگام زخمهای کاری کهنه و 50سال از تاریخ اروپا
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدیهای سیاسیاش بود. در میان این سیل تبعیدیها چهرههایی بودند سخت اثرگذار که ازجملهی آنها یکیشان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یکشبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم میشود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو بهدست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شدهاند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکاییها
...
اصلاحطلبی در سایهی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافلهی تجدد جهانی میدانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه داناتر و کاردانتر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامهی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود
...
در خانوادهای اصالتاً رشتی، تجارتپیشه و مشروطهخواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول میشود و بهطور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظامهای موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چونوچرای فردیت است و همه را یکرنگ و همشکل میخواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی میکند... نقد خود
...
تغییر آیین داده و احساس میکند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده است. با افراد دیگری که تغییر مذهب دادهاند ملاقات میکند و متوجه میشود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه مادی دارد نفرتانگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او میشناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا میکنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتابها چه میکنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده میکنیم
...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفشهای جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیشبینی سقوط بازار، بیدرنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستانسرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بیروحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستانسرایی موفق «میلیونها غریبه را قادر میکند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستانهای علمی-تخیلی بخوانند
...