ترانه-مرغ-سحر-زیر-تیغ-سانسور-فیلم

ترانه‌ی مرغ سحر سروده‌ی مرحوم ملک‌الشعرای بهار است که برای نخستین بار «مرتضی نی‌داوود» تصنیفی در دستگاه ماهور برای آن ساخت. این تصنیف ابتدا با صدای «ملوک ضرابی» و بعد «قمرالملوک وزیری» اجرا شد. و البته در طول این سالها، خوانندگان بسیاری آن را مجددا اجرا کرده‌اند... این ترانه مضمونی سیاسی اجتماعی دارد و متاسفانه یا خوشبختانه همچنان با آرزوها و آمال بسیاری از مردم ایران؛ همنواست...

برنامه طنز ممیزی شعر و ترانه؛ قسمت پنجم؛ سانسور ترانه ملک الشعرای بهار:

ممیزی «مرغ سحر» | حامد جوادزاده، وحید آقاپور |  1398 ش.

...
ترانه‌ی مرغ سحر سروده‌ی مرحوم ملک‌الشعرای بهار است که برای نخستین بار «مرتضی نی‌داوود» تصنیفی در دستگاه ماهور برای آن ساخت. این تصنیف ابتدا با صدای «ملوک ضرابی» و بعد «قمرالملوک وزیری» اجرا شد. و البته در طول این سالها، خوانندگان بسیاری آن را مجددا اجرا کرده‌اند... این ترانه مضمونی سیاسی اجتماعی دارد و متاسفانه یا خوشبختانه همچنان با آرزوها و آمال بسیاری از مردم ایران؛ همنواست:

مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازه‌تر کن

ز آهِ شرربار این قفس را
بَرشِکَن و زیر و زِبَر کن

بلبلِ پَربسته ز کنجِ قفس درآ
نغمهٔ آزادیِ نوع بشر سَرا

وَز نفسی عرصهٔ این خاک توده را
پرشرر کن، پر شرر کن

ظلم ظالم، جور صیاد
آشیانم داده بر باد

ای خدا، ای فلک، ای طبیعت
شام تاریک ما را سحر کن

نوبهار است، گل به‌بار است
ابر چشمم ژاله‌بار است

این قفس، چون دلم، تنگ و تار است

شعله فکن در قفس ای آهِ آتشین
دستِ طبیعت گُلِ عمر مرا مچین

جانبِ عاشق نِگَه ای تازه گل از این
بیشتر کن، بیشتر کن، بیشتر کن

مرغ بی‌دل، شرح هجران مختصر، مختصر کن

عمر حقیقت به‌سر شد
عهد و وفا بی‌اثر شد

نالهٔ عاشق، ناز معشوق
هر دو دروغ و بی‌ثمر شد

راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد

از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد
دیده تر شد! دیده تر شد!

جور مالک، ظلم ارباب
زارع از غم گشته بی‌تاب

ساغر اغنیا پُر میِ ناب
جام ما پُر ز خون جگر شد

ای دل تنگ ناله سر کن
از قوی دستان حذر کن

از مساوات صرف نظر کن

ساقی گل‌چهره بده آب آتشین
پردهٔ دلکش بزن ای یار دلنشین

ناله برآر از قفس ای بلبل حزین

کز غم تو، سینهٔ من
پُرشرر شد، پُرشرر شد

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...