شاهکاری از همدلی | آرمان ملی


مین جین لی [Min Jin Lee] در «پاچینکو» [Pachinko] افسانه‌ای فریبنده از سختی‌ها و مصائب غیرانسانی را که به مردم کره رواداشته‌شده نقل می‌کند. شیوه استفاده او از زمان و ناسازگاری نسل‌ها برای روایت داستانی که تاریخ، سیاست و تبعیض جنسیتی را در‌هم‌می‌آمیزد، قابل ستایش است. با قصه‌ مهاجران کره‌ای در ژاپن از سال 1910 تا به امروز مواجه‌ایم. حماسه‌ای خانوادگی که به پارادوکسِ فقر، تحقیر، جنگ و خودکشی از یک‌سو و انباشت ثروت در چند نسل متمادی، از سوی دیگر می‌پردازد.

مین جین لی [Min Jin Lee]  پاچینکو» [Pachinko]

به محض گشودن رمان، با هونی آشنا می‌شویم، که با با شکاف کام و پای معیوب به‌دنیا آمده ‌است. و درحالی‌که تنها پانزده سال دارد با وجود اختلاف سنی، به ازدواجی از پیش‌تعیین‌شده‌ با جانگ‌جین بیست‌و‌هشت ساله در‌می‌آید. به‌خاطر عشق به دخترشان سون‌جا علاقه و احترامی دوطرفه بینشان شکل می‌گیرد. و این سون‌جا است که بدل به مهم‌ترین شخصیت رمان می‌شود. در نوجوانی به وسیله‌ یک یاکوزا (گروه سازمان‌یافته تهبکاری در قرن هفدهم میلادی ژاپن) به‌نام کُوه‌هانسو اغوا شده و درحالی‌که باردار است، بی‌هیچ تعهدی رها می‌شود. اما به کمک مبلغ مذهبی جوان و دلسوزی که دست یاری به سویش دراز کرده، رسوایی‌ او پنهان باقی می‌ماند.

یکی از دلپذیرترین فاکتورهای داستان شرافت بی‌حدوحصرِ اغلب‌ شخصیت‌ها است. محبت شوهران به همسران و احترام کودکان به والدین، که تماما برخواسته از فرهنگ شرق است. حتی کُوه‌هانسو هم که احساسات دختری جوان را به بازی گرفته، دهه‌های عمرش را با حس ندامت، صرف کمک به سون‌جا می‌کند. و با اینکه سون‌جا بعدها از او دور و دورتر می‌شود، اما رابطه آنها هنوز یکی از سحرآمیزترین روابط کتاب است. کتاب به‌ لحاظ شرح احساسات بسیار غنی است. همانطور که عشق لابه‌لای برگ‌های آن تارومار می‌شود، تنفر هم دوام چندانی ندارد. میزان دهشتناکی از سختی، توهین و رنجی فوق‌بشری که به کره‌ای‌ها می‌گذرد، خوانش سطربه‌سطر آن را برای مخاطبان دردآور می‌کند؛ جامعه‌ای فرسوده، زیر فشار فقری تحمیل‌شده و مردمی که در سرزمین مادری، از همتایان ژاپنی حقوق کمتری دارند. ژاپنی‌ها آنچنان از موضع قدرت با آنها سخن می‌گویند گویا تنها سگ‌هایی بی‌صاحب‌اند. مثلا در یک تصویر غریب اما واقعی، کره‌ای‌ها مجبورند نام خود را به‌عنوان «خارجی» در زادگاه حقیقی خود به ثبت برسانند. نویسنده تمامی این سوءرفتارها را با دیدگاهی رواقی روایت می‌کند تا بازتابی از بردباری شخصیت‌هایش باشد. دیگر حقوق انسانی مدنظر نیست و تنها نجات‌یافتن اهمیت می‌یابد.

در صفحات بعدی، پسران سون‌جا، به ما معرفی می‌شوند؛ «نوآ»ی عاقل و کوشا، همینطور «موزاسو»یی که احساساتی‌ است و علاقه‌ای به تحصیل ندارد. تصمیم‌هایی که دو برادر در طول زندگی خود می‌گیرند در تضادی آشکار است؛ اما هردو به‌ یک اندازه و با عزمی راسخ بر اهداف خود پا می‌فشارند. درحالی‌که به شکلی معنادار، نتایج متفاوت کسب می‌کنند. مسیر زندگی‌شان تا حدی از هم فاصله می‌گیرد که آنها را به دیدگاه‌ها مخالف می‌رساند. درنهایت، لزوم حفظ افتخار خانواده و افشای رازهای گذشته، تراژدی غمباری رقم می‌زند.

پاچینکو نسخه‌ ژاپنی بازی «پین‌بال» است. اداره سالن بازی، بدل به شغل خانوادگی آنها می‌شود. نام بازی اشاره‌ای استعاری به زندگی کاراکترها است. همانطور که در پین‌بال ضربه اول به توپ تعیین‌کننده کیفیت بازی است؛ برای سون‌جا و نسل او هم، شرایط حاکم در زمان تولد نقشی بنیادین در شکل‌گیری سرنوشت‌شان‌ دارد.

با اینکه «پاچینکو» دومین رمان مین جین لی است (کتاب اول او «غذای مجانی برای میلیونرها» نام دارد) اما احاطه کامل او به خلق شخصیت‌ها، بازگویی حکایتش و میراثی که به جای می‌گذارد، تحسین‌برانگیز است. گذار او از نسل‌ها، کتاب «حماسه منجمد» اثرجان گلاس ورثی را به‌خاطر می‌آورد، چگونگی اشاراتش به مسائلی از قبیل خیانت، مادیات و خشونت به رمان رنگ ادبیات کلاسیک می‌‌بخشد. تاثیر تصمیمات والدین بر زندگی فرزندان، حتی فراتر از آن، بر سرنوشت نوه‌ها با دقتی بی‌سابقه شرح داده می‌شود. همانطور که ویلیام فاکنر می‌گوید: «گذشته نه‌تنها نمرده، بلکه نگذشته است.»

با وجود طولانی‌بودن اثر، ظرافت کلام و مهارت نویسنده در انتخاب و چینش توالی واژگان، خواننده را از رهاکردن کتاب بازمی‌دارد. به‌دور از تعاریف اغراق‌آمیز، در هر سال تنها چند رمان قادرند از پس غبارهای فراموشی بی‌هیچ آسیبی بیرون بیایند، و بدون تردید «پاچینکو» یکی از آنهاست؛ کتابی که به مرحله نهایی جایزه کتاب ملی آمریکا راه یافت و عنوان یکی از ده کتاب برتر سال 2017 نیویورک‌تایمز و واشنگتن‌پُست را از آن خود کرد، همچنین جایزه نویسنده و کتاب سال کره را برای مین جین لی به ارمغان آورد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...