سه کتاب جدید از مجموعه «مدرسه عجیب و غریب» نوشته دَن گاتمَن با ترجمه محبوبه نجف‌خانی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، این کتاب‌ها عناوین شانزدهم، هفدهم و هجدهم مجموعه مذکور و عناوین ۱۳۴ تا ۱۳۶ مجموعه «رمان کودک» هستند که در قالب کتاب‌های فندقِ نشر افق چاپ می‌شوند.

دن گاتمن نویسنده مجموعه «مدرسه عجیب و غریب» متولد سال ۱۹۵۵ در نیویورک است. او فارغ‌التحصیل روانشناسی است و پیش از نویسندگی برای بچه‌ها، به نوشتن کتاب ورزشی برای بزرگترها، انتشار مجله و کارهایی از این دست پرداخت. اما همه کارها را کنار گذاشت و به‌طور متمرکز به نوشتن داستان‌های طنز برای کودکان و نوجوانان پرداخت.

چاپ ترجمه کتاب‌های «مدرسه عجیب و غریب» چندسالی است که در دستور کار نشر افق است. سال ۹۱ بود که سیزدهمین عنوان این مجموعه با نام «خانم داگلاس راننده بی‌حواس» منتشر شد. تصویرگری کتاب‌های این مجموعه توسط جیم پایلوت انجام شده‌اند. راوی داستان‌های این مجموعه پسربچه‌ای به اسم اِی. جِی است که از مدرسه خیلی بدش می‌آید. در مدرسه عجیب و غریب همه چیز درهم و برهم است. در این مدرسه، از یک طرف مدیر، معلم‌ها، خانم کتابدار و راننده اتوبوس مدرسه با آن‌هایی که می‌شناسیم فرق دارند و از طرف دیگر دانش‌آموزان. ای. جی علاوه بر مدرسه، از دختری به اسم آندریا یانگ هم بدش می‌آید که همیشه خودش را برای معلم‌ها لوس می‌کند. با این‌حال، انگار مدیر و معلم‌ها بیش‌تر با شیطنت‌های ای. جی همراهی می‌کنند تا با شیرین‌کاری‌های آندریا!

شانزدهمین عنوان مجموعه مذکور، «خانم گرانجی آشپز خارجی» است که در آن، یک خانم آشپز جدید به مدرسه می‌آید. اسم این خانم، خانم گرانجی است که خنده‌دار حرف می‌زند چون از یک کشور دیگر به اسم فرانسه آمده است. او خیال کرده سالن استفراغات مدرسه یک رستوران شیک و پیک است. خانم گرانجی عجیب‌ترین آشپز کل تاریخ جهان است. او روی پوره سیب‌زمینی یک پیام رمزی نوشته است...

این رمان ۱۲ فصل دارد که عناوین‌شان به‌ترتیب عبارت است از:

یک زنگ ناهار کاملاً معمولی، مهمان مخصوص، آشپز جدید، ناوال مرغ، فرانسوی حرف‌زدن و پاهای قورباغه، به کافه گرانجی خوش آمدید، مامورهای مخفی، ترسناک‌ترین وحشتناک‌ترین، و مزخرف‌ترین اتفاق کل تاریخ جهان، به نخودفرنگی‌ها یک فرصت بده، جشن تولد آندریا، ناهار سکوت.

کتاب بعدی، «خانم روشه دلش خوشه» نام دارد که در داستانش، یک معلم زبان اسپانیایی به اسم خانم روشه به مدرسه آمده است. او همه‌جای مدرسه گیاه دارواش آویزان کرده است! از طرف دیگر قرار است به‌زودی با رسیدن جشن کریسمس، آقای ناوال بابانوئل شود. حالا این نگرانی وجود دارد نکند ای. جی دوباره دسته‌گل به آب بدهد و جشن را به‌هم بریزد.

عناوین ۱۲ فصل این رمان هم عبارت‌اند از:

کریسمس هانوکا کوانزا، کلمه‌های عجیب، بابا ناوال به شهر می‌آید، بابانوئل مخفی، یاد گرفتن زبان اسپانیایی، برعکس هانوکا، آیا بابانوئل واقعی است؟، آماده شدن برای جشن تعطیلات، وحشتناک‌ترین اتفاق کل تاریخ جهان، فکر بکر من، ورود بابانوئل مخفی، جشن بزرگ تعطیلات.

هجدهمین کتاب مجموعه «مدرسه عجیب و غریب» هم با اسم «خانم ماساتی معلم احساساتی» به چاپ رسیده است. در این کتاب، ماه شعر ملی رسیده است. خانم ماساتی معلم برنامه بچه‌های باهوش و بااستعداد هم، به شعر و شاعری علاقه زیادی دارد. وقتی خانم ماساتی غروب خورشید را می‌بیند، احساساتی می‌شود و می‌زند زیر گریه. او فکر می‌کند پسرها هم باید مثل خودش احساساتی باشند. خانم ماساتی که همه‌اش با وزن و قافیه حرف می‌زند، زندگی ای. جی را به هم ریخته و این سوال برای پسربچه پیش آمده که زندگی‌اش دوباره می‌تواند به شکل اولش برگردد یا نه؟

عناوین فصل‌های این کتاب هم به‌ترتیب عبارت‌اند از:

فروشگاه باحال مدرسه، ماه شعر ملی چرند است، ماهِ یک‌جا بنشینید و هیچ‌کاری نکنید، شکسپیر مخش عیب داشت، روش مخفیانه شعر نوشتنِ من، وروجک‌های پیش‌دبستانی، بدترین شعر تاریخ جهان، چرا مرده‌ها خوش‌شانس‌اند؟، شعرفروشی توی دستشویی، دنیا را آب برده تو یکی را خواب برده!، شاه مدرسه، یک شاعر واقعی که نمرده.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

خانم ماساتی گفت: «امروز صبح که از خواب بیدار شدم، قشنگ‌ترین طلوع خورشید را دیدم. نمی‌دانم چه‌ام شده. آن منظره من را به گریه انداخت.»
ای‌بابا! خانم ماساتی سرِ هرچیزی اشکش درمی‌آید. او حتی بدتر از امیلی است.
پرسیدم: «چه‌چیز طلوع خورشید غم‌انگیز است؟»
خانم ماساتی پرسید: «طلوع زیبای خورشید تو را به گریه نمی‌اندازد، ای. جی؟»
آندریا گفت: «طلوع خورشید من را هم به گریه می‌اندازد.» او همیشه با همه حرف‌های آدم‌بزرگ‌ها موافق است.
گفتم: «من اگر از خواب بیدار شوم و ببینم خورشید هنوز طلوع نکرده، ممکن است گریه کنم.»
بعد، عجیب‌ترین اتفاق کل تاریخ جهان افتاد. خانم ماساتی زد زیر آواز!
خواند: «احساسات، هیچ‌چیز بالاتر از احساسات نیست…»
خانم ماساتی خیلی احساساتی است.

هرسه کتاب یادشده، با ۸۸ صفحه مصور، شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۱۴ هزار تومان منتشر شده‌اند.

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...