این یک تراژدی است | اعتماد


شاید خیلی از ما ندانیم، اما کتاب «سفرهای گالیور» درواقع یکی از برجسته‌ترین طنزهای سیاسی جهان است. بدون تردید نویسندگان بی‌شماری، پیش و پس از جاناتان سوییفت، نگرش طنز را دستمایه کرده‌اند، اما آنچه گالیور را در این بین متمایز می‌سازد، بینش خاصی است که این اثر در ما بیدار می‌کند؛ سوییفت، گذشته از نقدی همه‌جانبه‌ بر هم‌عصرانش، به خوبی نشان می‌دهد چگونه نظام‌های دیکتاتوری مستعدِ تبدیل شدن به لی‌لی‌پوت هستند؛ یعنی سرزمینی که در آنجا چیزی به غیر از میان‌مایگی عمل نمی‌آید.

رییس‌جمهور ما» [Our gang (starring Tricky and his friends] فیلیپ راث

اغلب منتقدان کتاب «رییس‌جمهور ما» [Our gang (starring Tricky and his friends] نوشته فیلیپ راث را اثری هم‌تراز با شاهکار جاناتان سوییفت دانسته‌اند و این مقایسه‌ای بی‌راه نیست. راث در کتابش آن بینش ژرف سوییفت را با زبانی گزنده- یادآور مارک تواین- می‌آمیزد و سراغ دموکراسی می‌رود. اگر در دنیای گالیور همه‌چیز صرفا تبدیل به نمایشی می‌شود که تنها هدفش جلب رضایت طبقه حاکم است، در دنیایی که فیلیپ راث به ما نشان می‌دهد مخاطب نمایش دیگر یک نفر یا یک طبقه نیست، بلکه میلیون‌ها رای‌دهنده‌اند که ‌باید نظرشان جلب شود؛ اگر در جهانی که سوییفت تصویر می‌کند، دیکتاتوری ناگزیر به تولید میان‌مایگی می‌انجامد، در جهانی که راث مقابل‌مان می‌نهد پیوندی تنگاتنگ میان دموکراسی و عوام‌فریبی وجود دارد؛ جهان «رییس‌جمهور ما» جهان دلقک‌ها، شارلاتان‌ها و فریبکاران است.

راث در این کتاب، همراستا با اثر درخشان جورج اورول به نام «سیاست و زبان انگلیسی» زوال زبان را از مهم‌ترین نشانه‌های زوال سیاسی می‌داند. اورول معتقد بود زمانی که میان نیت واقعی و نیت ظاهری فرد تفاوت وجود داشته باشد، زبان برایش همچون جوهری می‌شود که ماهی مرکب از آن برای پنهان کردن خود سود می‌برد. کتاب «رییس‌جمهور ما» سرشار از چنین نمونه‌هایی است. در بخشی از داستان دیکسون، شخصیت اصلی کتاب و برگرفته از شخصیت ریچارد نیکسون می‌گوید: «آقایان! شما می‌توانید بدون موافقت کنگره به جنگ بروید، می‌توانید اقتصاد را به نابودی بکشانید و حقوق اساسی انسان‌ها را زیرپا بگذارید، اما نمی‌توانید اصول اخلاقی پیشاهنگان امریکا را نقض کنید و انتظار داشته باشید دوباره به عنوان بالاترین مقام اجرایی این سرزمین انتخاب شوید.»

فردای روزی که ترامپ رسما به عنوان برنده انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام شد، یکی از شهروندان ایالات متحده در واکنش به این اتفاق در توییتر نوشت: «این یک تراژدی است». حالا درست است که ما خودمان، مایی که در عصر عوام‌فریبی زندگی می‌کنیم و اثر فیلیپ راث رنگی آشنا برای‌مان دارد (که این خود نشانی است از نبوغ ادبی‌ای که در پسِ آن آرمیده) اما از یاد نبریم که این کتاب نزدیک به نیم قرن پیش نوشته شده است؛ یعنی دورانی که سیاستمداران جهان هنوز به اندازه امروز به دلقک تبدیل نشده بودند. در چنین شرایطی، تنها یک نویسنده اصیل است که می‌تواند با درک داستانی‌اش به ما بیاموزد که در ذات دموکراسی استعدادی غریب برای تبدیل شدن به سیرک نهفته است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...