"شناختی از هرمان هسه "، با عنوان فرعی "بازخوانی تفسیری و انتقادی آثار هسه" راهی بازار کتاب شد.

این کتاب علاوه بر سال‌شمار زندگی و کتابشناسی هسه، چهار مقاله از رضا نجفی (مترجم زبان آلمانی) درباره چهار رمان از این نویسنده آلمانی را در خود جای داده است.

این کتاب که عنوان فرعی "بازخوانی تفسیری و انتقادی آثار هرمان هسه" برای آن انتخاب شده است، یک پیش‌در‌آمد 34 صفحه‌ای با عنوان «هرمان هسه و جهان او: نگاهی کلی به آرا و آثار هرمان هسه»، چهار مقاله با عنوان‌های «کالبد شکافی رمان گرگ بیابان»، «کالبد شکافی رمان دمیان»، «کالبد شکافی رمان سیذارتا» و «کالبد شکافی رمان نارسیس و گلدموند» را در خود جای داده است. این مقاله‌ها توسط نجفی تالیف شده‌اند.

همچنین در بخش پیوست‌ این کتاب، «سالشمار زندگی هسه»، «کتاب‌شناسی آلمانی آثار هسه»، «کتاب‌شناسی و مقاله‌شناسی آثار هسه در زبان فارسی»، «کتاب‌شناسی و مقاله‌شناسی درباره هسه و نوشته‌هایش در زبان فارسی» الحاق شده است.

نجفی در توصیف این کتاب نوشته است: «در 20 سال گذشته،‌ هرمان هسه از پرخواننده‌ترین نویسندگان آلمانی زبان در ایران بوده است. از آثار او تاکنون بیش از 20 ترجمه گوناگون صورت گرفته و رمان‌های اصلی او حتی گاه با پنج ترجمه متفاوت ارائه شده است. با این حال تاکنون منبع جامعی در زبان فارسی موجود نبوده که به نقد و تحلیل آثار گوناگون این نویسنده پرداخته باشد. کتاب حاضر نخستین اثر در زبان فارسی است که در کنار معرفی هرمان هسه به تحلیل انتقادی و تفسیر مهم‌ترین آثار این نویسنده می‌پردازد.»

برخی از مقاله‌های منتشر شده در این کتاب پیشتر در نشریات فارسی زبان نیز منتشر شده‌اند. هرمان هسه، ادیب، نویسنده، شرق پژوه و نقاش آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبیات، 2 ژوئیه 1877 میلادی در شهر کالو واقع در کشور آلمان در خانواده‌ای فرهنگی دیده به جهان گشود.

او تا سال 1962 زندگی کرد و طی عمر 85 ساله خود، زندگی پر فراز و نشیبی را تجربه کرد. وی به بحران‌های روحی و بیماری‌های روانی شدید دچار گشت و طعم فقر را چشید، اما با همه این‌ها این نویسنده بیش از 80 رمان، مجموعه شعر و یا کتاب داستان کوتاه از خود به یادگار گذاشته است. از او به عنوان پرخواننده‌ترین نویسنده آلمانی قرن بیستم یاد می‌کنند.

به گزارش ایبنا کتاب "شناختی از هرمان هسه"، توسط انتشارات کاروان راهی بازار کتاب ایران شده است.

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...