آفریدن با موادِ خیال | اعتماد


گاهی اوقات نویسنده می‎خواهد با نام‎گذاری اثرش، ذهن مخاطب را برای مواجهه با جهان درون متن آماده کند. پیتر دبویسر[Pieter De Buysser]  نیز در اثر تازه ترجمه شده‎اش این کار را انجام داده است. سوختن، خیال، کتاب، هرسه نوید پرسه زدن در جهانی انتزاعی را به بیننده می‎دهند. در هردوی این نمایشنامه‎ها مطلقا با جهان واقعی روبه‎رو نیستیم. روایت از زبان یک گربه آغاز می‎شود. در همین بدو ورود از جهان رئال دور می‎‏شویم و هرچه‎ پیش‎تر می‎رویم این روند دور شدن شدت می‎یابد.

نمایشنامه‎ «کتاب‎سوزی و چشم‎انداز گذرگاه خیالی» [Landscape with skiproads]   پیتر دبویسر[Pieter De Buysser]

فرم روایت اثر نیز در خدمت محتواست. از نام‎گذاری کتاب گرفته تا کاراکترها. «هیچ‎کس» نام کاراکتری است که در نمایشنامه‎ «کتاب‎سوزی و چشم‎انداز گذرگاه خیالی» [Landscape with skiproads] با تیلدا در ارتباط است. تا اینجای امر ممکن است صرفا با یک نام‎گذاری عجیب از طرف والدین مواجه باشیم اما کمی بعد این نام جمع بسته و به جمعیت بیشتری اطلاق می‎شود. این عمومیت بخشیدن به نام کاراکتر و یکی کردن چندین نفر به واسطه‎ شباهت‎هایی که احتمالا با هم دارند، نشانه‎ بی‎اهمیت بودن هویت اسمی در مقابل کنش‎هایی است که فرد به آن دست می‎زند. این کثرت نام، ما را یاد نمایشنامه سوءقصدهایی به زندگی آن زن اثر مارتین کریمپ می‎اندازد. در نمایشنامه‎ کریمپ، آن، نام زنان زیادی در جایگاه‎های اجتماعی متفاوتی است که وجه مشترکشان زن بودن است. هیچ‎کس‎ها هم مرد هستند.

نکته‎ دیگری که در مورد فرم اثر می‎توان به آن اشاره کرد، ساختار ضد پیرنگ آن است. بازهم شبیه کاری که کریمپ کرده اما این‎بار کمی متفاوت‎تر. دبویسر هدف درونی‎اش را از طریق جهانی فانتزی‎تر به نمایش گذاشته است. چراکه جهان فانتزی امکان تخیل‎کردن بیشتری را در اختیار مخاطب قرار می‎دهد. کتاب‎ها می‎سوزند و با سوختن‌شان کلمه‎ها که حاصل تخیل خالق‎شان بوده، آزاد می‎شود. کلمه‎ها رها می‎مانند تا هرکدام در ذهن کس دیگری جای بگیرند و جهان داستانی دیگری خلق کنند. هر کلمه می‎تواند مبدع خلق اثری تازه شود و این‎چنین می‎شود که نه‎تنها کتاب از بین نمی‎رود بلکه با سوختن، تکثیر می‎شود. این نگاه فانتزی به رویدادی تلخ و سیاه که بارها در تاریخ در نقاط مختلف جهان تکرار شده، در عین پارادوکسی که دارد، قابل درک است و باهم هم‎راستا شده‎اند. این جهان فانتزی در گذرگاه خیالی نیز وجود دارد. اما به شکلی دیگر. این‎بار یک شیء که در این متن یک جعبه است، دستاویز رسیدن به تخیل شده.

نمایش با یک جعبه شروع می‎شود. جعبه، همان شیء نام‌آشنا که در دنیای شعبده‎بازها نقشی پررنگ داشته و مخاطب انتظار دارد چیز شگفتی از آن ظاهر شود. در گذرگاه خیالی نیز این امر رخ می‎دهد. جعبه‎ای که بین اسامی آشنا دست به دست شده، بدون اینکه باز شود و کاربردی داشته باشد، حالا به دست راوی رسیده و او از قضا آن را باز کرده و به این شکل جریان‎های نمایشنامه را ایجاد کرده است. در پایان نیز شاید مخاطب متوجه نشود کدام اتفاق واقعی بوده و کدام خیالی اما آنچه مهم است همین استفاده‎ هدفمند از یک شیء بی‎جان است. نه تنها جعبه بلکه اشیای دیگری نظیر دستکش در حکم پراپ* (prop) عمل کرده‎اند و با همین شگفتی کوچک، مخاطب را برای دیدن چگونگی این نقش‌آفرینی همراه کرده و او را به یک جهان خیالی دعوت می‎کنند. وجه اشتراکی که هردو نمایشنامه دارد، شروع‌شان در صحنه اجراست. اتفاق‎ها بدون اینکه منتظر درک یا تفسیر مخاطب بمانند، پشت هم رخ می‌دهند و این مخاطب است که باید سعی کند با این جریان همراه شود. در این دو متن هم این اتفاق رخ می‎دهد. ممکن است در آغاز، مخاطب گیج و مغشوش شود و هیچ توالی منطقی بین رویدادها پیدا نکند ولی جریان حاکم بر اثر به مرور او را همراه می‎کند .

* شیئی که نقش مهمی در روند روایت ایفا می‌کند‎.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...