برپایی آتلیه در آغل گوسفندان | اعتماد


«نامه‌های ون‌گوگ» [The complete Letters of Vincent van Gogh] عنوان کتابی است دوجلدی که نشر نگاه آن را در قالب یک مجلد با ترجمه رضا فروزی منتشر کرده است. عناوین فصل‌های جلد اول از این قرارند: «ارزش نامه‌های ون‌گوگ، راه و روش هنرمندان دوران هلند و بلژیک، نامه‌های ون‌گوگ به برادر خود تئودور از هلند و بلژیک».

خلاصه نامه‌های ون‌گوگ» [The complete Letters of Vincent van Gogh]

در جلد دوم هم این فصل‌ها را می‌خوانید: «راه و روش هنرمندان دوران فرانسه، نامه‌های ون‌گوگ به برادرش از فرانسه، نامه‌های ون‌گوگ به امیل برنار و مختصری از شرح زندگی هنرمند».

از فحوای کلام ونسان ون‌گوگ در نامه‌های او به برادرش تئو که چند سال از او کوچک‌تر است، پی می‌بریم که او چقدر در فقر و فاقه زندگی کرده و حتی در مقطعی به روستا رفته تا هزینه زندگی‌‌اش کمتر شود. گاه مجبور شده در آغل گوسفندان به سر برد و آتلیه‌اش را نیز همان جا دایر کند. از دختری که دوست داشته، دست کشیده. با کمک صد فرانکی که تئو، ماهانه برایش می‌فرستد، گذران زندگی می‌کند و ابزار کارش را تهیه می‌کند. تا زمانی که تئو بتواند مشتری برای آثارش پیدا کند. ارزان‌ترین لباس را می‌پوشد، حتی لباس‌های کهنه برادر و ردای دراز کشیشی پدر را. آن قدر در خورد و خوراک امساک می‌کند که بارها بیمار می‌شود و کارش به بیمارستان کشیده می‌شود.

دچار سوءتغذیه و سوءهاضمه می‌شود. دچار ضعف مفرط می‌شود به گونه‌ای که توانایی کار کردن را ندارد و به قول خودش، کارش دیگر آن روح و زیبایی سابق را از دست داده است. اگر کمک صد فرانک برادر نبود، عمرا محال بود دوام آورد. اما آنچه او را سرپا نگه می‌داشت، ایمان قطعی، و عشق و علاقه به کارش بود. تا پای جان ایستادگی می‌کند. تمام سختی‌ها و مشقات راه را می‌پذیرد. چون که انگاری زایش هنر، بدون رنج کشیدن میسر نمی‌شود و خمیرمایه هنرمند را با محرومیت سرشته‌اند! مدل‌های زنده‌اش، مردم بینوایی بودند که با یک وعده غذای ساده و لیوانی مشروب قانع می‌شدند، افرادی بی‌خانمان. یکی از آنها زنی جوان به نام کریستین، با بچه‌ای کوچک در بغل و بچه‌ای در شکم. ونسان به او دل می‌بندد. از طرف دوستان و همکاران و جامعه به خاطر این دلبستگی، برای بار دوم طرد می‌شود. بار اول در ایام شباب است، آن موقع که بنا به توصیه پدر کشیش می‌شود و ردای کشیشی به تن می‌کند و به جای موعظه برای کارگران زیر آوار مانده در معدن زغال‌سنگ، به کمک آنها می‌شتابد تا اول جسم آنها را نجات بدهد. او خلع لباس و از طرف خانواده و پدر طرد می‌شود. این محرومیت، به گونه‌ای است که ناچار می‌شود، شهر و دیار خود را ترک کند و آواره بشود.

عمر هنری ونسان ون‌گوگ بسان عمر خودش کوتاه است. از سال 1880 تا 1890، فقط ده سال. از کارآموزی گرفته تا خلق آثار و آفریدن شاهکار.
ونسان ون‌گوگ، 37 سال عمر می‌کند، 1853 متولد می‌شود و در سال 1890 به زندگی خود پایان می‌دهد. زندگانی‌‌ای سراسر زجر و مشقت و دربه‌دری و بیماری. گاه به دلیل شکایت همسایه‌ها، کارش به تیمارستان هم کشیده می‌شود. در همان حال و از همان جا به برادرش تئودور نامه می‌نویسد که من از سلامت عقل کامل برخوردارم و از خیلی‌های دیگر عاقل‌ترم!

فرازهایی از کتاب را در ادامه می‌خوانید:
من به خواندن کتاب عشق و علاقه بسیار دارم و کتاب را مانند نان از لوازم ضروری زندگی می‌دانم.
عشق احساس مثبت و نیرومندی است که هیچ عاشقی توانایی انکار آن را نداشته و ندارد و قادر نیست بر آن غلبه کند. کسی که عشق را انکار کند به زندگی خویش سوءقصد کرده است. هنرمند کسی را می‌نامند که پیوسته در جست‌وجوی دانش و بینش است و در فکر تکامل بیشتری است.
برای طراحی و نقاشی نیز به روحی سالم و پاک نیازمندم.
... می‌بینی چه اندازه گرفتاری و دردسر دارم، با این همه خوشحالم و از راهی که پیموده‌ام باز نمی‌گردم. این راه اگر چه سخت و طاقت‌فرسا است ولی دور نمایش در نظرم مشخص و معین است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...