زلزله‌های انقلابی‌گری خاورمیانه | خبرآنلاین


امین معلوف [Amin Maalouf] روزنامه‌نگار و نویسنده عرب لبنانی‌تبار مسیحی ساکن فرانسه در کتاب «غرق شدن تمدن‌ها» [Le naufrage des civilisations] چند پارگی‌هایی را نشان می‌دهد که از نام و تبار و محل زندگی او هم آشکار است. نویسندهِ عرب‌زبانی که مسیحی است، پدر و مادرش در کلیسای کاتولیک یونانی ازدواج‌کرده ساکن لبنان هستند، پدربزرگ و مادربزرگ -از هر دو طرف- مهاجرانی هستند که در مصر زندگی می‌کنند.



وقتی امین به دنیا می‌آید- ازآنجایی‌که پدر روزنامه‌نگارش توانایی مالی بالایی ندارد- همسر و بچه‌ها در رفت و آمد به قاهره هستند، تا قدری بچه‌ها نفس بکشند؛ البته تا جایی که هوای قاهره اجازه می‌دهد، چرا که تابستان‌های قاهره «قابل‌تنفس» نیست. همین ترکیب عجیب غریبی که امین در آن زاده شده و همین رفت‌وآمدها خود حال‌وروز خاورمیانه آن روزها را نشان می‌دهد.

او البته از سال‌هایی یاد می‌کند که در جهان سنت، تمام این چندپارگی فرهنگی با کمترین تعارض در کنار هم، همزیستی داشتند، مسلمان و مسیحی و یهودی، مصری و لبنانی و یونانی و مالتی در بیروت و اسکندریه و قاهره و هلیوپولیس رفت‌وآمد فرهنگی داشته و با هم زندگی می‌کردند. همه این‌ها زیر سایه سلطنت‌های محلی (در مصر آن زمان ملک فاروق) باقی ماند از چتر بزرگ‌تر خلافت عثمانی است.

مصر میعادگاه او و خانواده بزرگ اوست. آنجایی که «ام‌کلثوم» رباعیات خیام را به عربی می‌خواند، «اسمهان» خواننده به‌یادماندنی مهاجر سوری، اپرای شب‌های وین را اجرا می‌کند، «لیلا مراد» وارث سنت موزیسین‌های یهودی است، «کنستانتین کاوافی» شاعر بلندآوازه یونانی در قاهره کار می‌کند و «جوزپه اونگارتی» شاعر شهیر ایتالیایی در اسکندریه به دنیا آمده است، «احمد شوقی» «امیر الشعرای عرب» مصری هم در این فضا نفس کشیده می‌نویسد. نویسنده در اولین فصل کتاب «بهشت در آتش» مجموعه هنر مصر از خوانندگان و نویسندگان و شاعران و بازیگران و... را مائده‌های دره نیل می‌داند، جایی که مهاجران از همه خاستگاه‌ها، از همه ادیان احساس می‌کردند به آن دعوت‌شده‌اند و می‌توانند همانند جمعیت بومی از آن برخوردار شوند.

بهشت قاهره با خیابان‌های در حال نو شدن و راه و جاده‌هایی که مردم و شهرهایش را به هم می‌رساند (پدربزرگ امین پیمانکار جاده‌سازی است) و تجددی که آهسته گام برداشته است، با یکدندگی نخست‌وزیر چرچیل به آتش کشیده می‌شود. امین، نقش چرچیل و نیروهای ملی و مذهبی مصر (کمونیست‌ها، ناسیونالیست، اخوان المسلمین و...) را در آتش‌سوزی قاهره، دقیق ترسیم می‌کند، آتشی که بهشت را جهنم می‌کند و روزهایی که ملک فاروق تبعید شده و زمان، آبستن زایش مردی است که سال‌ها محبوب جوامع عرب خاورمیانه خواهد بود، جوان سرهنگی که همه جهان او را رصد کرده و سخنرانی‌های آتشینش را دنبال می‌کنند، مردی که نصرت را نوید می‌دهد؛ اما بارها شکست می‌خورد، حبیبی که دل مردمان خاورمیانه را ربوده و نامش جمال عبدالناصر است. رزمنده خستگی‌ناپذیر در جبهه مبارزه با استعمار؛ اما گرفتار در هیجان‌های انقلابی گری. امین می‌نویسد: «مرد نیرومند جدید پیوسته تأکید می‌کرد که ملت مصر باید کنترل سرزمینش، منابعش و تقدیرش را از بیگانگان باز پس بگیرد.»

حرف‌های که در شرق و خاورمیانه و آفریقا -از پایین کوه‌های پامیر تا دلتای دره نیل- بسیار زده شده و می‌شود و هنوز خریدار دارد، حرف‌هایی که از دلش انقلاب‌ها بیرون آمد و ساخته‌ها ویران شد، حرف‌های دلربایی که خشن‌ترین گروه‌های بنیادگرای دینی و ملی را در این منطقه ساخت، گروه‌هایی که در مبارزه گوی خشونت را از هم ربودند.

امین در این فصل از منظر خود و خانواده‌اش به کارهای ناصر نگاه می‌کند و آن را تا سطح جهان عرب گسترش می‌دهد. ناصر و مصر، ناصر و فلسطین، ناصر و سوریه، ناصر و لبنان، او در فصل بهشتی در آتش تمام وقایع را تحلیل می‌کند. هرچند که محبوب او نه ناصر در شاخ آفریقا که نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی و جنوب آفریقا است.

امین در بخش ۷ فصل اول یک ضرب‌المثل قدیمی آلمانی را به کار می‌برد «کودک را نباید با آب حمام دور ریخت» او سیاست‌های نویدبخش لبنان و منطقه را همچون آن کودک می‌بیند که در آب چرک آلوده تعارضات گرفتار است و سر آخر نتیجه می‌گیرد که آنچه از دست رفت، کودک نویدبخش بود، و آب چرک حمام در دست مردمان این منطقه باقی ماند.

او می‌نویسند: «آنچه مرا برمی‌انگیزد، این است که آشوب‌های دنیای عرب-مسلمان در سال‌های اخیر به سرچشمه یک هراس بزرگ برای کل بشریت تبدیل شده است. بدیهی است که چیزی خطیر و حتی باورنکردنی در این منطقه اتفاق افتاده است که باعث بی‌نظمی دنیای ما شده و آن را از راهی که باید می‌رفت، منحرف کرده است. کمی شبیه این است که همه ما زلزله‌ای ذهنی با شدت بزرگ متحمل شده‌ایم که مرکز آن در سرزمین زادگاهم واقع است؛ و دقیقاً به خاطر این‌که من در کنار «گسل» متولد و بزرگ‌شده‌ام و سعی می‌کنم بفهمم تکانه چگونه تولیدشده است، و چرا، با پیامدهای وحشتناکی که می‌شناسیم، در بقیه دنیا پخش شده است.»

غرق شدن تمدن‌ها» [Le naufrage des civilisations

فصل دوم کتاب یعنی «ملت‌های در حال نابودی» ظهور و بروز جریان‌های سیاسی در کشورهای عربی را بررسی می‌کند، جریان‌هایی که سر آخر به جنگ با اسرائیل رفتند و در جنگ شش‌روزه شکست خوردند. او در بخش ششم این فصل می‌نویسد: «شکست گاهی فرصت است، اعراب نتوانستند از این فرصت استفاده کنند، پیروزی گاهی یک دام است، اسرائیلی‌ها نتوانسته‌اند از آن حذر کنند.»

در این فصل مرگ تراژیک «کمال ناصر» سخنگوی سازمان آزادی‌بخش فلسطین بسیار تأثیرگذار روایت می‌شود. مردی شایسته و با پرنسیب، شاعر و نماینده سابق پارلمان اردن، مسیحی پروتستان متولد کرانه باختری، مردی که روزنامه‌نگاران غربی او را تحسین می‌کردند و در میان مردمان و روشنفکران عرب محبوب بود. کمال ناصر از جنبش فلسطین چهره‌ای مقبول، مطبوع، انسانی و با صدایی زلال و شفاف ارائه کرد و هیچ شباهتی به صدای تبلیغاتچی‌های تندرو نداشت. مردی که اسرائیل‌ها برای کشتن او و دیگر رهبران فلسطینی، نقشه‌ای ۶ ماهه کشیده بودند، کوماندوهای اسرائیلی از راه دریا وارد شهر شدند و رهبران فلسطینی را کشتند و از همان راه آمده، برگشتند. تروری که زلزله سیاسی- امنیتی شدیدی را در لبنان رقم زد.

«سال زیر رو شدن بزرگ» که فصل سوم کتاب است، انقلاب‌های بزرگی که چهره جهان از خاورمیانه تا اروپا و آمریکا را دگرگون کرد را موردبررسی قرار می‌دهد. معلوف دو انقلاب اسلامی ایران به رهبری آیت‌الله خمینی و انقلاب محافظه‌کارانه در انگلستان به رهبری نخست‌وزیرش مارگارت تاچر را دو انقلابی می‌داند که تحولات جهانی را رقم زدند. او «روح زمانه» را تغییر محافظه‌کارانه می‌داند که در شرق عالم و در چین هم پدیدار می‌شود و بعد از دو انقلاب محافظه‌کارانه اول، انقلاب سوم روی کار آمدن دن شیائوپینگ در پکن است. دامنه اتفاقات دامن کلیسای رم را هم می‌گیرد و با قرار گرفتن ژان پل دوم در رأس کلیسای کاتولیک اتفاق می‌افتد.

این چهار اتفاق ورای «هم‌زمانی» ساده رخ‌داده است و به نظر معلوف واکنشی به یک تکانه روانی در بیرون این ساختارها است که اولی «بحران پایانی رژیم شوروی» و دیگری «شوک نفتی» است. نویسنده کتاب بیرون آمدن و رییس جمهور شدن رونالد ریگان پس از هجده ماه از سرکار آمدن تاچر را برخاسته از اتاق فکر محافظه‌کاران می‌داند که موجب کاهش جذابیت مدل شوروی و ایده‌های چپ در جهان می‌شود.

در بخش هشتم این فصل او روایت خودش از حضور در تهران را ارائه می‌دهد. معلوف جز خبرنگارانی است که در پاریس با آیت‌الله خمینی دیدار کرده و به دعوت دکتر ابراهیم یزدی یکی از مسافران ایرفرانس معروف است و هم‌سفر انقلابیون و آیت‌الله است. او در جلسه اعلام نخست‌وزیری مهدی بازرگان به‌عنوان اولین نخست‌وزیر انقلاب حضور دارد و تصویر بسیاری روشنی از آن جلسه ارائه می‌کند.

معلوف در صفحات بعدی کتاب به انشقاق جهان اسلام و تشدید فرق گرایی و برآمدن امری که تا پیش از آن آشکار نبود، اشاره می‌کند، یعنی اختلاف کم‌سابقه شیعه و سنی. پیامدهای افراطی‌گری تمام جهان اسلام را تحت تأثیر قرار می‌دهد و باعث می‌شود تا کشورهای جهان اسلام در تعارض با یکدیگر در این آتش بسوزند.

او می‌نویسد: «یکی از هراس‌انگیزترین نمونه‌های آن رقابت خونینی بود که «داعش» برای گرفتن رهبری از «القاعده» در درون جنبش جهادی اعمال کرد؛ «رقیب» با مبادرت به نمایش بی‌سابقه‌ای در خشونت‌ورزی، به‌ویژه با سربریدن درملأعام خواسته است نشان دهد که در خشونت‌ورزی آماده است گوی سبقت را از همه حریفان برباید، برای آن‌که متعصب‌ترین و سرسپرده‌ترین رزمندگان خود را در آن بازیافته و به آن ملحق شوند.»

او در این فصل به گروگان‌گیری دانشجویان پیرو خط امام و عواقب آن و روز آزادی گروگانان اشاره می‌کند و سوظنی که در جهان عرب از رابطه بین شیعیان حاکم در ایران و دولتمردان آمریکایی وجود دارد، پرده برمی‌دارد. (نکته‌ای که ناشر آن را صرفاً نظر نویسنده می‌داند.)

فصل آخر این کتاب «دنیایی در حال تجزیه» است، فصلی که پاره‌پاره شدن دنیای عرب-مسلمان ازنظر نویسنده آشکارا قابل‌مشاهده است. او به برخورد تمدن‌ها اشاره‌کرده و تلاش می‌کند تا این پاره‌پاره شدن را با جنگ‌های خونین داخلی در چند دهه اخیر در کشورهای اسلامی از افغانستان تا مالی و از لبنان و سوریه و عراقی و لیبی و یمن و تا سودان و نیجریه و سومالی نشان دهد. او در این فصل عوامل پیوستگی و چندپارگی اقوام و ملت‌ها را بررسی کرده و سر آخر به مشکلات جهانی و خطرهای پیش روی انسان اشاره دارد. او می‌نویسند: «خود مفهوم انسانیت که صبورانه طی هزاران سال ساخته شده است از معنا تهی خواهد شد.»

معلوف کتاب را با این جمله تمام می‌کند: «از این پس همه لغزش‌ها امکان‌پذیرند، و به نظر نمی‌رسد هیچ کشوری، هیچ نهادی، هیچ نظام ارزش‌ها و هیچ تمدنی بتواند بدون آسیب دیدن از این آشفتگی‌ها عبور کند.»

کتاب غرق شدن تمدن‌ها توسط فرهنگ معاصر با ترجمه بسیار خوب و روان عبدالحسین نیک گهر سال جاری منتشر و راهی بازار کتاب شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...