محمد ولی‌زاده، روزنامه‌نگار و پژوهشگر ادبیات معاصر و نویسنده کتاب «ارثیه باشکوه آقای گیل» (یادنامه اکبر رادی)» تاکید دارد که با اینکه در آثار رادی توجه وی به سبک نمایشنامه‌های چخوف مشهود است؛ اما توانسته در طول زمان خود صاحب سبکی مستقل شود.

محمد ولی‌زاده ارثیه باشکوه آقای گیل یادنامه اکبر رادی)

اکبر رادی، یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌نویسان و داستا‌ن‌ویسان است که با گذشت 14 سال از فوتش هنوز آثار وی بی‌بدیل مانده‌اند. سالروز میلادش بهانه‌ای شد تا دقایقی در گفت‌و‌گو با محمد ولی‌زاده، نویسنده کتاب «ارثیه باشکوه آقای گیل (یادنامه اکبر رادی)» نیم نگاهی به سبک زبان و نگارش پدر نمایشنامه‌نویسی نوین ایران داشته باشیم.

لطفا درباره جایگاه رادی در ادبیات نمایشی ایران توضیح دهید.
نام ادبیات نمایشی و تاریخ نمایشنامه‌نویسی معاصر ایران با اکبر رادی گره خورده و در کنار بهرام بیضایی و غلامحسین ساعدی یکی از سه نمایشنامه‌نویس بزرگ معاصر به شمار می‌رود. بعدها که رادی داستان‌نویسی را رها کرد و تمام توجه‌اش معطوف نمایشنامه‌نویسی شد، لقب «آقای نمایشنامه‌نویس» را کسب کرد و به اندازه‌ای آثارش با اقبال مواجه شد که خود صاحب مکتب شد و سایرین از او وام گرفتند. وی در 17 سالگی اولین داستانش با نام «موش مرده» را در کیهان چاپ کرد و سال 1338 داستان «باران» رادی در مسابقه داستان‌نویسی مجله «اطلاعات جوانان» برنده جایزه اول شد. همان سال نخستین نمایشنامه خود را به نام «روزنه آبی» نوشت که در سال 1341 منتشر شد و از آن زمان به بعد نمایشنامه‌نویسی را به طور جدی دنبال کرد و بالغ بر 20 اثر از خود به جای گذاشت.

آیا می‌توان ادعا کرد که سبک نگارش آثار رادی رئالیسم است؟
بله، به‌طور حتم. در آثار مختلف او از «روزنه آبی» که نخستین نمایشنامه رادی است تا کتاب‌های بعدی از جمله «از پشت شیشه‌ها»، «ارثیه ایرانی» و «لبخند باشکوه آقای گیل»، سبک رئالیسم انتقادی مشهود است.

رادی چگونه از تقلید چخوف به صاحب مکتب شدن رسید؟
رادی در شروع کار، مقلد چخوف بود و بهرام بیضایی در سال 42 یعنی یکسال پس از انتشار «روزنه آبی»، در نقدی که بر این کتاب در مجله «آرش» نوشت، برای اولین‌بار این عنوان را به کار برد. بیضایی اشاره کرد که چخوف‌بازی‌‎هایش در نمایشنامه جذاب است، گرچه تحت تاثیر است؛ اما با قالبش می‌خواند. تقلید رادی از چخوف مانند پیروی امثال سپهری، فروغ و شاملو از نیما یوشیج است که پیروی این شاعران منافی ارزش کار و صاحب سبک خاص بودنشان نبوده است. رادی خود تاکید کرده که بارها آثار چخوف را خوانده است؛ اما توانسته خود به تدریج صاحب ژانری مستقل در نمایشنامه‌نویسی نوین ایران شود، به گونه‌ای که امروز نمایشنامه‌نویسی معاصر ایران را به قبل و بعد او تقسیم می‌کنند.

کدام اثر رادی را بیشتر می‌پسندید؟
بیش از همه به «از پشت شیشه‌ها» علاقه دارم که در سال 1345 منتشر شده و در آن نویسنده زندگی را با تمام واقعیت ممکن‌اش درمی‌نوردد تا حقیقت دردناکی را پیش روی مخاطبش جاری کند؛ نمایشنامه‌ای که رادی خود هم در آن حضور دارد.

چه شد که «ارثیه باشکوه آقای گیل (یادنامه اکبر رادی)» را نوشتید؟
این کتاب چهارمین اثر از مجموعه‌ی «دفترهای تهران» است که توسط انتشارات بامداد نو منتشر شده و در هر کتاب به یکی از چهره‌های مطرح ادبیات، فرهنگ و هنر معاصر می‌پردازد. طی تعاملی که با محمدجواد حق‌شناس، رییس پیشین کمیسیون فرهنگی شورای شهر تهران داشتیم، قرار شد در کنار اقدام پسندیده نامگذاری خیابان‌های تهران به اسامی چهره‌های شاخص فرهنگی و ساخت سردیس آنها، کتاب‌های یادنامه‌ نیز منتشر شوند که «ارثیه باشکوه آقای گیل» چهارمین کتاب از این مجموعه پس از یادنامه‌های همایون شهنواز، عزت‌الله انتظامی و عباس کیارستمی بوده است. وقتی جوانی 21 ساله بودم و مجله‌ «عصر پنجشنبه» را در شیراز منتشر می‌کردم، برای نخستین بار به ملاقات استاد رادی رفتم. بعدها و پس از سال‌ها در میان دست نوشته‌ی تقویم‌های گذشته‌اش یادداشت این قرار ملاقات را دیدم. رادی بسیار منظم بود و با وسواس زیادی و دقت کارهایش را انجام می‌داد.
کتاب «ارثیه باشکوه آقای گیل» در شش فصل شامل رادی به روایت رادی، رادی به روایت نزدیکان، رادی به روایت دیگران، رادی به روایت آثار و منتقدان، چند گفت‌و‌گو با رادی و رادی به روایت تصویر منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...