عصر سه‌شنبه ششم شهریور، مراسم رونمایی ‌کتاب «روایت والا» که توسط انتشارات کتاب شرق و به اهتمام پویش فکری توسعه منتشر شده است، در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. این کتاب که توسط رضا مجیدزاده و زیر نظر محسن رنانی نوشته شده، به روایت علی رضاقلی (والا) از مسئله توسعه در ایران مربوط است. «روایت والا» کتابی است در دو بخش با عناوین «متن روایت» و «نقدها، ‌راهبردهای عملی و راهکارهای اجرایی» و در طول این دو بخش به میراث رضاقلی در زمینه توسعه در ایران پرداخته شده است.

روایت والا»  رضا مجیدزاده

این کتاب پنجمین روایت از مجموعه «گفت‌وگوهای توسعه» است که با تکیه بر بازخوانی نوشته‌های رضاقلی و گفت‌وگو با او، تهیه و تدوین شده و دو سال پس از درگذشت او توسط انتشارات کتاب شرق به چاپ رسیده است. در مراسم رونمایی این کتاب، به ترتیب رضا مجیدزاده، سید‌محمد بهشتی، رسول رئیس‌جعفری و فرشاد مومنی سخنرانی کردند. محسن رنانی نیز قرار بود در این مراسم صحبت کند که موفق به حضور در مراسم نشد و فایل صوتی سخنرانی‌ او نیز منتشر خواهد شد. در ادامه خلاصه‌ای از سخنرانی‌های این مراسم را می‌خوانید.

رضا مجیدزاده: تاریخ‌های محتمل

کتاب «روایت والا» چکیده‌‌ای از روایت علی رضاقلی از مسئله توسعه در ایران است. به اعتقاد رضاقلی، درک علل توسعه‌نیافتگی و شناسایی راه‌حل‌های توسعه در ایران ریشه در تاریخ ایران دارد. ماهیت تاریخ نیز در وابستگی به مسیر و بندهایی است که ما را به گذشته وصل می‌کند. گذشته ما را مقید می‌کند و همیشه با ما‌ست. درسی که از رضاقلی می‌توانیم بگیریم، این است که تاریخ‌های محتمل از تاریخ‌های محقق مهم‌تر است؛ چون نشان‌دهنده اتفاقات مثبتی است که می‌توانست بیفتد و نیفتاد. برای مثال، این پرسش مطرح است که چرا مشروطه نتوانست به توسعه متعادل منجر شود؟ او نشان می‌دهد که تاریخ وجوه متناقضی دارد و در تاریخ ما فقط مسئله غارت وجود نداشته، بلکه میل به آبادانی نیز وجود داشته است. یکی از ویژگی‌های مهم کار رضاقلی این است که او دچار اعوجاج فکری و و روش‌شناختی نمی‌شود و در هیچ‌کدام از وجوه کاری‌اش نوسان جدی دیده نمی‌شود. در هر دو وجه رضاقلی جامعه‌شناس و رضاقلی نهادگرا عناصر اصلی مشترک است.

سید‌محمد بهشتی: قرار در دل بی‌قراری

در میان کسانی که نگاه توسعه‌ای داشته‌اند، رضاقلی ویژگی‌هایی دارد که او را متمایز می‌کند. نخست آنکه برای رضاقلی ایران موضوعیت داشت. ویژگی دیگر رضاقلی این است که او به یک رشته اکتفا نکرد؛ تنها به جامعه‌شناسی و اقتصاد اکتفا نکرد و به تاریخ و ادبیات هم توجه داشت. او توسعه را امری بین‌رشته‌ای می‌دید. نکته درخور توجه این است که به مسائلی همچون امتناع توسعه، جبر جغرافیایی، جامعه کوتاه‌مدت و...‌ بسیار پرداخته شده و این مسائل در کار رضاقلی تازه نیست، اما در کار او مهم این است که ‌توسعه را بینارشته‌ای دیده است. در مورد توجه رضاقلی به تاریخ هم این نکته حائز اهمیت است که صحبت از تاریخ عموما توجه به تاریخی است که نوشته و مکتوب شده، اما واقعیت این است که کتاب‌های تاریخ بسیار غلط‌‌‌انداز و فریب‌دهنده‌اند و رضاقلی به این نکته توجه داشت. در مورد مسئله توسعه در ایران باید گفت ‌ایران زمین و سرزمین بی‌قرار است. زیستگاه‌های ما در کنار گسل‌ها و مسیل‌ها ساخته شده و این به خاطر بی‌خردی نبوده و چاره‌ای جز این نبوده است. به‌جز سرزمین بی‌قرار، ما از نظر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیز دچار بی‌قراری‌ بوده‌ایم. در این وضعیت، هنر یافتن قرار در بی‌قراری است. تاریخ ایران از ابتدا منحنی سینوسی قرار و بی‌قراری بوده است. اگر ما در این بی‌قراری، قرار نداشتیم، این تداوم فرهنگی در ایران وجود نمی‌داشت. ایران پنج بار تحت سلطه بیگانگان بوده اما تداوم فرهنگی‌اش ادامه یافته است. برخلاق تصور رایج و مرسوم، ایران سرزمین فقیر و بی‌آبی نیست؛ اما تمام برنامه‌های توسعه در ایران از دوره رضاخان به این سو، به دنبال غلط‌‌گیری از این سرزمین بوده‌اند. بااین‌حال، این پرسش مهم است که حال سرزمین ایران خراب است یا حال ما؟ ما پیش‌فرض‌هایی داریم که برای اثبات حرف‌مان خیلی چیزها را از واقعیت حذف می‌کنیم. علت توسعه‌نیافتگی ما این است که سرزمین، فرهنگ و تاریخ را اشتباه می‌گیریم. ما توسعه پیدا نمی‌کنیم مگر زمانی که سرزمین و فرهنگ‌مان را به‌جا بیاوریم.

نشست نقد و بررسی روایت والا

رسول رئیس‌جعفری: میراث منتشر‌نشده رضاقلی

یکی از اتفاقات ناگوار درباره علی رضاقلی این است که او تنها با نخبه‌کشی و خودکامگی شناخته شده است. در‌واقع اندیشه‌ها و دیگر کارهای او دیده نشده است. واقعیت تلخی است که دانشکده علوم اجتماعی تهران هیچ‌گاه رضاقلی را به‌عنوان جامعه‌شناس نشناخت. جریان غالب اقتصاددانان هم همین نگاه را ‌به او داشتند. رضاقلی در دو، سه دهه پایانی عمرش مدام مشغول کارها و مطالعات مختلف بود و خودش می‌گفت هر روز آدم نویی هستم. اما کارهای دوران پایانی عمر رضاقلی خوانده نشده، در‌حالی‌که او پس از نخبه‌کشی و خودکامگی، سیر طولانی را طی کرده است. یکی از دلایل این اتفاق شاید ‌‌خست او در چاپ‌کردن کارهایش بود. رضاقلی کارهای متعدد چاپ‌نشده‌ای دارد که می‌کوشیم به مرور آنها را منتشر کنیم.

فرشاد مومنی: انسان در حال شدن

علی رضاقلی از پرتلاش‌ترین، زحمتکش‌ترین و زمان‌آگاه‌ترین روشنفکران ما بود. شاید حیاتی‌ترین نکته‌ای که او به ما گوشزد کرد، این بود که اندیشه‌ورز باید مسئله‌مند باشد و مسئله او توسعه ایران بود. او در این مسیر از جان مایه گذاشت و تمام اوصاف یک متفکر تراز توسعه را پیدا کرد. او به دنبال معرفت ثمربخش بود و مخاطبش در نخبه‌کشی عامه مردم بود. معتقد بود ‌مردم باید قدر دانسته‌هایشان را بدانند تا جامعه رشد کند. بااین‌حال، آنها که در اسارت شکل هستند، رضاقلی را اقتصاددان و جامعه‌شناس نمی‌دانستند. اما او همچون مجاهدی خستگی‌ناپذیر در هر کجای ایران که کورسویی از توسعه را می‌دید، حاضر می‌شد و در آنجا کار می‌کرد. او به تعبیری نشانه‌ای از یک انسان پرپهلو بود. آنچه به اختصار در وصف رضاقلی می‌توانم بگویم، این است که او به ایران پس از ورود نفت به‌مثابه جامعه غیرمولد اکنون‌زده نگاه می‌کرد. همچنین تلاش‌های او برای آینده‌شناسی، هیچ کم از کاویدن‌های او در تاریخ ما نداشت. بیماری که رضاقلی تشخیص داد، این بود که ما به‌جای رشد پیوسته دچار رشد گسسته شده‌ایم و جامعه در این وضعیت به دام خودتخریبی می‌افتد. مسئله رضاقلی خروج از اکنون‌زدگی بود. او معتقد بود ‌راه نجات ایران از دریچه خلاقیت و تولید اعتلابخش می‌گذرد و خود او به‌عنوان یک انسان همواره در حال شدن بود.

شرق

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...