جامع التواریخ. یا "تاریخ رشیدی" کتابی مشهور در تاریخ مغول به فارسی؛ تألیف خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی (645ـ 718). رشیدالدین این کتاب را به درخواست غازان خان نوشت و چون غازان خان درگذشت آن را به اولجایتو تقدیم کرد. به فرمان اولجایتو این کتاب به نام غازان خان، "مبارک غازانی" نامیده شد اما بخشهایی دیگر شامل تاریخ دوران پادشاهی اولجایتو، تاریخ ادوار و اقوام جهان، صورالاقالیم و مسالک الممالک در دو جلد تألیف و به بخش پیشین افزوده شد. این سه جلد مجموعا "جامع التواریخ" را تشکیل میدهند.
کتاب "مبارک غازانی" تاریخ قبیلههای ترک و مغول و نیاکان چنگیزخان مغول است. این بخش زندگانی وی را از کودکی تا جهانگیری و فرمانروایی در بر دارد که آمیختهای است از اسطوره و تاریخ. همچنین شامل تاریخ فرمانروایی فرزندان چنگیزخان در آسیای میانه، دشت قپچاق و چین و نیز ایلخانان مغول در ایران از هولاکو تا غازان خان است. مؤلف در جای جای کتاب اطلاعات فشردهای از تاریخ معاصر خود را هم ذکر کرده که از ویژگیهای این اثر به شمار میآید.
جلد دوم و سوم کتاب شامل این مباحث است : تاریخ اولجایتو تا هنگام نگارش کتاب، تاریخ پیامبران از حضرت آدم تا حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، تاریخ ایران تا پایان دوره ساسانیان، تاریخ زندگانی پیامبر اسلام و خلفا تاریخ خاندانهای فرمانروای ایران پس از اسلام تا زمان لشکرکشی مغولان و تاریخ قومها و ملتهای گوناگون از جمله اغوزان، چینیان، هندیان و فرنگان که در بر گیرنده پاپها و قیصران است. جلد سوم شامل "صورالاقالیم" و "مسالک الممالک" نیز هست. بخشی از جلد دوم این کتاب (یعنی تاریخ اولجایتو) و جلد سوم آن به جای نمانده و گویا در گذر زمان نابود شده است.
"جامع التواریخ" یکی از آثار ارزشمند و کهن تاریخی است که درباره تاریخ اسطورهها، باورها و فرهنگهای قبایل ترک و مغول نوشته شده است. پیش از رشیدالدین فضل الله، ملتها تاریخ خویش را در چارچوب نگرشهای دینی و فرهنگی ویژه هر دوره نوشتهاند اما "جامع التواریخ" برای نخستین بار در جهان، تاریخ و فرهنگ دولتهای بزرگ آسیا و اروپا را با بی طرفی ذکر کرده است.
بخشهای مهمی از جلد دوم جامع التواریخ مانند: تاریخ اغوزان، تاریخ چین، تاریخ هند و بودا، تاریخ فرنگ، پاپان اسماعیلیان و نزاریان از نظر تاریخنگاری در جهان اسلام، بدیع و بی نظیر است و به دور از هر گونه تعصبی بر اساس نوشتهها و روایتها و نظریات آن اقوام نوشته شده است. رشیدالدین نخستین مؤلفی است که در تألیف تاریخ چین از منابع اصلی و معتبر چینی استفاده کرده است. علاوه بر این وی با دانشمندان چینی همکاری داشته و ضمن مباحث تاریخی به چینشناسی هم پرداخته است. این بخش از تاریخ "جامع التواریخ" نخستین اثر مستقل و گسترده در تاریخنگاری ایران و اسلام است که درباره تاریخ چین تألیف شده است. از سوی دیگر در بخش تاریخ هند هم زندگی بودا به تفصیل بیان شده که در جهان اسلام و در زبان فارسی تا عصر انتشار کتاب سابقه نداشته است.
با اینکه مؤلف خود از کارگزاران ایلخانان مغول بوده و ناچار در اثر خود از آنان با احترام یاد کرده است، ولی گزارش کشتارها، ویرانگریها و غارتهای آنان را به تفصیل بیان و تأسف خود را از این وقایع ابراز کرده و نظر خود را درباره کشتن کارگزاران ایرانی همچون خواجه "شمسالدین جوینی" و خواجه "بهاءالدین جوینی" و حتی برخی امیران مغول مثل امیر "نوروز" آورده است. همچنین دسیسهها، بهانهجوییها و زمینهسازیها برای نابود ساختن آن کارگزاران را افشا ساخته است. وی همچنین وضع مردم مشکلات زندگی آنان، طرز معیشت اوضاع مذهبی و طرز سلوک عمال دولت با کارگزاران را در اثر خود منعکس کرده است.
خواجه رشید همدانی در تألیف بخشهای گوناگون این اثر از منابع متعددی استفاده کرده که از آن جمله است: «در بخش تاریخ اسلام از "الکامل" ابن اثیر؛ در بخش تاریخ اساطیری ایران از تلفیق "تاریخ طبری" و "الکامل" و همچنین بخشهایی از "فارسنامه" ابن بلخی و "مروج الذهب" مسعودی و تعدادی از کتب تفسیر و قصص قرآن؛ در تاریخ دوره غزنویان کم و بیش از تاریخ "یمینی عتبی"؛ در تاریخ سلجوقیان از "سلجوقنامه" ظهیرالدین نیشابوری و "راحةالصدور" راوندی؛ در تاریخ خوارزمشاهیان از "تاریخ جهانگشای جوینی"؛ در حوادث راجع به حمله چنگیزخان به ایران و فرمانروایی خاندان او تا روزگار منکوقاآن و آمدن هولاکو به ایران، از "تاریخ جهانگشای جوینی" و "فتحنامه" منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی؛ درباره تاریخ مغول و نیاکان چنگیز تا غازان خان از "آلتان دفتر" (کتاب زرین) که به گفته رشیدالدین تاریخی نامدوّن و نامرتب با اوراق پراکنده و به عبارت و خط مغولی بوده که در خزانه شاهان نگهداری میشده است. "آلتان دفتر" منبع کتاب "تاریخ سری" مغولان نیز بوده، از این رو بین برخی اطلاعات تاریخ سری مغولان و "جامعالتواریخ" شباهت بسیاری وجود دارد و گاه چندین جمله در هر دو کتاب عینا تکرار شده است. به همین دلیل برخی، قسمتی از نوشتههای جامع التواریخ را بر گرفته از این کتاب میدانند در حالی که جامع التواریخ گستردهتر و کاملتر از تاریخ سری مغولان است و دلیل مشابهت این دو کتاب صرفا اشتراک منبع آنهاست. مضامین کتابی به زبان مغولی به نام "آلتان توپجی" و یک متن کهن چینی به نام "توصیف جنگهای جنگجوی مقدس چنگیزخان" نیز با مطالب "جامع التواریخ" شباهت بسیار دارند.
مؤلف "جامع التواریخ" از تقریرات شفاهی "پولاد چینگسانگ" (بلدچتگ ـ هسیانگ) ــ از امیرزادگان مغول که به سفارت نزد غازان خان آمده و بیش از سایر درباریان غازان خان بر انساب مغول آگاهی داشت، استفاده کرده است. همچنین از اطلاعات و روایتهای شفاهی خود غازان خان و دیگر امیران دربار و عالمان و تاریخدانان و حکیمان اویغوری، چینی، ختایی، هندی، قپچاقی و سایر اقوام مقیم دربار نیز بهره برده است. مثلا برای نوشتن تاریخ چین از دو دانشمند چینی به نامهای لیتاچی و یکسون که در تبریز (پایتخت ایلخانان) مقیم بودند کمک گرفته و احتمالا این بخش از جامع التواریخ را آنان از تاریخ چینی به فارسی ترجمه کردهاند. همچنین در نوشتن تاریخ هند علاوه بر کتاب "تحقیق ماللهند" ابوریحان بیرونی و "طبقات ناصری" منهاج سراج کملاشری (راهب بودایی کشمیری) مطالبی را برای او از متون هندی به فارسی ترجمه کرده است. همین بهرهگیری رشیدالدین از عالمان و تاریخدانان اقوام گوناگون، سبب شده که برخی جامع التواریخ را منسوب به او بدانند.
کتابهای تاریخی معاصر "جامع التواریخ" همچون: "تاریخ گزیده" حمدالله مستوفی، "تاریخ بناکتی"، "تاریخهای منظوم" شمسالدین کاشانی و احمد تبریزی و نیز کتابهای تاریخی دورههای بعد مانند "تاریخ حافظ ابرو"، "تاریخ کبیر جعفری"، "تاریخ روضةالصفا" ی میرخواند و "تاریخ حبیب السیر" خواندمیر شرح رویدادهای دوره مغول و ایلخانان را از جامع التواریخ گرفتهاند.
سبک نگارش جامع التواریخ بر خلاف "تاریخ جهانگشای جوینی" و "تاریخ وصاف"بسیار ساده و روان است و نوشتههای مغولی آن به زبان فارسی محاورهای روزگار مؤلف ترجمه شده است. بناکتی نیز در "تاریخ بناکتی" از سبک نگارش "جامع التواریخ" پیروی کرده است.
برخی بر این عقیدهاند که "جامع التواریخ" نخست به زبان مغولی نوشته و بعد به فارسی بر گردانده شده است ولی قرائن موجود، خلاف آن را ثابت میکند. از جمله اینکه: بیشتر واژگان و نامهای مغولی به صورت ترکی در آن ضبط شدهاند، شمار واژگان ترکی "جامعالتواریخ" نیز از واژگان مغولی آن بیشتر است. این تصور که واژگان ترکی از زبان مغولی به "جامع التواریخ" راه یافتهاند درست نیست زیرا بیشتر آنها به زبان مغولی وارد نشدهاند، مانند اورو غلامیشی و آغروق.
این کتاب در روزگار مؤلف به عربی و ترکی و مغولی ترجمه شد اما فقط بخشهایی از ترجمه عربی جلد دوم آن به جای مانده است. بخشهایی از "جامع التواریخ" تا کنون به زبانهای ترکی شرقی، ترکی عثمانی، عربی، فرانسه، انگلیسی، آلمانی و روسی ترجمه و بخش عمده آنها منتشر شده است. بخشی از جامع التواریخ نخستین بار در 1836 در پاریس چاپ شد. "اتین مارک کاترمر" بخشی از "جامع التواریخ" را با ترجمه فرانسه آن در 1844 و کل کتاب را 1847 در پاریس چاپ و منتشر کرد. "سید جلالالدین طهرانی" از روی چاپ کاترمر، جامع التواریخ را در 1313ش در تهران چاپ کرد. "ایلیا نیکالایویچ برزین" شرقشناس روس در 1858 بخش قومهای ترک و مغول از آغاز تا مرگ چنگیزخان را با حذف تاریخ معاصر مؤلف همراه با ترجمه روسی آن در پترزبورگ انتشار داد. در 1911 بلوشه بخش "فرزندان چنگیزخان" را از "اوگتای قاآن" تا "اولجایتو در لیدن" منتشر کرد و بهمن کریمی در 1313 ش از روی همین چاپ این کتاب را در تهران انتشار داد. "امیرحسین جهانبگلو" تاریخ دورة غازان را به نام "تاریخ اجتماعی مغول" از روی چاپ کارل یان در 1336 ش در اصفهان منتشر کرد. احمد آتش در 1957 بخش غزنویان و در 1960 بخش سلجوقیان را در آنکارا منتشر کرد که بخش نخست آن را محمد دبیر سیاقی در ایران در 1338 ش تجدید چاپ نموده است.
محمد روشن . دانشنامه جهان اسلام