ترن هوایی | شهرآرا


احتمالا، تاکنون سوار ترن هوایی در شهربازی‌ها شده اید یا فیلم‌های مربوط به آن را، به ویژه در حالتی که دوربین روی پیشانی قطار نصب شده باشد (مانند آنچه در افلاک نمای نیشابور پخش می‌شود)، دیده اید. ترن هوایی -یا، به قول انگلیسی زبان ها، “roller coaster”- آن قدر وسیله دلهره آور و هیجان انگیزی است که در زبان انگلیسی، با استفاده از نام آن، ضرب المثل ساخته اند. به عنوان نمونه، اگر بگویید «فلانی روی ترن هوایی است»، بدین معناست که او در مدت زمان بسیار کوتاهی تغییرات ناگهانی و شدیدی را تجربه می‌کند؛ و این دقیقا همان حالی است که هنگام خواندن آثار داستانی و نمایشی آیرا لِوین [Ira Levin] (۱۹۲۹-۲۰۰۷) یا دیدن فیلم‌های اقتباس شده از آثار او به خواننده یا بیننده دست می‌دهد.

شکار مرگ» [Deathtrap : a thriller in two acts]  آیرا لِوین [Ira Levin]  تله مرگ: کمدی جنایی در دو پرده

اجازه دهید با تشریح بخش‌های نخست همین نمایشنامه «شکار مرگ» [Deathtrap : a thriller in two acts] (۱۹۷۸) -و البته بدون لودادن پایان داستان- این موضوع را تشریح کنم.

داستان با گفت وگوی سیدنی بِرول، نویسنده موفق نمایشنامه‌های پرفروش در سال‌های قبل، و اینک مردی پنجاه ساله و ناراحت و غرغرو و تاحدودی آس‌وپاس که فعلا همسرش خرجش را می‌دهد، و همسرش، ماریا، آغاز می‌شود. گفت وگو درباره نمایشنامه‌ای است با عنوان «شکار مرگ» که یکی از شاگردان سابق و جوان سیدنی، به نام کلیفورد اندرسن، آن را نوشته و کپی اش را با پُست برای استاد فرستاده است. سیدنی، که عجیب مبهوت نوشته شاگردش شده و پیش بینی می‌کند که «شکار مرگ» می‌تواند فروش فوق العاده‌ای داشته باشد و گیشه‌ها را فتح کند (و -درنتیجه- او را از آس‌وپاسی فعلی و وابستگی مالی به همسرش نجات دهد)، پس از مدتی گفت‌وگو و هم فکری با ماریا، و کنارگذاشتن گزینه‌هایی مانند همکاری با اندرسن به عنوان نویسنده مشترک یا ویراستار یا تهیه کننده، تصمیم می‌گیرد که آن جوان را به خانه اش -که درواقع ازآنِ ماریاست- دعوت کند، و، برای اینکه صاحب آن نمایشنامه احتمالا موفق در آینده شود، او را، یعنی اندرسن را بکشد!

آری! درست خواندید! به اولین پیچ در ترن هوایی خوش آمدید، ترنی که راننده آن، آیرا لوین، قرار است تا پایان مسیر بارها ما را بپیچاند و بالاوپایین ببرد. اجازه دهید از تعریف مابقی ماجرا بپرهیزم و فقط به نوشتن این نکته بسنده کنم که مسیر داستان در این نمایشنامه درخشان (و اقتباس سینمایی اش که سیدنی لومتِ بزرگ آن را در ۱۹۸۲ ساخته و، چند سال قبل، در جشنواره «سینمااقتباس» شبکه4 تلویزیون پخش شده و نسخه دوبله اش در «آپارات» موجود است) آن قدر پرپیچ وخم و غیرقابل پیش بینی است که -به قول امروزی ها- عُمرا بتوانید پایان آن و فرجام پنج شخصیت آن را حدس بزنید!

آیرا لوین -که بیش از هر چیز به واسطه نگارش رمان «بچه رُزمری» (۱۹۶۷) مشهور است- با نوشتن نخستین رمانش، «بوسه‌ای پیش از مرگ»، در بیست وچهارسالگی -اجازه دهید تأکید کنم: در بیست وچهارسالگی- جایزه معروف و افتخارآمیز «ادگار آلن پو» را برد، جایزه‌ای که هر سال به بهترین نویسنده رمان و نمایشنامه، یا سازنده فیلم، تئاتر و اثر تلویزیونی مرتبط با ژانر وحشت و دلهره اهدا می‌شود، و تاکنون به نویسندگان مطرحی رسیده است، بزرگانی چون ریموند چندلر (نویسنده رمان «خواب گران» که مرحوم قاسم هاشمی نژاد آن را ترجمه کرد و نخستین اقتباس سینمایی آن با بازی همفری بوگارت و لورن باکال، به کارگردانی هاوارد هاکس، بسیار معروف است)، پاتریشیا‌های اسمیت (نویسنده رمان‌های «آقای ریپلی بااستعداد»، و «بیگانگان در ترن» که هیچکاک در سال ۱۹۵۱ فیلمی بر اساس آن ساخت)، اریک امبلر (نویسنده رمان «نقاب دیمیتریوس» که یکی از بهترین تریلرهای جاسوسی است و نشر «هرمس» آن را با ترجمه شهریار وقفی پور منتشر کرده است)، جان لوکاره (که پیش از نویسنده شدن مأمور MI5 و MI6 بود و یکی از مشهورترین جاسوسی نویسان دنیاست)، فردریک فورسایت (نویسنده رمان «روز شغال» راجع به ترور ژنرال دوگل که اقتباس سینمایی آن، ساخته فرد زینِمان، در سال ۱۹۷۳ را بارها در دهه شصت و هفتاد شمسی از تلویزیون دیده ایم) و استیون کینگ (نویسنده رمان «درخشش» یا همان “Shining” که استنلی کوبریک آن را ساخت و جک نیکلسون، با بازی درخشانش، مخصوصا در سکانسی که با تبر به در چوبی حمله می‌کند، آن را جاودانه کرد).

آیرا لوین، با بردن این جایزه مهم، آن هم در بیست وچهارسالگی، ثابت کرد که دارای یک استعداد کم نظیر در زمینه نوشتن پیرامون هراس‌های آدمی است، هراس‌هایی که -چه بخواهیم و چه نخواهیم، و چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم- گاه و بیگاه گریبانمان را می‌گیرند. راستی! به نظر شما، باید دعوت استادان را پذیرفت؟

«شکار مرگ» با ترجمه شهرام زرگر توسط نشر بیدگل و در ۱۴۳صفحه منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...