آب و آتش و آبان | سازندگی


«یکشنبه 14 آبان 1357، میدان بیست‌وپنج شهریور، گوشه شمال شرقی میدان، ابتدای خیابان شاه‌عباس. در میان جمعیت ایستاده‌ام و غرق در لذتی وصف‌ناپذیر سوختن ساختمان چند طبقه بانک ملی را تماشا می‌کنم...» این سطرِ آغازینِ کتاب «۱۴ آبان روز آتش» تازه‌ترین اثر روبرت صافاریان منتقد، نویسنده و مترجم است که نشر مرکز منتشر کرده. کتاب پاسخی است به طرح مستندهای موجود از سیر انقلاب و آنچه نویسنده خود شاهد آن بوده است. اما اسناد و فیلم‌های موجود برای بیان آن کافی نیست.

۱۴ آبان روز آتش» روبرت صافاریان

نویسنده برای تحصیل به لندن می‌رود و علیرغم مخالفت خانواده با شروع انقلاب به کشور بازمی‌گردد و با جنبش انقلابی مردم همراهی می‌کند. مولف که خود اخراجی رادیو و تلویزیون است، طبعا میل به تصویرکشیدن صحنه‌های انقلاب دارد. روزهای منتهی به آبان، پنج واقعه مهم اتفاق و به تصویر کشیده می‌شود که صافاریان دنبال فیلم‌ها و راش‌های آن است:

اول، روز ۵ آبان که روز آزادی زندانیان سیاسی است. دوم: ۱۳ آبان که پس از انقلاب به روز دانش‌آموز معروف شد. سوم: ۱۴ آبان است که تهران در آتش بی‌سابقه‌ای می‌سوزد. چهارم: روزی است که شاه آن سخنرانی معروفِ «صدای انقلاب شما را شنیدم» است. پنجمین واقعه، نمایش تظاهرات مردم از تلویزیون، برای اولین‌بار است. مستندساز با تحقیقات زیاد و مشاهدات خود به دو فیلم توجه دارد که در دسترس است. اول فیلم «برای آزادی» و دیگری «طپش تاریخ» که نود درصد وقایع آن زمان را ثبت کرده و به تصویر کشیده شده است: «فیلم طپش تاریخ حاصل کار سه فیلمبردار از کارمندان تلویزیون دولتی است که از سر همدلی با حرکت مردمی که در جریان بود دوربین‌های خود را از تلویزیون بیرون آورده و به فیلمبرداری از این رویدادها پرداختند.»

نویسنده کتاب «۱۴ آبان روز آتش» برای ساخت این روز به نوشته‌های نویسنده‌ای معروف و جنجالی به نام محمود گلابدره‌ای نیز مراجعه و برای تطبیق آن با فیلم‌های موجود استناد می‌کند. اما پرسش بزرگ در این کتاب و تحقیق او این است: «روز چهارم آبان ۵۷، چه کسانی شهر تهران را به آتش کشیدند؟»

نویسنده برای بحث به کتاب سفیر وقت بریتانیا آنتونی پارسونز در تهران مراجعه نموده است. توجه کنید: «ما به این نتیجه رسیدیم که خودداری نظامیان از رویارویی با عملیات خرابکاران روز گذشته تعمدی بوده تا شاه چاره‌ای جز تشکیل یک دولت نظامی نداشته باشد.» متن کتاب «لحظه‌های انقلاب» محمود گلابدره‌ای هم ضمن ستایش از این آتش‌سوزی بزرگ و مشارکت و همراهی با جوانان و گروه انقلابی است، اما مولف از نوشته‌های محمود گلابدره‌ای اگرچه دقیق می‌بیند اما به دلایلی که برمی‌شمارد این نوشته خالی از هیجان فراوان نمی‌بیند و گاه او را به تردید می‌اندازد. از طرفی فیلم‌ها و راش‌ها تاریخ و زمان فیلم‌برداری ندارند.

کتاب «۱۴ آبان روز آتش» با عنوان فرعی «گفت‌وگو با انقلاب» سراسر دغدغه روبرت صافاریان است که در فقدان آن همه فیلم که دوستانش می‌گویند به تلویزیون سپرده‌اند _ حتی آن فیلم‌هایی که با دوربین سوپر ۸ خود گرفته‌ بود. مولفِ مستندساز، بعد از ساخت فیلم «۱۴ آبان روز آتش»، ساکت و آرام ننشسته و فیلم مستند دیگری با عنوان «گفت‌وگو با انقلاب» را می‌سازد. درحقیقت این کتاب پاسخی به این پرسش هست که موضوع هنوز برای او تمام نشده است و این کتاب گزارشی است جهت مشارکت مخاطب، تا حق مطلب را ادعا کرده باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...