کتاب «کامو و سارتر» [Camus and Sartre : the story of a friendship and the quarrel that ended it] اثری از رونالد آرونسون [Ronald Aronson] از سوی انتشارات مهرگان خرد روانه بازار نشر شد.

کامو و سارتر» [Camus and Sartre : the story of a friendship and the quarrel that ended it] اثری از رونالد آرونسون [Ronald Aronson]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، رونالد آرونسون استاد دانشگاه ایالتی وین است. کتاب او روایتی همه‌جانبه درباره‌ی دوستی و جدال بین آلبر کامو و ژان پل سارتر است. سارتر و کامو خاستگاهی متفاوت داشتند.

در بخشی از کتاب اینطور آمده است: «سارتر بورژوا بود اگرچه خودش از این لقب متنفر بود اما کامو در الجزایر و با مادری بی‌سواد بزرگ شد.فعالیت سیاسی کامو ناشی از نگرانی او برای زندگی فقرای الجزایری بود اما سارتر تنها بعد از گذراندن مدتی در اردوگاه زندانیان جنگ جهانی دوم و سال‌ها پس از آنکه در جایگاه فیلسوف و نویسنده مورد تحسین بود، به سمت سیاست کشیده شد. پس از آزادی فرانسه این دو مرد به روشنفکران و منادیان اگزیستانسالیسم تبدیل شدند (برچسبی که کامو هرگز آن را نپذیرفت) و در ۱۵ سال پس از آشنایی‌اولیه و تا زمان مرگ کامو، آن‌ها در یک سناریوی سیاسی-روشنفکری و در سه پرده نقش خود را در جهان فلسفه، سیاست و ادبیات ایفا کردند که رونالد آرونسون با ظرافت، همدلی و دقت آن را بررسی و روایت می‌کند».

در بخش دیگری از کتاب می‌خوانیم: «باورهای بد باورهایی که با شواهد در دسترس آشکارا ناسازگاری دارند رایج هستند. بسیاری از گروه‌های اقلیتی مثلاً باور دارند که واکسن‌ها خطرناک هستند و تئوری‌های توطئه‌ی عجیب و غریب را می‌پذیرند. فراگیر شدن باورهای بد شاید از نگاه سیاسی و اجتماعی مهم باشد و مثلاً راه کنشگری کارآمد برای بحران تغییر اقلیم را سد کند. ازاین‌رو، توضیح این‌که چرا افراد باورهای بد را می‌پذیرند و این‌که برای وا داشتن آن‌ها به بیشتر پاسخ‌گو شدن به شواهد باید چه‌کار کرد، رسالتی پراهمیت است».

رونالد آرونسون نویسنده و ویراستار کتاب‌های متعددی بوده است، از جمله، اخیراً، «ما فقط این زندگی را داریم: مقالاتی از ژان پل سارتر» و «زندگی بدون خدا: جهت‌گیری‌های جدید برای آتئیست‌ها، آگنوستیک‌ها و افراد بلاتکلیف».

کتاب «کامو و سارتر» توسط مژگان اصلیان ترجمه شده و انتشارات مهرگان خرد آن را در ۱۴۸ هزارتومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...