شاهرخ مسکوب در شمایل مکتوب | هم‌میهن


نام شاهرخ مسکوب بر هر کتابی کافی‌است تا اهل فرهنگ و اندیشه را به خواندن آن ترغیب کند، چه آنکه نام او، عنوان خود کتاب باشد. به نظر می‌رسد که او تازه بعد از مرگش کشف شده و دوباره ظهور کرده است. به همین میزان هم میل به شناخت نوشته‌ها و اندیشه‌های او برانگیخته شده و حتی فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی را هم درنوردیده است. کتاب «شاهرخ مسکوب» به قلم علی بزرگیان به خود او می‌پردازد و درواقع پرتره مکتوبِ یکی از مهم‌ترین روشنفکران معاصر ایران است.

شاهرخ مسکوب به روایت علی بزرگیان

شاهرخ مسکوب (۱۳۸۴-۱۳۰۴) در جوانی راه مذهب را در پیش گرفت، اما خیلی زود به دامان سیاست درغلتید و به حزب توده پیوست. بر اثر فعالیت‌های مجدانه و مؤمنانه در این حزب، چند سالی به زندان افتاد؛ اما کم‌کم آبشخور فکری حزب توده در نظرش استبدادی آمد و از آن برید. این فرصتی شد تا به علاقه قلبی‌اش، ادبیات و اساطیر، بپردازد.

دست به قلم برد و جستارهایی درباره شاهنامه و دیگر متون کهن ادبی نوشت و خوانش تازه‌ای از آن‌ها به دست داد که فضلای قوم را خوش نیامد. هم فرم نوشته‌هایش تازه بود و هم مضامینی که به آن‌ها می‌پرداخت. به‌تدریج در محافل روشنفکری به اسم و رسمی رسید و منشأ تحولات شد. دیگر از سیاسی‌کاری گریزان بود و از حواشیِ حلقه‌های ادبی دوری می‌کرد.

چند نمایشنامه از یونان باستان را به فارسی برگرداند و درباره‌شان بحث‌های تازه‌ای پیش کشید. بعد از انقلاب نیز چاره‌ای جز مهاجرت ندید. در پاریس، بر اثر تنگناهای مالی، به شغلی روی آورد که سررشته‌ای از آن نداشت و درنهایت سرطان خون او را از پای انداخت. پرتره حاضر ـ حاصل رجوع به منابع متعدد و گفت‌و‌گو با نزدیکان مسکوب ــ پرتره کسی است که شبیهِ هیچ‌کس نبود.

این کتاب اولین اثر از زیرمجموعه «نامیرایان» انتشارات «مان کتاب» است؛ ترسیمی نازک‌کارانه است از سیمای شخصیت دوران‌سازی که در فرهنگ و ادب فارسی دود چراغ خورده باشند. کتابی زندگینامه‌ای که حاصل رجوع به منابع متعدد و گفت‌وگو با نزدیکان مسکوب است. گرچه محتوا و محور کتاب حول یک شخصیت می‌چرخد و روایت زندگی و آثار اوست، اما مضامین متنوع و متعددی دارد و تلاش کرده تا به پرسش‌های مختلف درباره زندگی پرفرازونشیب شاهرخ مسکوب پاسخ دهد. ازجمله اینکه چگونه در جوانی راه مذهب را در پیش گرفت؟ چگونه به دامان سیاست درغلتید و به حزب توده پیوست؟ از سال‌های زندانی بودنش می‌گوید و اینکه چگونه و به چه دلایلی از حزب توده برید؟

در این کتاب از نوشته‌ها و تحقیقات ادبی‌اش خواهید خواند و اینکه آثار او چه بازتابی در جامعه و فضای روشنفکری داشته است. همچنین چه نقدهایی بر آثار و نگاه او به ادبیات شده. درباره انقلاب ۴۷ چه نظر و فعالیتی داشته و برای چه به پاریس مهاجرت کرد و آنجا چه کرد. کتاب «شاهرخ مسکوب» به علائق ادبی او هم می‌پردازد. علاقه‌ای که در دهه 30 به‌بعد در زندگی مسکوب شدت یافت.

مسکوب آثار متعددی در زمینه‌های مختلف از خود به یادگار گذاشته که ازجمله آنها می‌توان به «مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار»، «سوگ سیاوش در مرگ و رستاخیز»، «در کوی دوست»، «مسافرنامه»، «ملیت و زبان»، «خواب و خاموشی»، «روزها در راه» و «ارمغان مور» اشاره کرد. او همچنین آثاری از نویسندگان بزرگ جهان چون جان استاین‌بک و نمای‌نامه‌نویسان یونان باستان را به فارسی ترجمه کرده است.

مسکوب شاهد سه نقطه ‌عطف در تاریخ معاصر ایران بود: اشغال کشور به‌دست متفقین و از پی آن تبعید رضاشاه، وقایع ۲۸ مردادماه ۱۳۳۲ و انقلاب ۱۳۵۷. هریک از این وقایع بر حیات شخصی و سیاسی و فکری او مؤثر افتاد. اولی او را از ملی‌گرایی افراطی رهانید، دومی او را از حزب توده گریزان کرد و سومی آغازی شد بر تبعید خودخواسته‌اش به پاریس. آن‌چه در کتاب «شاهرخ مسکوب» می‌خوانید قصه همین فرازوفرودهای زندگی اوست. کتاب «شاهرخ مسکوب» در قطع کوچک و در 11فصل سامان یافته است.

منابع نویسنده کتاب برای نوشتن این زندگینامه متنوع بوده، از نوشته‌ها و آثار مکتوب مسکوب گرفته تا آنچه دیگران درباره زندگی و آثار مکتوب او طی سالیان سال نوشته‌اند. به‌جز اینها باید به گفت‌وگوهای نویسنده با دوستان و آشنایان و هم‌نسلان مسکوب هم اشاره کرد. نویسنده در این کتاب پای صحبت‌های حسن کامشاد، علی بنو عزیزی، رامین جهانبگلو، گلی ترقی، احمد کریمی‌حکاک، سروش حبیبی، میرمحمد امیرسلطانی و احمد مسکوب برادرزاده او نشسته و دیدگاه‌هایشان را درباره شاهرخ مسکوب جویا شده است. مسکوب به‌واسطه شیوه زیست و شکل اندیشه‌ورزی‌اش و البته جنس قلم و روایتش که شکلی جذاب از جستارنویسی است به روشنفکر و نویسنده‌ای منحصربه‌فرد تبدیل شده که به او جذابیتی کاریزماتیک بخشیده است.

درواقع با نگاه انتقادی و بیان نوآورانه خود موجب تحول در فضای فکری و ادبی جامعه شد. علی بزرگیان در مقدمه کتاب درباره انگیزه و سیر نوشتن آن می‌نویسد: «اولین‌بار شش سال پیش بود که گزارشی درباره زندگی و آثار مسکوب نوشتم. آن گزارش در ماهنامه اندیشه پویا منتشر شد و از آن ‌وقت مسکوب در گوشه ذهنم ماند تا فرصتی برای تکمیل گزارش زندگی‌اش بیابم.

می‌خواستم متنم را از قیدوبندهای رایج مطبوعاتی برهانم، گسترش‌اش دهم و بخش‌هایی را به آن اضافه کنم که در روایتِ اول جای خالی‌شان برایم آزاردهنده بود. نتیجه کتابی شد که در دست شماست. قدردان نشریه اندیشه پویا هستم که آن گزارش نخست را منتشر کرد؛ اگر آن متن نبود، شاید کتاب حاضر هم هیچ‌گاه ساخته و پرداخته نمی‌شد.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...