شیما کرمی | ایبنا


نقد و بررسی کتاب «چراغ نیایش» به قلم محسن هجری با حضور خسرو باباخانی و منوچهر اکبرلو، چهار‌شنبه (هشتم شهریورماه) در سرای اهل قلم خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.

چراغ نیایش» به قلم محسن هجری

در ابتدای این نشست، خسرو باباخانی درباره احساسش از خواندن کتاب «چراغ نیایش» گفت: کتاب در زندگی من بدون شک نقش اول را دارد؛ بنابراین به عنوان یک مخاطب از خواندن کتاب «چراغ نیایش» خیلی خوشحال شدم، مخصوصا اینکه کتاب نوشته محسن هجری است. هجری را دوست دارم؛ اما به عنوان یک کارشناس از خواندن کتاب لذت نبردم؛ چون این مدل کارها را نمی‌پسندم.

وی ادامه داد: بعضی از تعریف‌ها برایم جا نیفتاده است؛ مثلا روایت داستانی یعنی چه؟ روی جلد کتاب «چراغ نیایش» روایت داستانی نوشته شده است. اگر بخواهم با دید کلان‌تر و به عنوان یک مخاطب درباره کتاب نظر بدهم، نظرم این است که با نوشتن زندگی‌نامه معصومین مخالف هستم؛ چرا که داستان از کشمکش بین شخصیت‌ها شکل می‌گیرد. آیا هنگام داستان‌نویسی درباره ائمه(ع) ما اجازه نوشتن این کشمکش‌ها را داریم؟ هنگام خواندن این دست کتاب‌ها باید بپرسیم، این کتاب‌ها چقدر در دینی‌ترشدن بچه‌ها تأثیر داشته است؟ چقدر به بچه‌ها در آشنایی با ائمه کمک کرده است؟

باباخانی درباره نحوه پرداختن به زندگی ائمه(ع) توضیح داد: به عقیده من به اصل زندگی ائمه نمی‌شود پرداخت و اگر بخواهیم به زندگی معصومین بپردازیم باید یک برشی از زندگی آنها را بنویسیم. وقتی نویسندگان وارد این برهه می‌شوند باید به شدت دقت کنند؛ چون لبه تیغ حرکت می‌کنند. درخت را از میوه آن می‌شناسند؛ یعنی باید ببینیم که یک کتاب چه تأثیری بر کودکان و نوجوانان داشته و آن‌وقت نتیجه بگیریم که کتاب موفق بوده است یا نه.

وی افزود: کتاب «چراغ نیایش» تا جایی که از کودکی امام سجاد(ع) نوشته است، سیر بسیار خوبی دارد؛ اما هجری از زمان هجرت امام سجاد(ع) به بعد، بیشتر از احادیث و نوشته‌ها استفاده کرده است. این نشان می‌دهد که به نوعی انگار نویسنده از آن تاریخ به بعد اطلاعاتی ندارد یا اطلاعاتی که در دسترس داشته، کم بود یا ناگزیر بوده است که از خِیر آن بگذرد. یکی از نکته‌هایی که در نوشتن داستان دینی مهم است این است که بعضی از کلمات مانند «غلام» برای بزرگسالان مفهوم دارد؛ اما برای نوجوان امروزی بی‌معنی است. پس نویسنده باید بداند که چگونه درباره چنین کلماتی سخن بگوید.

کتاب‌های مذهبی سرگرم‌کننده بسیار کم است

باباخانی درباره سرگرم‌کننده‌بودن کتاب‌های مذهبی گفت: ما کتاب را وقتی می‌خوانیم که فارغ هستیم و کاری نداریم؛ یعنی هدف اول ما از کتاب‌خواندن سرگرمی است. در وهله بعدی و مرحله دوم به آموزش کتاب توجه می‌کنیم. شاید نکته مهم در آثار مذهبی همین بحث سرگرمی است؛ چرا که سرگرمی در چنین آثاری بسیار کم است. چرا درباره ائمه داستان طنز نمی‌نویسیم؟ آیا لحظه‌های طنز در زندگی آنها وجود نداشته؟ باید درباره نوع نگارش کتاب‌های مذهبی با هم صحبت کنیم تا به یک نتیجه برسیم که داستان‌های دینی را چگونه روایت کنیم تا تأثیرگذارتر باشد؟

در بیشتر آثار دینی فرم و محتوا را جدا از هم می‌بینند

منوچهر اکبرلو درباره مواجه اولیه‌اش با آثار مذهبی گفت: زمانی‌که با این جنس آثار آشنا می‌شوم که زیرمجموعه داستان‌های دینی هستند، قبل از اینکه شروع به خواندن کنم از خودم می‌پرسم که این کتاب با بقیه آثار دینی چه فرقی دارد؟ در بیشتر آثار دینی فرم و محتوا را جدا از هم می‌بینند و از هم تفکیک می‌کنند؛ اما در اصل این دو درهم هستند. فرم و محتوا مانند شکر و چای شیرین هستند و باید نسبت هردوی آنها رعایت شود.

وی ادامه داد: به نظر می‌رسد فرم و محتوا تفکیک‌ناپذیرند. همه کسانی که در صنعت نشر درگیر هستند، درگیر محتوا هستند. چنین کتاب‌هایی به‌شدت محتوازده هستند. نگاه‌هایی که فرم و محتوا را از هم جدا می‌بینند باعث می‌شود که شاعر یا نویسنده کار نکند یا اگر هم کار می‌کند، مجبور شود سفارشی و به صورت محدود کار کند. نگاه تفکیکی بین فرم و محتوا باعث می‌شود که عناصری که در فرم مطرح هستند، فدا شوند تا محتوا حفظ شود.

نشست نقد چراغ نیایش

اکبرلو درباره نحوه داستان‌نویسی دینی گفت: نویسنده نباید قضاوت، داوری و جانب‌داری کند. آیا نویسنده در نوشتن داستان‌های دینی می‌تواند چنین کاری را انجام دهد؟ ما براساس اتفاقی که برای شخصیت‌ها می‌افتد، یک مضمونی را درک می‌کنیم و درباره‌اش می‌نویسیم. علاوه بر این، تبدیل زندگی یک معصوم به داستان سخت است. این سخت است که بخواهیم کل زندگی یک شخص را از تولد تا لحظه شهادت یا وفات را بنویسیم؛ چون اقتضائات داستان‌نویسی با شخصیت‌هایی که مطلق خوب هستند، منافات دارد.

وی ادامه داد: شاید سایر ادیان بتوانند درباره شخصیت ائمه داستان‌نویسی کنند؛ اما ما نمی‌توانیم و هنوز وارد این حوزه نشده‌ایم. باید تصویرگران دینی و داستان‌نویسان مذهبی وارد شوند و با هم گفت‌وگو کنند که چگونه داستان مذهبی بنویسیم تا به شرعیات و دین هم صدمه وارد نشود و در عین حال داستان بنویسیم. مسئله جوانان و نوجوانان امروز از زندگی ائمه، نوع شهادت یا وفات نیست. مبنی برای نگارش یک کتاب دینی باید این‌گونه باشد که زمانی‌که برای یک گروه سنی می‌نویسیم، باید به سؤال آنها پاسخ داده باشیم و تنها آن برشی از زندگی ائمه را بنویسیم که پاسخ به سؤال ذهنی آنها باشد.

اکبرلو در انتهای این نشست درباره نحوه ادبیات داستان‌های دینی گفت: ادبیات داستان مذهبی بسیار مهم است. ادبیات داستان مذهبی باید چگونه باشد؟ چرا برای نوشتن داستان‌های مذهبی از ادبیات کتابی و تاریخی استفاده می‌کنیم؟ به عقیده من می‌توانیم در ادبیات، محاوره استفاده کنیم. در انتها خاطرنشان می‌کنم که پیش‌فرض ادبیات نمایشی و داستانی، سرگرمی است؛ پس حتما باید داستان سرگرم‌کننده باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...