یاران مهربانِ شوخ‌طبع | اعتماد
 

چند خوردی چرب و چیلی از کباب
امتحان کن چند روزی با کتاب

با اجازه بزرگ‌ترها، خاصه شمس تبریزی، بیت حضرت مولانا را دستکاری کردیم تا بگوییم «هفته کتاب» است! بعد هم بگوییم حالا که 364 روز را «شکم‌گردی» کرده‌ایم، بیایید یک‌روز را هم با هم «کتاب‌گردی» کنیم. «روز کتاب‌گردی» چیست؟ روزی است که در کتاب‌فروشی‌ها می‌گردیم و گرد و غبار را از روی کتاب‌ها برمی‌گیریم و با دستِ پر به خانه برمی‌گردیم. «روز کتاب‌گردی» کی است؟ همین امروز که پنجشنبه است و اول آذرماهِ نودوهفت.

دن کیشوت

لذا با خودمان فکر کردیم حالا که با وجود اغیار، دست‌کم همراهان بامعرفت این صفحه طنز، یار می‌شوند و نمی‌گذارند کتاب‌ها گردگرفته و تنها بمانند، بر ماست که چند یار مهربانِ شوخ‌طبع را معرفی کنیم که هرکس آنها را نمی‌شناخته، آشنا شود و بعد هم طرح رفاقت بریزد و آخر سر هم، به قول خواجه رندان: «فراغتی و کتابی و گوشه چمنی».

پس دست به‌کار شدیم و دست به موبایل، و چهار پرسش را با پنج طنزپرداز در میان گذاشتیم، تا هرکدام سه «کتاب طنز» پیشنهاد بدهند برای خریدن و خواندن. حالا هم پاسخ‌ها را با شما در میان می‌گذاریم؛ بخریدو بخوانید که ضرر نمی‌کنید!

دو خارجی، یک ایرانی
«دن‌کیشوت» از سروانتس، «شب‌نشینی نزدیک دهکده دیکانکا» از نیکلای گوگول، «موسیقی عطر گل سرخ» از مرحوم عمران صلاحی؛ اینها کتاب‌های طنزی بود که محمدعلی علومی، نویسنده و طنزپرداز، پیشنهاد کرد. بعد هم درباره ویژگی‌هایشان اینگونه گفت: «دن‌کیشوت را می‌توان داستان تقابلی دایمی و جاودانه دانست بین یک انسان آرمان‌گر (دن‌کیشوت) و یک آدم مصلحت‌بین (سانچو)؛ آدمی که عقل معاش دارد و واقعیت‌ها را می‌بیند از یک‌سو، و دن‌کیشوت که یک جهان آرمانی دارد، یک جهان رمانتیک با توهمات، از سوی دیگر. البته، نه توهمات منفی، نه جنون... به قول لرد بایرون؛ غمناک‌ترین طنز جهان است؛ چون دن‌کیشوت بسیار آدم شریفی است. از یاد نبریم که حتی چه‌گوارا در آخرین نامه‌ای که به پدر و مادرش می‌نویسد، خودش را دن‌کیشوت می‌نامد و می‌گوید: دارم اسبم را زین می‌کنم تا بروم دنبال یک ماجرای جدید. سرگذشت دن‌کیشوت، سرگذشت تمام آدم‌هایی است که آرمان‌گرایند؛ و همراهی او با یک آدم واقع‌بین و عقل مصلحت‌جو، تقابلی را به وجود می‌آورد که انگار در تاریخ ما این ماجرا از مزدک شروع می‌شود؛ عدالت‌خواهی، و هنوز هم ادامه دارد؛ یعنی ما مداوم، دن‌کیشوت داریم و مداوم، سانچو پانزا.

«شب‌نشینی نزدیک دهکده دیکانکا»؛ اولین‌بار اسطوره‌ها و فرهنگ مردم روستا و عشایر، با این کتاب وارد ادبیات طنز می‌شود. همین هم باعث می‌شود که ما احساس هم‌دلی زیادی داشته باشیم؛ چون روسیه صد، صدوپنجاه سال پیش، از لحاظ فرهنگی شباهت‌های زیادی با کشور ما دارد؛ با روستاهای ما و باورهایی که هست. خیلی‌ها هم بعدا اقتباس کردند از فضاهای سوررئال نیکلای گوگول.

موسیقی عطر گل سرخ عمران صلاحی

«موسیقی عطر گل سرخ» هم، فضاهای سوررئال را با تاویل‌پذیری شاعرانه، همراه دارد. استاد صلاحی از توانایی‌هایش در شعر و آرایه‌های ادبی بهره‌مند شده و یک رمان طنز نوشته است که آموزنده است. می‌گویم رمان، اما درواقع مجموعه‌ای از قصه‌های کوتاه به‌هم‌پیوسته است و قالب رمان را ندارد. اثری است که هربار آدم می‌خواند لذت می‌برد. ضمنا این کتاب، بیانگر شرافت و نجابت و بینش انسانی عمران صلاحی هم هست. در این فضایی که خیلی‌ها می‌خواهند اثر پست‌مدرن بنویسند اما مبانی ادبیات را هم نمی‌شناسند، می‌توانند به این کتاب رجوع کنند و یاد بگیرند که چطور می‌شود یک اثر طنز سوررئال و حتی پست‌مدرن نوشت. این را هم اضافه کنم که من یکی از معدود کسانی هستم که یادداشتی بر این کتاب نوشتم و در سالنامه گل‌آقا چاپ شد. و باز در تحسین استاد بگویم؛ برخلاف خیلی از هنرمندان که یقه جر می‌دهند تا صاحب نام و به تبع آن، نان بشوند؛ با اینکه اواخر، افتخار دوستی صمیمی با ایشان داشتم، خودشان به من نگفتند که چنین رمانی نوشته‌ام، بلکه مرحوم منوچهر احترامی گفتند و گفتند بخوان و یادداشتی درباره‌اش بنویس، و این افتخار نصیب من شد.»

از کتاب طنز تازه‌منتشرشده یا آماده انتشار خودش هم پرسیدم؛ پاسخ علومی این بود: «یک رمان طنز نسبتا پرحجم به اسم «کائوس» نوشته‌ام که الهام‌گرفته از سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی است، منتها در روزگار معاصر می‌گذرد. در سبکی قرار می‌گیرد که به آن «ادبیات پیکارسک» می‌گویند؛ ادبیاتی که درآن، شخصی راه می‌افتد و عبور و گذری دارد در لایه‌ها و طبقات مختلف اجتماع. این نوع ادبیات، سابقه‌ای قدیمی در اروپا دارد؛ از دن‌کیشوت گرفته تا سرگذشت تام‌جونز و ژیل‌پلاس. اما در ادبیات طنز ایران، تاکنون دوسه اثر بیشتر از این نوع نداشته‌ایم؛ یکی همان سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی، یکی موسیقی عطر گل سرخ، و یکی هم همین کائوس. و جسارتا، «شاهنشاه در کوچه دلگشا» هم در همین رده قرار می‌گیرد که شخص اول مملکت با اسم مستعار و لباس مبدل، چرخ می‌زند در میان طبقات مردم، و طنز موقعیت به وجود می‌آید. «کائوس» را سپرده‌ام به نشر نون؛ و طنز قضیه این است که در این بحران نشر و کاغذ، یک کتاب هفتصدصفحه‌ای طبیعتا قیمتی گزاف پیدا می‌کند؛ منتها چون طنز است، امیدوارم استقبال خوبی از آن بشود.»

یک کهن، دو معاصر

«اخلاق‌الاشراف» از عبید زاکانی، «مقالات دهخدا» با تصحیح و تعلیقات دکتر دبیرسیاقی، «موسیقی عطر گل سرخ» از عمران صلاحی؛ اینها کتاب‌های طنزی بود که اسماعیل امینی، شاعر و طنزپرداز، پیشنهاد کرد و یک پیشنهادش با یک پیشنهاد علومی، یکی بود! امینی درباره ویژگی‌های سه کتاب پیشنهادی‌اش گفت: «اخلاق‌الاشراف، حال و روز جامعه را در قرن هشتم بیان می‌کند. «مقالات دهخدا»، شامل چرند و پرند است و سرمقاله‌های صوراسرافیل، که احوال کشور و مردم را در دوران مشروطه بیان می‌کند. این مقالات، هم از نظر نگاه و هم از نظر فنون طنز و زیبایی نثر، عالی است. «موسیقی عطر گل سرخ»، رمانی است که با زبان طنز، حال‌وهوای سالیان دهه شصت را بیان می‌کند و اشارات و نکته‌سنجی‌های نافذی دارد. جالب این است که هر سه کتاب، با چندین قرن فاصله، از یک وضعیت مضحک سخن می‌گویند که قرن‌هاست گریبانگیر جامعه ماست.»

از کتاب طنز تازه‌منتشرشده یا آماده انتشار امینی هم پرسیدم؛ «آخرین کتابی که منتشر کرده‌ام، «لبخند بر لب شعر» است که منتخب شعر طنز است برای نوجوانان، از شاعران بزرگ دیروز و امروز. کتابی هم زیر چاپ دارم به نام «طنز با کلاس» که نظیره طنز است بر کتاب نصاب‌الصبیان. نصاب‌الصبیان، کتاب آموزشی مکتب‌های قدیم بود که مطالب آموزشی آن منظوم است.»

چنین کنند بزرگان ویل کاپی

دو معاصر، یک کهن

سیدعلی میرافضلی، شاعر و پژوهشگر، گفت: «بدون کندوکاو و جست‌وجو، عجالتا این سه کتاب به ذهنم می‌رسد: «چنین کنند بزرگان» کار مشترک ویل کاپی و نجف دریابندری؛ «دایرةالمعارف شیطان» نوشته آمبروز بیرس و ترجمه مهشید میرمعزی؛ «رساله دلگشا»، اثر خواجه عبید زاکانی.» بعد هم ادامه داد: «مهم‌ترین ویژگی این سه کتاب، طنز بودن آنهاست! در کتاب «چنین کنند بزرگان»، ما با یک طنز اجتماعی قوی در قالب حکایات شاهان و مستبدان تاریخ مواجهیم که الگوی بسیاری از حاکمان امروز جهان هم هستند! نثر درخشان این اثر، که به همت مرحوم نجف دریابندری شکل گرفته و چیزی فراتر از ترجمه است، از ویژگی‌های دیگر آن است.

در کتاب دوم، آمبروز بیرس، در قالب نقیضه‌نویسی بر لغت‌نامه‌ها، دست به نقد اجتماعی و سیاسی زده است. این قالب را عبید زاکانی، چندین قرن قبل از او، در «رساله تعریفات» آزموده و جواب هم گرفته است. دوسه دهه پیش، دکتر نصرالله پورجوادی، در مقاله‌ای خواندنی به معرفی کتاب آمبروز بیرس پرداخت و آن را با رساله عبید زاکانی مقایسه کرد. رساله دلگشای عبید زاکانی، انصافا رساله ای دلگشاست و وجه تمایز آن، دلگشا بودن‌ آن است. عبید، حکایاتی را که در متون پیش از خود دیده و خوانده بوده، در قالبی کوتاه، و با زبانی موجز و پر از شیطنت و تیزهوشی، عرضه کرده است. روزآمد کردن حکایات با شخصیت‌های زمانه خود، ازجمله زرنگی‌های عبید زاکانی است. مثلا داستانی را که متعلق به قرن دوم هجری بوده، به زمانه خود برده و بهاءالدین جوینی و مجد همگر را قهرمان آن حکایت قرار داده است. خوبی کتاب عبید این است که همه گونه‌های طنز در ‌آن حضوری موفق دارند.»

میرافضلی در پاسخ به پرسشِ کتاب طنز تازه‌منتشرشده یا آماده انتشار هم گفت: «مجموعه‌ای از شعرهای طنز ابن‌محمود را گردآوری و تصحیح کرده‌ام. ابن‌محمود، از طنزنویسان اوایل دهه هشتاد هجری قمری است! و به خیال خودش، شاعر بامزه‌ای بوده! اگر وضع بازار کاغذ درست شود، شاید ارزش چاپ‌کردن داشته باشد! این شعرها، همگی در قالب شعر نو عرضه شده‌اند و ممکن است از لحاظ تاریخی و زبانی، ارزش احیا داشته باشند.» (و من در پرانتز، برای آنها که نمی‌دانند بگویم که ابن‌محمود، فی‌الواقع همان سیدعلی میرافضلی است که از سال‌ها پیش در وبلاگی تقریبا با همین نام، طنز می‌نوشت و به قول خودش، بنای او در آن صفحه بر گیردادن بوده است.)

دموکراسی یا دموقراضه» از سیدمهدی شجاعی

سه ایرانی معاصر

«اندر آداب و احوال» اثر منوچهر صفا (غ. داوود)، «سنگر و قمقمه‌های خالی» اثر بهرام صادقی، «دموکراسی یا دموقراضه» از سیدمهدی شجاعی؛ اینها کتاب‌های طنزی بود که راشد انصاری، شاعر و طنزپرداز، پیشنهاد کرد. بعد هم درباره ویژگی‌هایشان اینگونه گفت: «اولی، یکی از بهترین کتاب‌های طنزی است که بارها و بارها خوانده‌ام و هرگاه دلتنگم و به‌خاطر موضوعی و حادثه‌ای ناراحتم، سراغ این کتاب می‌روم. نثر قوی و روان غ.داوود، عالی است. حیف که مقداری گم‌نام مانده است و شاید یکی از دلایلش این باشد که فقط یک کتاب نوشته و زیاد روی کار او مانور داده نشده است. «سنگر و قمقمه‌های خالی»، طنزی عمیق و چندلایه و فضاسازی‌های عالی دارد و این مجموعه را هم خیلی دوست دارم. «دموکراسی یا دموقراضه» هم، ظاهرا در سال‌های بسیار دور اتفاق افتاده است اما می‌شود گفت درباره یکی از کشورهای پادشاهی مسلمان نوشته شده است!‌ الله‌اعلم. این رمان طنز هم، در ردیف بهترین رمان‌های طنز فارسی است. و ای‌کاش بیشتر از سه کتاب اجازه داشتم معرفی کنم...».

اما ما اجازه ندادیم و فوری رفتیم سراغ سوال بعد! جواب خالوراشد: «کتابی که به‌تازگی از من منتشر شده، «پزناله» است که هم پز دادن است و هم ناله‌کردن! ناشرش نشر شانی است و ۲۰۴صفحه دارد. این کتاب، به‌نوعی دوگانه‌سوز است! هم نثر طنز دارد و هم شعر طنز. همه نثرها جدید است که در نشریات، به‌ویژه روزنامه ندای هرمزگان منتشر شده‌اند. شعرها هم، طبق معمول بیشترش جدید است و تعدادی هم از کتاب‌های قبلی که برخی ابیات را تغییر داده‌ام یا اشکال تایپی داشته‌اند یا احیانا چند بیتی از شعری را ممیزی ارشاد حذف کرده بوده که در این مجموعه، به صورت کامل منتشر شده است.»

یک معاصر، دو ایرانی

«چنین کنند بزرگان» نوشته ویل کاپی و ترجمه نجف دریابندری، «دیوان ایرج میرزا» از ایرج میرزا!، «غلاغه به خونه‌ش نرسید» از ابوالفضل زرویی نصرآباد؛ این کتاب‌ها را امید مهدی‌نژاد، شاعر و طنزپرداز، پیشنهاد کرد که یک پیشنهادش با یک پیشنهاد میرافضلی، یکی بود!

این هم دلایل پیشنهادهایش به‌اختصار: «چنین کنند بزرگان، یک کتاب عالی است؛ ‌هم از جهت نگاه طنزآمیز به موضوع تاریخ، و هم لحن و بیانی که نجف دریابندری با آن به‌زیبایی هرچه‌تمام‌تر با چندین موضوع و مفهوم شوخی کرده است. «ایرج میرزا» هم، صاحب شعری سهل و ممتنع است که طنز و هزل و هجو را با هم درآمیخته و خواندن شعرهایش، یک دوره آموزشی سرودن شعر طنز است. «غلاغه به خونه‌ش نرسید» هم، خیلی شیرین و لطیف و خواندنی است با طنزی ملایم.» و کتاب طنز تازه خودش؛ «ابوالچپ» مجموعه شعرهای طنز و فکاهی من است که نشر قاف منتشر کرده. دوسه‌تای دیگر هم، در راه انتشارند.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...