لذت ورق‌زدن در لوزان | ایبنا


«اسم این کتاب را سفرنامه نمی‌گذارم...» هرچند همین جمله، تکلیف مخاطب با کتابی که قرار است بخواند را روشن می‌کند؛ اما چه اسم «دهکده خاک بر سر» فائضه غفارحدادی را سفرنامه، چه روزنوشت و چه خاطره نوشت بگذاریم در پایان مطالعه آن، اطلاعات مفید و جذابی از سوئیس و لوزان و مردمش به دست می‌آوریم. در کنار این اطلاعات، لحن طنز و خودمانی راوی و سادگی جنس کلمات و جملات، خواندن این کتاب حدودا 330 صفحه‌ای را آسان‌تر می‌کند.

دهکده خاک بر سر  فائضه غفارحدادی

«دهکده خاک بر سر» روزنوشت‌های نویسنده از سفر یکساله به لوزان سوئیس و زندگی در این شهر است که خودش عنوان «دوره ریاضت» را برای آن انتخاب کرده است. راوی، این دوره را همراه با همسر و یک فرزند چهارساله و یک فرزند در شکم سپری می‌کند و حتی زبان آن کشور مقصد را هم نمی‌داند. شاید به همین دلیل غفار حدادی در توصیف کتابش نوشته روایت‌هایی از یک سال زندگی در لوزان از زبان یک بی‌زبان.

جدا از لحن صمیمی و طنزآلود کتاب، استفاده صحیح از عکس‌ها و حتی علائم و آیکون‌ها در داخل متن کتاب، به خواننده کمک می‌کند تا خودش را در دل لوزان ببیند و تا حدود زیادی بتواند آنجا و ویژگی‌هایش را تصور کند؛ از قیمت‌های اجناس و خطوط اتوبوس‌رانی و شبکه حمل‌و‌نقل ریلی گرفته تا نحوه پیداکردن مهدکودک و ثبت‌نام مدرسه و حتی یافتن پزشک زنان. مثلا در جایی از کتاب، خانم نویسنده در جریان این سفر فرزند دوم خود را نیز به دنیا می‌آورد و از این بابت مقایسه‌های جالبی درباره سیستم بهداشتی سوئیس و ایران انجام می‌دهد که خواندن آن هم مردم و بیشتر از آن به مسئولان دولتی توصیه می‌شود.

نویسنده در اکثر موقعیت‌ها و زمان‌ها فقط آنچه را دیده نوشته و اصلا خبری از تحلیل و بررسی پس از آن نیست. یک روایت‌نویسی مطلق که البته طنز، جزء لاینفک آن است حتی در بحرانی‌ترین و نفسگیرترین شرایط. راوی در نهایت صداقت، هرآنچه را برایش اتفاق می‌افتد با مخاطبش در میان می‌گذارد و در هیچ موقعیتی او را نامحرم نمی‌داند. هرچند فضای کلی «دهکده خاک بر سر» را زنانه می‌دانند و حتی عده‌ای از منتقدان، نادیده گرفتن شوهر در این سفر و همچنین فرض اولیه زن بودن مخاطب را از ویژگی‌های منفی این کتاب می‌دانند؛ اما حتما در این روزنوشت‌ها، نکاتی است که به درد آقایان هم می‌خورد و در کنار این نکته باید توجه داشت که بعضی مسائل و موقعیت‌ها برای زنان و مردان ثابت و مشترک و اساسا مسئله انسان است. در این کتاب بارها و بارها به شرایطی برمی‌خوریم که ممکن است مبتلابه یک مسلمان یمنی هم باشد یا حتی یک آلمانی یا مراکشی. البته از این نکته مهم نباید گذشت که راوی، اعتقادات مذهبی خودش را به هیچ‌وجه پنهان نمی‌کند و حتی اصرار دارد که آنها را بصورت علنی نشان دهد که ممکن است برای برخی گروههای مذهبی خوشایند نباشد.

نویسنده خودش را سانسور نمی‌کند و هر آنچه را که می‌بیند هم در انتقال دچار ممیزی نمی‌کند؛ اما بدیهی است که همه واقعیت‌های لوزان را تنها در این کتاب نمی‌توان دید و خواند. «دهکده خاک بر سر» اما می‌تواند به مسافران اروپا کمک کند و نه تنها لوزان سوئیس. بخش‌های کوتاه جداگانه و ساده‌نویسی آمیخته به طنز از ویژگی‌های جذاب این کتاب است. راوی در این کتاب صرفا یک زن نیست؛ گاهی مشکلات مادری را مطرح می‌کند و گاهی از مصائب زندگی مشترک و یک انسان در غربت صحبت می‌کند. البته گاهی هم قیاس‌هایی درباره وجوه مشترک آدم‌ها و سبک زندگی‌شان در همه جای دنیا می‌کند که پیگیری و علاقه به خرید اجناس تخفیف‌دار یکی از آنهاست!

دو بخش پایانی کتاب را «سفرنامه‌های اختیاری سفرهای اجباری» و «تصاویر» تشکیل می‌دهند که می‌توانند تکمله‌های مفیدی برای مخاطبان باشد. این کتاب فقط مخصوص مسافران به اروپا نیست و علاقه‌مندان به کسب اطلاعات از سبک زندگی خارج از ایران هم بیشترین بهره و لذت را از آن می‌برند.

چاپ چهارم «دهکده خاک بر سر» نوشته فائضه غفارحدادی در شمارگان 1250 نسخه از سوی انتشارت سوره مهر و با قیمت 70 هزارتومان منتشر شده است.
 

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...