سکوت پاریس | خردنامه 51


«خیابان بوتیک‌های خاموش» [Rue des boutiques obscures] رمان برنده جایزه گنکور ۱۹۷۸، مهم ترین اثر پاتریک مودیانو [Patrick Modiano] نویسنده آوانگارد فرانسوی است که کتابهایش به ۵۴ زبان زنده دنیا ترجمه شده‌اند و ساسان تبسمی، مترجم فارسی آن تاکنون سه اثر از او را به فارسی برگردانده؛ «خیابان بوتیک‌های خاموش»، «در کافه جوانی گم شده» و «افق».

خیابان بوتیک‌های خاموش» [Rue des boutiques obscures یا Missing Person]  پاتریک مودیانو [Patrick Modiano]

«خیابان بوتیک‌های خاموش» را انگلیسی زبان‌ها با عنوان «انسان گمشده» [Missing Person] به بازار کتاب خود فرستادند. رمان ۲۴۸ صفحه‌ای، در فصل‌هایی که با شماره مشخص شده‌اند (بعضی خیلی کوتاه و در حد یک جمله، بعضی بلندتر و در حد چند صفحه) به کنکاش هویت آدمی می‌پردازند و داستان انسانی را عیان می‌کنند که در میانسالی به دنبال گذشته خودش می‌گردد. سالها برای یک آژانس کارآگاهی در پاریس کار کرده و حالا با تعطیلی آژانس، می‌خواهد آخرین پرونده‌اش را به سرانجام برساند: خودش را دنبال کند و بفهمد کیست. او فراموشی دارد و قبل از ۱۴ سال گذشته را به یاد نمی‌آورد. حتی نام واقعی خودش را نمی‌داند. می‌خواهد بداند که بوده و چه کرده. در این مسیر، ما را در محله به محله پاریس می‌گرداند و ما در سکوت ناشی از روحیه خجالتی و همراه با چشمان دقیقش، انسانها و خیابان‌ها را نگاه می‌کنیم، قهوه می‌نوشیم، مجله می‌خوانیم و... به جز آخرین صفحات کتاب، کل اثر در فضای پاریس و انسانهایش، در جست‌وجو و سؤال می‌گذرد.

مودیانو از سال ۱۹۶۸ تاکنون ۲۵ کتاب به جهان هدیه داده، به جز این رمان مشهور، در سال ۱۹۷۲ برای رمان «بولوار پیچیده» هم جایزه ویژه رمان آکادمی فرانسه را برده.
زندگی شخصی او آشفته سالهای نامعلوم بعد از جنگ دوم جهانی است، وقتی همه ناآرام این بودند تا خود، خانواده و زندگی‌شان را دوباره پیدا کنند، او کودکی‌اش را در نبود پدر و سفرهای تفریحی مادرش گم کرده بود، ولی با برادرش رودی صمیمی شد اما او را هم در سن ده سالگی‌اش از دست داد و رد پای نبودنش و اندوه نبودنش، لابه‌لای نوشته‌های اولیه مودیانو [آثار سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۸۲ او] را پر کرد.

نوستالژی کلمه به کلمه کتاب «یخ بسته خیابان...» را پر کرده. او خشک و وحشت زده به دنبال گذشته‌اش در خیابان‌های پاریس می‌گردد و دست به دامان هر کسی می‌شود تا بتواند نشانه‌ای پیدا کند تا او را به خودش برگرداند.
او خودش را در قالب انسان‌هایی قرار می‌دهد که احتمال دارد خودش باشند. خیالبافی می‌کند؛ می گوید من این شکلی بودم، من این کارها را کردم، من این عادتها را داشتم و به نوعی هذیان می‌رسد. تا نشانه‌های جدیدتر، از او انسانی دیگر بسازند یا او را به خودش برگردانند و او باز هم هذیان داشته باشد بر این هویت و وجود جدید.

می گویند مودیانو در ادبیات فرانسه همان کاری را کرده که فالکنر در ادبیات انگلیسی زبان: روایت‌های چند چهره از انسانهای گوناگون که حول محور داستان کنار هم قرار گرفته اند. اما، تفاوت‌هاست بین دنیای فالکنر و دنیای مودیانو؛ اولی روح سرزمینش را همراه با گرمای جامعه‌اش وارد دنیای توفان‌زده شخصیت‌هایش می‌کند و خونسرد، روایتی پیچیده از هویت آنها را شکل می‌دهد؛ در حالی که مودیانو، آرام و به سردی یخ، مثل یک پارپسی اصیل، در حال نوشیدن قهوه، شخصیت را به جدال با خودش در فضایی ناتورالیستی و آوانگارد وادار می‌کند. راوی گلادیاتوری است که به دستور او پیش می‌رود و همراه هم تماشا می‌کنند که چه خواهد شد.

رمان او، نمونه‌ای درخشان از یک اثر پلیسی و ماجراجویی - پیکارسک مدرن است که در آن شخصیت غم‌زده، باید دنبال خودش باشد و با همه چیز روبه‌رو شود و مهم‌تر از هر چیزی باید تصویر خودش و تصویرهای پیش کشیده شده را ویران کند، تا از میان خاکسترها و آوارها، تصویری بیرون کشیده شود که شاید خود او باشد. او که در آینه هم نمی‌داند کیست.

خوانش «خیابان بوتیک‌های خاموش» لذتی دارد که در رمان‌های مشابه پیدا نمی‌کنید: اینجا با نویسنده‌ای کارکشته روبه رو هستید که زندگی و جامعه‌اش را در هم آمیخته تا در شکلی سوررئال و امپرسیونیست،
زندگی را به تماشا بنشیند و ورای ماجرای انسان گمشده‌اش، ماجراجوی روزمرگی فرانسوی‌ها و پاریسی‌ها باشد، در رمانی که یکپارچه فرانسه سال‌های خود اوست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...