دیدار با آلبر کامویی دیگر! | الف


وقتی از آلبر کامو می‌گوییم، از روح یک دوران حرف می‌زنیم، دورانی که شاید چندان طولانی نبود اما کامو به عنوان یکی از ستونهای جو روشنفکری زمانه شناخته می‌شد. به دلیل وسعت و عمق تاثیر گذاری که با آثارش همچون، بیگانه، سقوط و یا طاعون و... به وجود آورد، حتی گوی سبقت را از ژان پل سارتر هم ربود و نهایتا جایزه نوبل زودهنگام (و پیش از سارتر که گویا از این جهت بسیار هم دلخور شد!) به او اختصاص یافت.

«در دفاع از فهم» [Conférences et discours]

در نیمه دوم قرن بیستم رفته رفته این تاثیرگذاری بر فضای فکری رو به کاهش گذاشت. دور از انتظار نبود فضای روشنفکری در فرانسه و اروپا، متاثر از تحولات گوناگون از جغرافیایی گرفته تا سیاسی و فرهنگی و... تغییرات بسیاری بر خود دیده بود. با این‌حال کامو در همه این سالها از جمله نویسنده‎های محبوب و شناخته شده بوده است. درباره او و کتابهایش آثار بسیاری منتشر شده است، چنان که گویی حرف ناگفته‌ای در مورد او برجای نمانده است! وجهه‌ی ادبی آثارش و مایه‌های فلسفی نه چندان دشوار یا انتزاعی این آثار، از جمله دلایل مهم محبوبیت و ماندگاری آلبرکامو بوده است. چنان که در ایران نیز همچنان آثارش مخاطبان خود را حفظ کرده اند و نه تنها ترجمه‌های قدیمی آنها تجدید چاب می‌شوند، بلکه ترجمه‌های تازه بسیاری از آنها به بازار می ‌آیند و همچنین نوشته های کمتر شناخته شده او نیز فرصت ارتباط با مخاطبان فارسی زبان را پیدا می‌کنند.

«در دفاع از فهم» [Conférences et discours] یکی از تازه‌ترین ترجمه‌ها از آثار آلبر کامو ست که به همت نشر چشمه و با برگردان محمدمهدی شجاعی به علاقمندان این نویسنده عرضه شده است. کتاب حاضر که در زمره آثار تقریبا ترجمه نشده کامو به زبان فارسی قرار می‌گیرد، سی و پنج سخنرانی‌ِ آلبر کامو (در فاصله 1936 تا 1957) را شامل می‌شود. پیش از این نیز هشت سخنرانی کامو از این مجموعه به صورت پراکنده به فارسی ترجمه و منتشر شده بود. شجاعی با اشاره براین مهم و تاکید بر حق استادی و پیشکسوتی مترجمان نامداری چون ابوالحسن نجفی و مصطفی رحیمی، برای اینکه کتاب را به صورت کامل به مخاطبان ارائه کند، این سخنرانی ها را نیز مجددا به فارسی برگردانده است.

نخستین سخنرانی کامو به سالهای پیش از جنگ، زمانی که هنوز از شهرتی فراگیر برخوردار نبود، برمی‌گردد. اما در سالهای جنگ که با انتشار بیگانه (1942) مصادف شد و به شهرت یافتن کامو انجامید رفته رفته بر تعداد سخنرانی‌هایش نیز افزوده شد؛ خاصه پس از فزونی یافتن اعتبار او در محافل روشنفکری فرانسه بخصوص در پی انتشار طاعون در (1947) که تا اواخر دهه پنجاه میلادی ادامه یافت. شهرت کامو پس از آن روبه نزول گذاشت اگرچه مرگ نابهنگامش نام او را در صدر اخبار قرار داده بود. اما در دهه شصت و هفتاد میلادی آرای فکری کامو چون گذشته، پرشور با اقبال جامعه روبه رو نمی‌شد. گویی عصر کامو پایان یافته و زمانه دیگری آغاز شده بود.

به هر روی اثر حاضر محصول یک عمر کوتاه هستند: «سی‌وچهار متن در این کتاب کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. اینها متون سخنرانی‌هایی هستند که از آلبر کامو در دست است. کتاب با متن پیاده‌شدۀ سخنرانی کوتاه او در مراسم شام الجزایری‌ها (سیزدهم نوامبر 1958 پاریس) به پایان می‌رسد؛ این متن پیش از این در جایی منتشر نشده بود. تمام این سخنرانی‌ها، جز سخنرانی او در باب «فرهنگ نو مدیترانه‌ای» در سال 1937 پس از جنگ ایراد شده‌اند. شهرت این رمان‌نویس، جستارنویس، نمایش‌نامه‌نویس و سرمقاله‌نویس باعث شده بود که در فرانسه و همین‌طور دیگر کشورها، پیوسته مشتاق و منتظر دیدگاه‌های او در باب اوضاع جهان و آرای مطرح روزگار باشند.» (1)

متن‌های کتاب با رعایت ترتیب زمانی بر اساس سال انجام سخنرانی ها، مرتب شده‌اند. نخستین سخنرانی با عنوان «فرهنگ بومی و فرهنگ نو مدیترانه‌ای» به سال 1937 یعنی زمانی که کامو بیست چهارساله و بسیار جوان بوده برمی‌گردد. از سی سالگی به بعد که دوباره شروع به سخنرانی‌ می‌کند، کامو در این زمینه فعال‌تر و پخته تر عمل کرده‌است؛ هرچند که او در باطن چندان تمایلی به سخنرانی ندارد: «کامو با خطابه میانه‌ای ندارد و این کار لاجرم او را در معرض این خطر قرار می‌داده است که در باب موضوعاتی اظهارنظر کند که در آنها نه تبحری به خود می‌دیده و نه مشروعیتی. خود در 1946 می‌گوید: «سن‌وسال بنده به سخنرانی نمی‌‌خورد». با وجود تردیدهایش، این سخنرانی‌های عمومی یکی از اشکال تعهد او سهم او از مبارزه و اظهارنظر است.» (2)

«دفاع از فهم»، «بحران شر»، «بدبین‌ایم؟»، «میزگرد تمدن»، «بی دین و مسیحیان»، «گواه آزادی»، «اروپای وفاداری»، «نان و آزادی»، «اسپانیا و فرهنگ»، «فردای تمدن اروپا»، «داستایوسکی»، «رسوم خونین و همیشگی»، «دار آزادی نمی‌آورد»، «دین من به اسپانیا» و... از جمله عناوین برخی از این سخنرانی هاست که نشان دهنده تنوع مسائل مطرح شده در آنهاست.این ویژگی باعث شده با گفته ها و نوشته‌هایی از کامو روبه‌رو باشیم که به موضوعات و نکاتی می‌پردازند که کمتر در آثار ادبی و یا فلسفی شناخته شده او می‌توان یافت.

«در هیچ‌یک از این متن‌ها، نویسنده نه اشاره‌ای به آثارش می‌کند و نه از شخصیت‌هایش سخن می‌گوید، گویی تلاش آفریننده اشتراک چندانی با تلاش خطیب گاه‌ و بی‌گاه ندارد. با این همه مسئلۀ تعهد هنرمند درست در مرکز این سخنرانی‌هاست؛ از «بحران بشر» (نیویورک، 1946) گرفته تا سخنرانی‌های مشهور او در سوئد (استکهلم و اوپسالا، 1957). گویی به ما می‌گوید گسستی میان تعهد یک شهروند و یک نویسنده نیست؛ چراکه نویسنده با اثرش در پی نزدیک‌ترشدن به حقیقتی انسانی است که بیش از همیشه در معرض خطر وحشت، دروغ، ظلم، انتزاعات بروکراتیک و ایدئولوژیک است.» (3)

بنابراین به علاقمندان کامو می‌توان این نوید را داد که با کاموی جذاب تازه‌ای روبه‌رو خواهند شد و با ابعاد دیگری از اندیشه ‌او و نیز با انعکاس فلسفه و دیدگاه‌هایش در حوزه‌های متفاوت‌تری روبه‌رو خواهند شد.

محمدمهدی شجاعی مترجم جوانی که چندی‌ست خواننده برگردانهای او از زبان فرانسه به فارسی هستیم، این بار نیز ترجمه‌ای خواندنی و متناسب با سبک ساده زبان کامو برای بیان مفاهیم عمیق ارائه کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...