در جست‌وجوی هویت جدید | سازندگی


آنا کوئیندلن [Anna Quindlen] با خوانندگانش رابطه‌ صمیمانه‌ای دارد و آنها را درطول داستان با خود همراه می‌کند. او مسائل بزرگی را مطرح می‌کند و با بررسی تاثیرات آن بر زندگی مردم عادی، آنها را روشن می‌سازد. او براساس تجربه خاص و احساسات خودش این امکان را به خوانندگان می‌دهد که آنچه را که او فکر می‌کند تصور کنند. او با اشتیاق و هیجان ولی درعین‌حال همیشه با صدای معقول سخن می‌گوید. و از آنجا که او داستان‌های شخصی راجع به سیاست می‌گوید، بسیاری مردم فکر می‌کنند که او ذاتا یک رمان‌نویس متولد شده است.

آنا کوئیندلن [Anna Quindlen] سیاه و کبود» [Black and blue]

«سیاه و کبود» [Black and blue] سومین رمان اوست که به‌نظر می‌رسد این رمان را می‌توان به‌عنوان یک داستان هیجان‌انگیز و کنترل‌شده درمورد خشونت خانگی و نیاز یک زن به عزت نفس توصیف کرد. کوئیندلن داستان‌های مهیج را درک می‌کند، و داستان‌های او به خوبی با قدم های زیبایی ساخته شده است.

با شروع رمان، فرن بندتو، پرستار و همسری که مورد ضرب‌وشتم قرار گرفته، به‌تازگی از شوهرش بابی که یک افسر پلیس نیویورک است، فرار کرده و پسرشان رابرت را با خودش برده. زنی به نام پتی بنکرافت، که آژانسی برای قربانیان خشونت خانگی اداره می‌کند، ادعا می‌کند که برای حمایت از این افراد برنامه‌های خوبی دارد. آنها در یک شهر کوچک در مرکز فلوریدا اسکان داده شده و به الیزابت و رابرت کرنشا تغییر نام داده‌اند.

کبودی‌های فرن بهبود می‌یابد، سرانجام با نام بث، با سیدنی یکی از مادرانی که در مدرسه رابرت با او ملاقات می‌کند دوست می‌شود. از طریق بنکرافت به‌عنوان یک دستیار بهداشت در منزل، مشغول به کار می‌شود و از بیمارانش به‌خوبی مراقبت می‌کند. سرمربی فوتبال رابرت عاشق او می‌شود. درحالی‌که او این زندگی تازه را برای خودش و رابرت می‌سازد، منتظر است تا بتواند خود را با هویت و زندگی جدیدش وفق دهد.

تردید می‌تواند هر اتفاق معمولی را رقم بزند؛ زمانی که موضوع داستان ترس است یا عشق یک مادر نسبت به پسرش، رمان بسیار قوی است، اما زمانی که نوشته می‌خواهد شخصیتی را توصیف کند در ضعیف‌ترین حالت قرار می‌گیرد. فرن بث کسی که راوی داستان است، آنقدر آرام و معقول است که به‌سختی واقعی به‌نظر می‌رسد.

بث نمی‌تواند جلوی هذیان‌گفتن درمورد کابوسی که خودش به وجود آورده، بگیرد. و سرانجام نزدیک به پایان کتاب فرن بث از پتی بنکرافت به‌خاطر رفتار رییس‌مابانه‌اش عصبانی می‌شود. «من به پتی بنکرافت گفتم: چیزی که من دوست دارم این است که شروع به پرداخت اجاره‌بهای این آپارتمان کنم، من دوست ندارم که جز صدقه‌بگیران باشم، بلکه دوست دارم که صورتحساب تلفن خودم را پرداخت کنم، دارم مقداری پول پس‌انداز می‌کنم. دیگر احتیاجی به اعانه ندارم.»

موضوعات دارای جوانب مثبت و منفی است، هنگامی‌که شما برای عدالت تلاش می‌کنید و می‌جنگید شاید مهم باشد که جهان را به خوب و بد و قربانی و ظالم تقسیم کنید. اما مردم واقعی بسیار پیچیده‌تر هستند، درحالی‌که شخصیت‌های داستانی معمولا کاملا تخیلی هستند. افرادی که به آنها ایمان داریم و به آنها اعتماد داریم و شخصیت‌هایی که به آنها اهمیت می‌دهیم آنها کسانی هستند که نه‌تنها خوب و دوست‌داشتنی نیستند، بلکه می‌توان اعتراف کرد که هرازگاهی افتضاح و مضحک و غیرقابل اعتماد هستند.

شاید کوئیندلن قصد داشت که در رمان «سیاه و کبود» از اهمیت و جاذبه خشونت خانگی به‌عنوان روشی برای نمایشی‌کردن ماجرا استفاده کند. این رمان با همه خبرهایی که همه ما در رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها شنیده و دیده و خوانده‌ایم‌، متفاوت است و به آنها نزدیک نیست. این باعث می‌شود که خواننده با اشتیاق و اضطراب صفحات را ورق بزند و از خواندن این رمان لذت ببرد.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...