بعد از استقبال از مجموعه‌ داستان‌های ترجمه شده‌ی آگاتا کریستی توسط مجتبی عبدالله‌نژاد، کتاب‌های دیگری از «ملکه جنایت» با ترجمه‌ این مترجم روانه بازار شده است که «نوشابه با سیانور» از این قبیل است.

به گزارش خبرآن‌لاین، ‌«جیب پر از چاودار» و «شرارتی زیر آفتاب» از آثار پلیسی - جنایی
آگاتا کریستی با ترجمه‌ عبدالله‌نژاد اگرچه چندی پیش روانه بازار نشر شد اما «نوشابه با سیانور» خانم نویسنده به تازگی منتشر و در دسترس علاقمندان ادبیات داستانی مملو از تعلیق و دلهره خانم کریستی شده است.

کتاب «نوشابه با سیانور» که در قطع پالتویی منتشر شده، در سه فصل «کتاب اول: رزماری، کتاب دوم: روز استغاثه برای ارواح، کتاب سوم: آیریس» درباره دختری به نام رزماری است و با این جمله آغاز می‌شود: شش نفر در فکر رزماری بارتون بودند که یکسال پیش فوت کرده بود...

عبدالله‌نژاد که سرپرستی ترجمه 50 جلد از مجموعه‌ داستان‌های پلیسی - جنایی
آگاتا کریستی را به عهده دارد، تا کنون «الهه انتقام»، «دست پنهان»، «راز سیتافورد»، «مرگ خانم مگین‌تی»، «چشم‌بندی» و «آینه‌ی سرتاسر»، «به طرف صفر»، «مصیبت بی‌گناهی»، «جسدی در کتابخانه»، «قتل در خانه کشیش» و «راز قطار آبی» را ترجمه و از سوی نشر هرمس منترش کرده است.

آگاتا مری کلاریسا مشهور به
آگاتا کریستی به خاطر نگارش 66 رمان جنایی یکی از مشهورترین و مبتکرترین نویسنده‌های زن جهان در حوزه ادبیات جنایی است که با گذشت 35 سال از مرگش همچنان در صدر توجه مخاطبان و هنرمندان (برای تولید تئاتر، فیلم و مجموعه) است. ماجراهای «هر‌کول پوآرو» و «خانم ‌مارپل» که از روی آن‌ها، مجموعه‌های تلویزیونی هم ساخته شد، برای آگاتا کریستی شهرتی جهانی را به‌همراه آورد.

هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...
دغدغه‌ی اصلی پژوهش این است: آیا حکومت می‎تواند هم دینی باشد و هم مشروطه‎گرا؟... مراد از مشروطیت در این پژوهش، اصطلاحی‌ست در حوزه‌ی فلسفه‌ی حقوق عمومی و نه دقیقاً آن اصطلاح رایج در مشروطه... حقوق بشر ناموس اندیشه‌ی مشروطه‎گرایی و حد فاصلِ دیکتاتوری‎های قانونی با حکومت‎های حق‎بنیاد است... حتی مرتضی مطهری هم با وجود تمام رواداری‎ نسبی‎اش در برابر جمهوریت و دفاعش از مراتبی از حقوق اقلیت‎ها و حق ابراز رأی و نظر مخالفان و نیز مخالفتش با ولایت باطنی و اجتماعی فقها، ذیل گروهِ مشروعه‎خواهان قرار دارد ...
خودارتباطی جمعی در ایران در حال شکل‌گیری ست و این از دید حاکمیت خطر محسوب می‌شود... تلگراف، نهضت تنباکو را سرعت نداد، اساسا امکان‌پذیرش کرد... رضاشاه نه ایل و تباری داشت، نه فره ایزدی لذا به نخبگان فرهنگی سیاسی پناه برد؛ رادیو ذیل این پروژه راه افتاد... اولین کارکرد همه رسانه‌های جدید برای پادشاه آن بود که خودش را مهم جلوه دهد... شما حاضرید خطراتی را بپذیرید و مبالغی را پرداخت کنید ولی به اخباری دسترسی داشته باشید که مثلا در 20:30 پخش نمی‌شود ...
از طریق زیبایی چهره‌ی او، با گناه آشنا می‌شود: گناهی که با زیبایی ظاهر عجین است... در معبد شاهد صحنه‌های عجیب نفسانی است و گاهی نیز در آن شرکت می‌جوید؛ بازدیدکنندگان در آنجا مخفی می‌شوند و به نگاه او واقف‌اند... درباره‌ی لزوم ریاکاربودن و زندگی را بازی ساده‌ی بی‌رحمانه‌ای شمردن سخنرانی‌های بی‌شرمانه‌ای ایراد می‌کند... ادعا کرد که این عمل جنایتکارانه را به سبب «تنفر از زیبایی» انجام داده است... ...
حسرت گذشته را خوردن پیامد سستی و ضعف مدیرانی است که نه انتقادپذیر هستند و نه اصلاح‌پذیر... متاسفانه کانون هم مثل بسیاری از سرمایه‌های این مملکت، مثل رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و جنگل‌هایش رو به نابودی است... کتاب و کتابخوانی جایی در برنامه مدارس ندارد... چغازنبیل و پاسارگاد را باد و باران و آفتاب می‌فرساید، اما داستان‌های کهن تا همیشه هستند؛ وارد خون می‌شوند و شخصیت بچه‌های ما را می‌سازند ...